⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜ #سهم_من_از_بودنت 🍃 #بخش_سےودوم 😍 #قسمت_ 2 🍃🌸بسمےتعالے🍃🌸 لبخند دندان نمایے مےزند و آرام چشمانش را باز و بسته مےڪند. عاقد براے بار سوم مےگوید: هول مےڪنم، ڪلمات و جملات را قاطے مےڪنم میعاد متوجه اضطراب و استرسم مےشود و آرام لب مےزند: آروم باش خانووم😊 خانووم؟ چقدر زیباست شنیدن این لفظ از دهانت! همه سڪوت مےڪنند و انتظار مےڪشند براے شنیدن صدایم با صدایے نه خیلے آرام و نه خیلے بلند مےگویم: با توڪل به خدا و توسل به ائمه اطهار و با ڪسب اجازه از محضر آقا امام زمان و با اجازه پدر و مادرم،بله صداے خنده دخترها بلند مےشود،دوباره صلواتے ختم مےشود و عاقد اینبار به سراغ میعاد مےرود میعاد در همان بار اول جواب بله را مےدهد و صداے خنده و صلوات حضار باهم یڪے مےشود آرام مےخندم و زیر لب مےگویم: چقدر عجول! دستے به ڪتش مےڪشد و مےگوید: براے بدست اوردن شما بایدم عجول بود مادر من و مادرش به همراه مائده به سمتمان مےایند مادر میعاد جعبه حلقه را باز مےڪند و مقابلش مےگیرد چادرم را ڪمے عقب مےبرم، میعاد با دست را حلقه را برمیدارد معذب مےشوم و چشم میدوزم به چشمان مادر ڪہ اشاره مےڪند دستم را بالا بیاورم سعے مےڪنم ڪمے از لرزش دستم بڪاهم،دست چپم را به سمتش مےگیرم و همزمان با بلند ڪردن دستم،با دست چپ ارام دستم را مےگیرد و دستانم گم مےشود در حصار دستان مردانه اش با دست دیگر حلقه را به سمت انگشتم هدایت مےڪند گرماے دستانش،وجود سرد و نا ارامم را ارام مےڪند،اینبار نوبت من بود از جعبه اے ڪہ مائده مقابلم گرفته،حلقه را بیرون مےڪشم و سعے در انداختن در انگشتنش مےڪنم با تمام نیرویے ڪہ داشتم مےخواهم حلقه را پایین تر ببرم ڪہ نمےشود و در آخر خود حلقه را با یڪ حرڪت به پایین انگشتش هدایت مےڪند خنده ام مےگیرد و ارام لب مےزنم: تنگ نیست؟ آرام مےخندد و همانطور ڪہ چشم دوخته به حلقه در دستش مےگوید: نه نه خوبه! مادر و پدرش به سمتمان مےآیند و بعد از تبریڪ یڪ عڪس دسته جمعے باهم مےگیرم و سپس مادر و امیرمهدے ڪنارمان مےایند و بعد از آنها بقیه اقوام عڪاس اشاره مےڪند تا ڪنارمان را خالے ڪنند و چند عڪس دونفره بگیرد +اقادوماد،عروس خانوم،یڪم دوستانه،اے بابا! خجول نگاهے به میعاد مےاندازم ڪہ بدتر از من معذب بود،بالاخره این صحنه از چشم مائده دور نمےماند،به سمتمان مےاید و با تشر به میعاد چیزهایے میگوید ڪہ نمےشنوم و در اخر هم وقتے مےبیند ڪہ ڪسے توجهے به حرفهایش نمےڪند خود دست به ڪار مےشود و میعاد را ڪمے به سمتم هول مےدهد عکاس هم ڪہ دوستش بود،خنده ڪنان از تمام صحنه ها عکس مےگیرد پس از اینڪہ ڪارش تمام مےشود،مارا تنها مےگذارند و تنها عڪاس مےماند میعاد خجالت را ڪنار مےگذارد و عادے از جایش بلند مےشود و سمتم مےآید ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee ⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜

#قــــــرار_شبــــانه🌺🍃 ختـم صـلواتــ بـه نیـابتــ از #شهید_حجت_الله_رحیـــمے هـدیـه بہ ائمـه معـصومـین(علیه السلام) و براےســـلامتـــےو تعجــــیل در ظهــور امــام زمــان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 ⚠️مهلتـــ صلواتـــ فـــرستــادن تا فرداشب😊 ❤️تعــداد صلواتـ هاے خود را به آیدے زیر بفرستین👇 🆔 @khadem_201

🌸🍃❤️ #تــعـدادڪل_صـلـوات‌خـتــم‌شــده #5646شــاخــه_گـــل‌صلـواتــ❤️

༻﷽༺ #السلام_علـے_العشــق❤️ پس از ذڪر خداونـد تعالے ز هر ذڪرے مقدّم یاحسین اسٺ اگر بر مرده جان بخشد عجب نیسٺ دم عیسے بن مریم یاحسین اسٺ #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله🌷 #یا_حسین_جان❣🍃 Join➟ @harame_bigarar

🌸🍃🌸🍃 تنها تو به خودت عطر نمیزنی! #چادُر ماهم معطر است🌼  معطر به بوی حیا،عفت🌸  معطر است به رایِحه ای بهشتے🌷 به بوی چادر مادرم زهراس💚 چادرم بوی آرامش وامنیت می‌دهد🍁 #چــادر‌_زهـــرایـے❤  ️ Join➟ @harame_bigarar

بیسیم چے بیسیم بدہ بہ آن خوش خیال ها #خواهرم_برادرم_بہ_گوشی📞 ❣ما شهیدنشدیم ڪہ مرغ و میوہ ارزان شود ماشهیدنشدیم تابے بصیرتے مهمان دلهایمان شود. ❣ماشهیدشدیم تاقحطے غیرت نشود ماشهیدشدیم ڪہ بے حیایے وبیحجابے ارزان نشود. #قلب_شهدا_راخون_نکنیم🍀 🔰اینجا حـرم هاے بیـقـرار👇🏻 ♻️ @harame_bigarar

🌸🍃❤️ اخلاق بسیار خاصی داشت.🌸🍃 در راه اهل بیت بدون هیچ چشم داشتی کارهایی میکرد که امثال من تعجب میکردیم. شنیده بودم که هرکه در مرثیه حسین(ع) شعری بگوید و بگرید و بگریاند،حق تعالی بهشت را بر او واجب میگرداند.همان هم شد. مزدش را آقا #امام_حسین (ع) داد😔 به یاد دارم خبردار شد که هیاتی در گلدشت نجف آباد مداحی برای ایام محرم ندارد.🌷 در شبهای سرد زمستان بدون انتظار هیچ چیزی و از روی اخلاص و عشق به ائمه با موتور به همراه برادر خانمش به گلدشت نجف آباد میرفتند.❤️ سرمای هوا و نبودن ماشین هم آنها را منصرف نمیکرد.🍁 میگفت عشق آقا امام حسین(ع) برای برپایی این مجلس من رابه آنجا میبرد. #شهیـدحسین_رضـایے Join➟ @harame_bigarar

🌙✨ تـو همه‌ےدنیامی،همه ی آرزوهامے😌   تــو دوای دردامے،نفـسـامـے❤️  فرمانــده من ،حضـرتــ مـــ🌙ــــاه #مــقــام_معظـم_دلبــرے❤️ حـــرم‌هـــاےبیـقــرار❤️ Join➟ @harame_bigarar

⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜ #سهم_من_از_بودنت🍃 #بخش_سےودوم😊 #قسمت_3 🍃🌸بسمےتعالے🍃🌸 دست راستش را به سمتم دراز مےڪند دستم را به سمت دستش هدایت مےڪنم و ورام از جایم بلند مےشوم دست در دست هم با شوق تمام به سمت تابوت هایے میرویم ڪہ با پرچمهایے سه رنگ پوشانده شده بودند همین ڪہ مےرسیم میعاد دستم را رها مےڪند و اشاره مےڪند ڪہ بنشینم میعاد مےنشیند و من هم به تبعیت از او مقابلش ڪنار تابوت شهداے گمنام مےنشینم سرم را به زیر مےگیرم ڪہ مےگوید: شما مےنویسے یا من؟ متعجب مےپرسم:چےرو؟ میعاد_آرزومونو دیگه! اقاے امیدے از ما فاصله مےگیرد پس از انداختن یڪ عڪس دیگر،مےرود مےگویم:شما بنویس! ڪمے جابه جا مےشود و به روے دو زانو مےنشیند و همانطور ڪہ مشغول در اوردن خودڪار است مےگوید: پس با اجازه لبخندے مےزنم و مےگویم:بفرمایید بالاخره مشغول نوشتن مےشود چشمم را به سمت دستش مےچرخانم،مےخواهم ببینم چه نوشته ڪہ با دیدن شانه هاے لرزانش،دلم مےلرزد و بغض سرڪوب شده ام رها مےشود هردو به دنبال یڪ چیز بودیم و براے بدست اوردنش قرار شد از هم سبقت بگیریم ڪارش ڪہ تمام مےشود براے دقایقے سرش را به روے تابوت مےگذارد و وداع مےڪند همین ڪہ سرش را بلند مےڪند لب مےزنم:میشه شما براے من آرزوے شهادت ڪنے منم براے شما؟ با پشت دست گونه هاے خیسش را پاڪ مےڪند و با لبخند مےگوید: با اینڪہ سخته ولے با ڪمال میل چند ثانیه اے نمےگذرد ڪة مےگوید: قول میدے زودتر از من نرے؟ مےخندم مےگوید:با شمام محنا خانوم با خنده مےگویم:خیر،نمیتونم قول بدم! مظلوم مےگوید:پس بیا یه قول بدیم _چه قولے؟ سرش را بالا مےگیرد و خیره مےشود در چشمانم و مےگوید: اینڪہ اگه هر ڪدوممون زودتر رفت واس اونیڪہ مونده رو زمین دعا ڪنہ،دعا ڪنه اونم پر بڪشه،اصلا بشه بال پروازش،قول میدے؟ چشمانم را روے هم مےفشارم و لب مےزنم:قول مےدم دستش را به سمتم دراز مےڪند و اشاره مےڪند دستم را به روے دستش بگذارم با خنده مےگوید:اینطورے نمیشه باید بگے،قول قول قول خنده ڪنان همان را تڪرار مےڪنم بلند مےشود و به سمتم مےآید و آرام زیر گوشم مےگوید:چقدر زندگے ڪناره شما بانو دلچسبه!❣😍 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee ⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜