eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
643 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت شهادت امام کاظم (سلام الله علیه) و شهادت حضرت ابوطالب (سلام الله علیه)
به مناسبت شهادت امام کاظم (سلام الله علیه) و شهادت حضرت ابوطالب (سلام الله علیه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماهنگ سفره موسی بن جعفر (ع) - صابر خراسانی, محمد حسین پویانفر.mp3
4.44M
🔸نواهنگ «سفره موسی بن جعفر(ع)» 🎤 با نوای 🎤 مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک‌سفره‌موسی‌بن‌جعفر نذر می‌کردند آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره‌ی موسی‌بن‌جعفر بود 🏴 ویژه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅از کرامات بسیار جذاب امام کاظم علیه السلام نسبت به شخص عُمَری: ✅مردى بود در مدينه از اولاد عمر بن خطاب. او حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام را مى‌آزرد و هر گاه آن حضرت را می‌ديد به آن حضرت، دشنام می‌داد و به على عليه السّلام ناسزا ميگفت. روزى برخى از ياران و همنشينان آن حضرت عرض كردند: اجازه فرمائيد ما اين مرد تبهكار بد زبان را بكشيم‌؟ حضرت به شدت با اين كار مخالفت كرد و آنان را از انجام اين عمل بازداشت و حال آن مرد را پرسيد. به آن جناب عرض كردند: او جايى در اطراف مدينه به كشت و زراعت مشغول است. حضرت سوار شده به مزرعه آن مرد آمد و همچنان كه سوار الاغش بود وارد كشت و زرع او شد. آن مرد فرياد زد: كشت و زرع ما را پامال نكن. حضرت همچنان سواره پيش رفت تا بنزد او رسيده پياده شد و نزد آن مرد نشست و با خوشروئى، شروع بشوخى و خنده با او كرد و به او فرمود: چه مبلغ خرج اين كشت و زرع كرده‌اى‌. گفت: صد دينار. حضرت فرمود: چه مبلغ اميد دارى كه از آن بدستت رسد و سود کنی؟ گفت: من علم غيب ندارم (كه چه اندازه عايدم مى‌شود)! حضرت فرمود: من گفتم چه مبلغ اميد دارى به تو برسد (و نگفتم: چه مبلغ بتو خواهد رسيد)؟ گفت: اميد دارم دويست دينار از اين مزرعه عايد من شود. حضرت كيسه ای در آورد كه سيصد دينار در آن بود و فرمود: اين را بگير و كشت و زرع تو نيز به همين حال براى تو باشد و خدا آنچه اميد دارى از آن عايدت گرداند. راوى گويد: آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسه زد و درخواست نمود از بى‌ادبيها و بدزبانی‌هاى او درگذرد. حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام لبخندى زده باز گشت. (اين جريان گذشت تا اينكه روزى) حضرت به مسجد رفت و آن مرد عمرى هم نشسته بود. همين كه نگاهش به آن حضرت افتاد گفت: «خدا ميداند رسالت خويش را در چه خاندانى قرار دهد». رفقاى آن مرد بر سرش ريخته و گفتند: داستان چيست‌؟ تو كه جز اين دربارۀ اين مرد ميگفتى‌؟ (و هر گاه او را می‌ديدى دشنام و ناسزا ميگفتى چه شد كه اكنون يكسره عوض شدى و او را مدح و ستايش ميكنى‌؟) گفت: همين است كه اكنون گفتم و جز اين چيزى نگويم و شروع كرد به دعا كردن دربارۀ موسى بن جعفر عليهما السّلام. آنان با او به بحث و گفتگو پرداختند و او بهمان گونه پاسخشان ميداد. همين كه حضرت بخانه بازگشت به آن كسانى كه از او اجازۀ كشتن آن مرد عمرى را خواسته بودند فرمود: كدام يك از اين دو راه بهتر بود، آنچه شما می‌خواستيد يا آنچه من انجام دادم‌؟ من كار او را با آن مقدار پولى كه می‌دانيد سر و صورت داده و بدان وسيله خود را از شر او آسوده ساختم. 📚إرشاد، شیخ مفید، جلد ۲، صفحه ۲۳۳. 🌹 کانال جذاب حرم 🌹
حرم
💞رمان #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 . قسمت ۳۲ . . . -حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی...وقتی نمیتو
💞 رمان 💞 قست ۳۳ . ارو اروم رفتم و چند ردیف عقب تر نشستم و به حرفهاش گوش دادم . دیدم با بغض داره درد دل میکنه . _شهدا چی شد؟!مگه قرار نبود منم بیام پیشتون ؟! الان زنده موندم که چی بشه؟! که هر روز یه زخم زبون بشنوم؟!... بی معرفتا چرا من رو یادتون رفت و شروع کرد گریه کردن گریه کردن . دلم خیلی براش میسوخت...منم گریم گرفته بود ولی نمیتونستم گریه کنم...اروم رفتم پشت سرش...نمیدونستم چی بگم و چیکار کنم... فقط آروم گفتم: _سلام آقا سید اروم سرش رو برگردوند و سریع اشکاش رو با گوشه استینش پاک کرد و داد زد: _ زهراااا مگه نگفتم کسی اومد خبرم کن . -اقا سید حالا دیگه ما هرکسی هستیم؟! . -خانم بین من و شما هیچ نسبتی نیست.نه ثبتی نه دینی و نه...لااله الا الله . -قلبی چطور؟! اینقدر راحت جا زدید؟!من رو تا وسط میدون اوردید و حالا میخواین که تنها بجنگم؟؟ یعنی حتی اون گفتن عشق دوم و اینا همه دروغ بود؟! چون برای رسیدن به عشق اولتون اینقدر تلاش کردید ولی عشق به ظاهر دومتون چی؟! این شهدا اینطوری پای حرفاشون وایمیستادن؟! . -من چیکار باید میکردم که نکردم؟؟ . -چرا دیشب جواب بابامو ندادید و از خودتون دفاع نکردید؟؟ . -چه جوابی؟!چه دفاعی؟!مگه دروغ میگفت؟!من فلجم...حتی خودمو نمیتونم نگه دارم چه برسه شما رو...کجای حرفهاش غلط بود؟! . -اون روز تو دفترتون گفتین این اتوبان دو طرفست...ولی الان با این حرفاتون دارم میفهمم نه ...این اتوبان همیشه یه طرفه بوده...شما فکر میکنید نظر من راجب شما عوض شده؟! حق هم دارید فکر کنید.. چون عاشق نشدید تا حالا...و نمیدونید عشق یعنی چی...خداحافظ . بلند شدم و به طرف در مزار رفتم که از پشت سر اروم گفت: . _ریحانه خانم(دومین بار بود که اسمم رو صدا میزد) این اتوبان همیشه دوطرفه بوده ولی وقتی کوه ریزش کنه دیگه راهی باقی نمینونه . برگشتم و باز باهاش چشم تو چشم شدم و گفتم: _اگه صدبار هم کوه ریزش کنه باید وایساد و جاده رو باز کرد نه اینکه...خداحافظ... و از محوطه بیرون اومدم... . . چند روز گذشت و از اقا سید هیچ خبری نداشتم... روزها برام تکراری و بیخود میگذشت..فکر به اینکه اینده و سرنوشتم چجوریه دیوونم میکرد.. دلم میخواست یه کاری کنم ولی کاری از دستم بر نمیومد..هر بار درباره سید با بابا حرف میزدم بحث رو عوض میکرد . تا اینکه یه شب نزدیک صبح دیدم صدای جیغ زدن های مامانم میاد سریع خودمو رسوندم بالاسرش دیدم رو تخت نشسته داره گریه میکنه . -چی شده مامان؟! . ادامه_دارد....
💞رمان 💞 قسمت ۳۴ -چی شده مامان؟! . -ریحانه...ریحانه...این پسره اسمش چیه؟؟ . -کدوم پسره؟! چی میگید؟! . -عههه...همین که اومده بود خواستگاریت - اها...اسمشون سید محمد مهدی هست . -با گفتن اسمش گریه های مامان بیشتر شد بابام هم کم کم نگران شده بود و میخواست اورژانس خبر کنه -حالا چی شده مامان؟! . -خواب خانم جون رو دیدم(مادربزرگم و همون که اولین بار بهم نماز خوندن یاد داده بود) با همون چادری که همیشه میزاشت.توی خونه قدیمیمون بودم.دیدم در باز شد اومد تو. ولی به من هیچ توجهی نمیکرد و ناراحت بود.گفتم مامان چی شده؟! گفت تو ابروی منو پیش حضرت زهرا بردی گفتم چرا؟! گفت خانم میگه برای خواستگاری نوه اش اومده خونه شما ولی بیرونشون کردین .گفت به دخترت بگو تو که میترسی محمد مهدی نتونه از دخترت مراقب کنه..این پسر از مراقبت کرده چطور از مراقبت دختر تو برنمیاد. خانم جون اینارو تو خواب گفت و پا شد و با گریه رفت . بابام گفت: _این حرفها چیه زن...حتما غذای سنگین خورده بودی . که مامان با گریه میگفت _من هیچوقت خوابهام غلط نیست.مامانم بعد مدتها اومده تو خوابم.و از من دلگیر بود. ما بد کردیم...نباید بیرونشون میکردیم.. . -ولمون کن خانم...میخوای دخترتو بدبخت کنی که چی؟! یه مُرده خوشحال بشه . -تو از کجا میدونی بدبخت میشه مرد؟؟ . -از اونجا تو جامعه به اون اقا نه کار میدن نه پست اجتماعی میدن نه میتونه رانندگی کنه نه میتونه گلیم خودشو از آب بکشه بیرون.بازم بگم؟! . -تو هم خوشبختی رو چه چیزهایی میدونیخوشبختی یعنی دلت کنار یکی اروم باشه چه تو خرابه باشین چه تو کاخ . -این رمانتیک بازیا مال یه سال اول زندگیه..وقتی قسط بانک و اجاره خونه و اسباب کشی و در به دری شروع شد اونموقع میفهمی دلت پیش کی آروم بود و اروم میشه . . یک هفته همین بحث تو خونه ما بود و منم هم غذام کم شده بود و هم حرف زدنم و فقط غصه میخوردم.مامانمم که وضع روحیش خوب نبود و کلا وضعیت خونمون ریخته بود بهم... . یه روز صبح دیدم بعد مدتها از مینا برام یه پی ام اومد . -سلام ریحانه خوبی؟! . -سلام مینا.چه عجب یادی از ما کردی؟! . -همونقد که شما یاد میکنی ماهم یاد میکنیم‌ میخواستم بگم آخر هفته بله برونمه . -ااااا.. به سلامتی. چطور بی خبر؟!حالا اقا داماد کیه؟ . -میشناسیش . . ادامه دارد... .
🌑😢عزیزان و سروران گرامی! به اطلاع می رساند که سایت حرم حضرت اباالفضل علیه السلام (سایت الکفیل) برای زیارت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در کاظمین و به مناسبت سالروز شهادت آن امام در 25 ماه رجب، ثبت نام می کند. توصیه می شود به نیابت از مولایمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، حضرت کاظم علیه السلام را زیارت کنیم: http://alkafeel.net/zyara/ ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😷👌 اهمّیّت روزه روز بیست و پنجم ماه رجب 1) عن مولانا عليّ علیه السلام أنَّهُ قالَ: مَنْ صامَ يَوْمَ خَمْسَ وَ عِشرينَ مِنْ رَجَبٍ كانَ كَفّارَةَ مِأَتَيْ سَنَةٍ. (إقبال ‏الأعمال، ص 175/ زادالمعاد، ص34) از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام منقول است که روزه بیست و پنجم رجب ، کفّاره دویست سال گناه است. 2) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: مَنْ صَامَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ جَعَلَ اللَّهُ صَوْمَهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ كَفَّارَةَ سَبْعِينَ سَنَةً. (اقبال الاعمال، ص175/وسائل ‏الشيعة، ج10، ص482/ زادالمعاد، ص34) به سند معتبر از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است: هرکس روز بیست و پنجم ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند روزه آن روز را کفّاره هفتاد سال گناه قرار می دهد. 3) مرحوم سید بن طاووس در ذیل این روایت می نویسد: بزرگداشت روزه روز بیست و پنجم ماه رجب بر این امر دلالت دارد که این روز نزد پروردگار جهانیان و سیّد المرسلین صلّی الله علیه وآله، روز بزرگی محسوب می شود. (اقبال الاعمال، ص176) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🗣 صلوات بر حضرت موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام به نقل از حضرت عسکری علیه السلام این صلوات را به نیابت از مولایمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بخوانیم: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ ، مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ، الْبَرِّ الْوَفِيِّ ، الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ ، النُّورِ الْمُنِيرِ، الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ ، الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ ، اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ ، وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ ، وَ كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ ، فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ ، رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ ، وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ ، إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمُ. (بحارالأنوار، ج94، ص76 به نقل از جمال الاسبوع) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»