هدایت شده از حرم حضرت زینب خواهر امام رضا (ع) ــ اصفهان
🔰ثبت نام خادم افتخاری
جهت ثبت نام خادم افتخاری آستان حضرت زینب (س) به لینک زیر بروید یا به صورت حضوری به دفتر نذورات مراجعه نمایید:
📍لینک ثبت نام:
http://yon.ir/cXJZ0
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
🔰امیرالمؤمنین عليه السلام:
كسى كه دنيا با آرزوهاى محال بفريبدش و با اميدهاى دروغين گولش زند، برايش كورى و كوردلى بر جاى گذارد و از آخرت جدايش سازد و در هلاكت گاه ها فرودش آرد
إنَّ مَن غَرَّتهُ الدنيا بمُحالِ الآمالِ و خَدَعَتهُ بزُورِ الأمانِيِّ أورَثَتهُ كَمَهاً ، و ألبَسَتهُ عَمىً، و قَطَعَتهُ عَنِ الاُخرى، و أورَدَتهُ مَوارِدَ الرَّدى (غررالحكم حدیث ۳۵۳۲)
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
🔸️ داستان و راستان/ شهید مرتضی مطهری
(هر روز یک داستان)
✅ حق همسفر!
آن ایام، شهر كوفه مركز ثقل حكومت اسلامی بود. در تمام قلمرو كشور وسیع اسلامی آن روز، به استثناء قسمت شامات، چشم ها به آن شهر دوخته بود كه، چه فرمانی صادر می كند و چه تصمیمی می گیرد.
در خارج این شهر دو نفر، یكی مسلمان و دیگری كتابی (یهودی یا مسیحی یا زردشتی)، روزی در راه به هم برخورد كردند. مقصد یكدیگر را پرسیدند. معلوم شد كه مسلمان به كوفه می رود و آن مرد كتابی در همان نزدیكی، جای دیگری را در نظر دارد كه برود. توافق كردند كه چون در مقداری از مسافت راهشان یكی است با هم باشند و با یكدیگر مصاحبت كنند.
راه مشترك، با صمیمیت، در ضمن صحبت ها و مذاكرات مختلف طی شد. به سر دوراهی رسیدند. مرد كتابی با كمال تعجب مشاهده كرد كه رفیق مسلمانش از آن طرف كه راه كوفه بود نرفت و از این طرف كه او می رفت آمد.
پرسید: مگر تو نگفتی من می خواهم به كوفه بروم؟
- چرا.
- پس چرا از این طرف می آیی؟ راه كوفه كه آن یكی است.
- می دانم، می خواهم مقداری تو را مشایعت كنم. پیغمبر ما فرمود: «هرگاه دو نفر در یك راه با یكدیگر مصاحبت كنند حقی بر یكدیگر پیدا می كنند.» اكنون تو حقی بر من پیدا كردی. من به خاطر این حق كه به گردن من داری می خواهم چند قدمی تو را مشایعت كنم و البته بعد به راه خودم خواهم رفت.
- اوه، پیغمبر شما كه اینچنین نفوذ و قدرتی در میان مردم پیدا كرد و به این سرعت دینش در جهان رایج شد، حتما به واسطه ی همین اخلاق كریمه اش بوده.
تعجب و تحسین مرد كتابی در این هنگام به منتها درجه رسید كه برایش معلوم شد این رفیق مسلمانش خلیفه ی وقت علی بن ابی طالب علیه السلام بوده. طولی نكشید كه همین مرد مسلمان شد و در شمار افراد مؤمن و فداكار اصحاب علی علیه السلام قرار گرفت.
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داغ حرم
🔺فکر توام و صحن و سرایی که نداری/
داغ حرم و گرد بنایی که نداری
🚨 بمناسبت سالروز تخریب #قبور_ائمه_بقیع
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
🔸️داستان و راستان/ شهید مرتضی مطهری
(هر روز یک داستان)
✅ احترام بی مورد!
علی علیه السلام هنگامی كه به سوی كوفه می آمد وارد شهر انبار شد كه مردمش ایرانی بودند.
كدخدایان و كشاورزان ایرانی خرسند بودند كه خلیفه ی محبوبشان از شهر آنها عبور می كند، به استقبالش شتافتند.
هنگامی كه مركب علی به راه افتاد آنها در جلو مركب علی علیه السلام شروع كردند به دویدن. علی آنها را طلبید و پرسید: «چرا می دوید، این چه كاری است كه می كنید؟!»
این یك نوعی احترام است كه ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود می كنیم. این، سنت و یك نوع ادبی است كه در میان ما معمول بوده است.
این كار شما را در دنیا به رنج می اندازد و در آخرت به شقاوت می كشاند.
همیشه از این گونه كارها كه شما را پست و خوار می كند خودداری كنید. بعلاوه این كارها چه فایده ای به حال آن افراد دارد.
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
🔰 خواهر خورشید
(غزل شماره ۱- شاعر مهدی رضایی)
دختر دريا يقيناً رنگ دريا می شود
هر کجا را پا گذارد عشق پيدا می شود
خواهری از جنس خورشيد است و مانند رضا
از برای آهوی گم گشته مأوا می شود
دختری از جنس زهرا، دختری از جنس نور
از تمام رجس و ناپاکی مُبرّا می شود
زائران افلاکی و افلاکيان هم زائرش
سوی جنّت راهی از اين بارگَه وا می شود
هر گنه کاری که آمد پاک برگشت از حرم
در کنار مضجعش هر زشت زيبا می شود
خوب و بد، پير و جوان، شاه و گدا و مرد و زن
هرچه سائل آمده در خانه اش جا می شود
در زمان خستگي از دست دنيا، مرقدش
مأمن امنی برای درد جان ها می شود
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت شب های قدر در حرم مطهر حضرت زینب (س)
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
🔸️داستان راستان/ شهید مرتضی مطهری
(هر روز یک داستان)
✅ من بقر نیستم؛ باقرم!
امام باقر، محمدبن علی بن الحسین علیه السلام، لقبش «باقر» است. باقر یعنی شكافنده. به آن حضرت «باقرالعلوم» می گفتند، یعنی شكافنده ی دانشها.
مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، كلمه ی «باقر» را تصحیف كرد به كلمه ی «بقر» یعنی گاو، به آن حضرت گفت: «انت بقر» یعنی تو گاوی.
امام بدون آنكه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت كند، با كمال سادگی گفت: «نه، من بقر نیستم، من باقرم.»
مسیحی: تو پسر زنی هستی كه آشپز بود.
شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی شود.
مادرت سیاه و بی شرم و بدزبان بود.
اگر این نسبتها كه به مادرم می دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستی.
مشاهده ی اینهمه حلم از مردی كه قادر بود همه گونه موجبات آزار یك مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، كافی بود كه انقلابی در روحیه ی مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بكشاند.
مرد مسیحی بعداً مسلمان شد.
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
🔸️داستان راستان/ شهید مرتضی مطهری
(هر روز یک داستان)
✅ برخورد پیامبر با یک عرب بیابانی!
عربی بیابانی و وحشی وارد مدینه شد و یكسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سیم و زری بگیرد. هنگامی وارد شد كه رسول اكرم در میان انبوه اصحاب و یاران خود بود. حاجت خویش را اظهار كرد و عطائی خواست.
رسول اكرم چیزی به او داد، ولی او قانع نشد و آن را كم شمرد، بعلاوه سخن درشت و ناهمواری بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا جسارت كرد.
اصحاب و یاران سخت در خشم شدند و چیزی نمانده بود كه آزاری به او برسانند، ولی رسول خدا مانع شد.
رسول اكرم بعداً اعرابی را با خود به خانه برد و مقداری دیگر به او كمك كرد.
ضمنا اعرابی از نزدیك مشاهده كرد كه وضع رسول اكرم به وضع رؤسا و حكامی كه تاكنون دیده شباهت ندارد و زر و خواسته ای در آنجا جمع نشده.
اعرابی اظهار رضایت كرد و كلمه ای تشكرآمیز بر زبان راند.
در این وقت رسول اكرم به او فرمود: «تو دیروز سخن درشت و ناهمواری بر زبان راندی كه موجب خشم اصحاب و یاران من شد. من می ترسم از ناحیه ی آنها به تو گزندی برسد. ولی اكنون در حضور من این جمله ی تشكرآمیز را گفتی. آیا ممكن است همین جمله را در حضور جمعیت بگویی تا خشم و ناراحتی كه آنان نسبت به تو دارند از بین برود؟»
اعرابی گفت: «مانعی ندارد.»
روز دیگر اعرابی به مسجد آمد، درحالی كه همه جمع بودند. رسول اكرم رو به جمعیت كرد و فرمود: «این مرد اظهار می دارد كه از ما راضی شده، آیا چنین است؟»
اعرابی گفت: «چنین است» و همان جمله ی تشكرآمیز كه در خلوت گفته بود تكرار كرد. اصحاب و یاران رسول خدا خندیدند.
در این هنگام رسول خدا رو به جمعیت كرد و فرمود: «مثل من و این گونه افراد، مثل همان مردی است كه شترش رمیده بود و فرار می كرد، مردم به خیال اینكه به صاحب شتر كمك بدهند فریاد كردند و به دنبال شتر دویدند. آن شتر بیشتر رم كرد و فراری تر شد. صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت خواهش می كنم كسی به شتر من كاری نداشته باشد، من خودم بهتر می دانم كه از چه راه شتر خویش را رام كنم.
«همینكه مردم را از تعقیب باز داشت، رفت و یك مشت علف برداشت و آرام آرام از جلو شتر بیرون آمد. بدون آنكه نعره ای بزند و فریادی بكشد و بدود، تدریجا درحالی كه علف را نشان می داد جلو آمد. بعد با كمال سهولت مهار شتر خویش را در دست گرفت و روان شد.
«اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم حتما این اعرابی بدبخت به دست شما كشته شده بود و در چه حال بدی كشته شده بود، در حال كفر و بت پرستی- ولی مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمی و ملایمت او را رام كردم.»
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
📷 گزارش تصویری از بازدید و جلسه هم اندیشی مدیران ارشد سازمان اوقاف و امور خیریه کشور با مدیران حرم حضرت زینب (س) و مدیران اوقاف استان اصفهان
🔰در این جلسه هم اندیشی حجت الاسلام نوروز پور مدیرکل بقاع متبرکه و اماکن مذهبی، رضا معممی مقدم مدیرکل امور اجتماعی و موسسات خیریه، مهندس روان مدیرکل نظارت فنی بر اماکن موقوفات و اماکن مذهبی، حجت الاسلام صادقی مدیر کل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان و دکتر طیب نیا مدیر عامل بنیاد خیریه راهبری آلا به همراه مدیران ارشد حرم حضرت زینب (س) حضور داشتند.
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
1-narimani komeil980324-192.mp3
10.49M
#صوت_مراسم
🔶 مراسم مناجات سحر جمعه و دعای پرفیض کمیل
🔷بانوای : #کربلایی_سید_رضا_نریمانی
📜 مناجات با امام زمان (عج) و بخش اول کمیل
📅 سحرگاه جمعه بیست و چهارم اردیبهشت ماه ۹۸
💠 www.haramzeinabie.ir
💠 @haramzeinabie
2-narimani komeil980324-192.mp3
12.78M
#صوت_مراسم
🔶 مراسم مناجات سحر جمعه و دعای پرفیض کمیل
🔷بانوای : #کربلایی_سید_رضا_نریمانی
📜 بخش دوم کمیل
📅 سحرگاه جمعه بیست و چهارم اردیبهشت ماه ۹۸
💠 www.haramzeinabie.ir
💠 @haramzeinabie
3-narimani komeil980324-192.mp3
10.77M
#صوت_مراسم
🔶 مراسم مناجات سحر جمعه و دعای پرفیض کمیل
🔷بانوای : #کربلایی_سید_رضا_نریمانی
📜 بخش سوم کمیل
📅 سحرگاه جمعه بیست و چهارم اردیبهشت ماه ۹۸
💠 www.haramzeinabie.ir
💠 @haramzeinabie
Haramzeinabie:
🔸️داستان راستان/ شهید مرتضی مطهری
(هر روز یک داستان)
✅امام حسین و مرد شامی
شخصی از اهل شام به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد.
چشمش افتاد به مردی كه در كناری نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسید: این مرد كیست؟ گفته شد: «حسین بن علی بن ابی طالب است.»
سوابق تبلیغاتی عجیبی كه در روحش رسوخ كرده بود موجب شد كه دیگ خشمش به جوش آید و قربة الی اللّه آنچه می تواند سبّ و دشنام نثار حسین بن علی بنماید.
همینكه هرچه خواست گفت و عقده ی دل خود را گشود، امام حسین بدون آنكه خشم بگیرد و اظهار ناراحتی كند، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او كرد و پس از آنكه چند آیه از قرآن- مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض- قرائت كرد به او فرمود:
«ما برای هر نوع خدمت و كمك به تو آماده ایم.»
آنگاه از او پرسید: «آیا از اهل شامی؟» جواب داد: آری.
فرمود: «من با این خلق و خوی سابقه دارم و سرچشمه ی آن را می دانم.»
پس از آن فرمود: «تو در شهر ما غریبی، اگر احتیاجی داری حاضریم به تو كمك دهیم، حاضریم در خانه ی خود از تو پذیرایی كنیم، حاضریم تو را بپوشانیم، حاضریم به تو پول بدهیم.»
مرد شامی كه منتظر بود با عكس العمل شدیدی برخورد كند و هرگز گمان نمی كرد با یك همچو گذشت و اغماضی روبرو شود، چنان منقلب شد كه گفت:
«آرزو داشتم در آن وقت زمین شكافته می شد و من به زمین فرو می رفتم و اینچنین نشناخته و نسنجیده گستاخی نمی كردم. تا آن ساعت برای من در همه ی روی زمین كسی از حسین و پدرش مبغوض تر نبود و از این ساعت برعكس، كسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست.»
🔰پی نوشت:
شام در زمان خلافت عمر فتح شد. اول كسی كه امارت و حكومت شام را در اسلام به او دادند یزیدبن ابی سفیان بود.
یزید دو سال حكومت كرد و مرد. بعد از او حكومت این استان پرنعمت به برادر یزید، معاویة بن ابی سفیان واگذار شد.
معاویه بیست سال تمام در آنجا با كمال نفوذ و اقتدار حكومت كرد. حتی در زمان عمر كه زود به زود حكام عزل و نصب می شدند و به كسی اجازه داده نمی شد كه چند سال حكومت یك نقطه را در دست داشته باشد و جای خود را گرم كند، معاویه در مقر حكومت خویش ثابت ماند و كسی مزاحمش نشد. به قدری جای خود را محكم كرد كه بعدها به خیال خلافت افتاد. پس از بیست سال حكومت- بعد از صحنه های خونینی كه به وجود آورد- به آرزوی خود رسید و بیست سال دیگر به عنوان خلیفه ی مسلمین بر شام و سایر قسمتهای قلمرو كشور وسیع اسلامی آن روز حكومت كرد.
به این جهات، مردم شام از اولین روزی كه چشم به جهان اسلامی گشودند، در زیر دست امویان بزرگ شدند، و همچنانكه می دانیم امویها از قدیم با هاشمیان خصومت داشتند.
در دوران اسلام و با ظهور اسلام خصومت امویان با هاشمیان شدیدتر و قویتر شد و در آل علی تمركز پیدا كرد.
بنابراین مردم شام از اول كه نام اسلام را شنیدند و به دل سپردند، دشمنی آل علی را نیز به دل سپردند و روی تبلیغات سوء امویها دشمنی آل علی را از اركان دین می شمردند. این بود كه این خلق و خوی از آنها معروف بود.
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
✅ پردیس حرم زینبیه اصفهان در جغرافیای ایرانی اسلامی کم نظیر است
🔰معممی مدیرکل امور اجتماعی سازمان اوقاف کشور:
پردیسی جامعی در حوزه های نیاز روز جامعه، بهداشت و درمان، خدمات رفاهی، اجتماعی و فرهنگی در زینبیه اصفهان فراهم شده که این پردیس در جغرافیای ایرانی اسلامی کم نظیر است.
🔰 الگوی هوشمندانه ای که اینجا بر اساس عقلانیت و تدبیر طراحی شده است تداعی کننده مدینه فاضله است که اگر به جامعیت بپیوندد؛ الگوی شایسته ای برای ایران اسلامی و برای همه بقاع متبرکه است.
🔰ما وظیفه داریم دانش حاصل از این تدابیر مدیریتی را به گوش 23 هزار هیئت امناء کشور برسانیم.
🔰باید به خاطر مواضع عالمانه ای که برای برون رفت از معضلات اجتماعی این منطقه اتخاذ شده یک دست مریزاد جدی به گردانندگان این مجموعه هوشمندانه گفت.
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
Haramzeinabie:
🔸️داستان راستان/ شهید مرتضی مطهری
(هر روز یک داستان)
✅ دادگاهی که بین خلیفه مسلمین و یک مسیحی فرقی نگذاشت!
در زمان خلافت علی علیه السلام در كوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندی در نزد یك مرد مسیحی پیدا شد.
علی او را به محضر قاضی برد و اقامه ی دعوی كرد كه: «این زره از آن من است، نه آن را فروخته ام و نه به كسی بخشیده ام و اكنون آن را در نزد این مرد یافته ام.»
قاضی به مسیحی گفت: «خلیفه ادعای خود را اظهار كرد، تو چه می گویی؟»
او گفت: «این زره مال خود من است، و در عین حال گفته ی مقام خلافت را تكذیب نمی كنم (ممكن است خلیفه اشتباه كرده باشد).»
قاضی رو كرد به علی و گفت: «تو مدعی هستی و این شخص منكر است، علیهذا بر تو است كه شاهد بر مدعای خود بیاوری.»
علی خندید و فرمود: «قاضی راست می گوید، اكنون می بایست كه من شاهد بیاورم، ولی من شاهد ندارم.»
قاضی روی این اصل كه مدعی شاهد ندارد، به نفع مسیحی حكم كرد و او هم زره را برداشت و روان شد.
ولی مرد مسیحی كه خود بهتر می دانست كه زره مال كیست، پس از آنكه چند گامی پیمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: «این طرز حكومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نیست، از نوع حكومت انبیاست» و اقرار كرد كه زره از علی است.
طولی نكشید او را دیدند مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر پرچم علی در جنگ نهروان می جنگد.
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
🔰بوی خوش هم نشینی
✅امیرالمؤمنین عليه السلام:
همنشينى با نيكان، نيكى مى آورد، مثل باد كه چون بر بوى خوش بگذرد، با خود، بوى خوش مى آورد
صُحبَةُ الأَخيارِ تَكسِبُ الخَيرَ كَالرّيحِ إذا مَرَّت بِالطّيبِ حَمَلَت طيبا (نهج البلاغه از نامه 31)
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
🔸️داستان راستان/ شهید مرتضی مطهری
(هر روز یک داستان)
✅خانه ای به وسعت بهشت!
علی علیه السلام بعد از خاتمه ی جنگ جمل وارد شهر بصره شد. در خلال ایامی كه در بصره بود، روزی به عیادت یكی از یارانش به نام «علاء بن زیاد حارثی» رفت.
این مرد خانه ی مجلل و وسیعی داشت. علی همین كه آن خانه را با آن عظمت و وسعت دید، به او گفت: «این خانه ی به این وسعت به چه كار تو در دنیا می خورد، در صورتی كه به خانه ی وسیعی در آخرت محتاج تری؟!
ولی اگر بخواهی می توانی كه همین خانه ی وسیع دنیا را وسیله ای برای رسیدن به خانه ی وسیع آخرت قرار دهی؛ به اینكه در این خانه از مهمان پذیرایی كنی، صله ی رحم نمایی، حقوق مسلمانان را در این خانه ظاهر و آشكارا كنی، این خانه را وسیله ی زنده ساختن و آشكار نمودن حقوق قرار دهی و از انحصار مطامع شخصی و استفاده ی فردی خارج نمایی.»
علاء: «یا امیرَالمؤمنین! من از برادرم عاصم پیش تو شكایت دارم.»
-چه شكایتی داری؟
تارك دنیا شده، جامه ی كهنه پوشیده، گوشه گیر و منزوی شده، همه چیز و همه كس را رها كرده.
-او را حاضر كنید!
عاصم را احضار كردند و آوردند. علی علیه السلام به او رو كرد و فرمود: «ای دشمن جان خود، شیطان عقل تو را ربوده است، چرا به زن و فرزند خویش رحم نكردی؟ آیا تو خیال می كنی كه خدایی كه نعمت های پاكیزه ی دنیا را برای تو حلال و روا ساخته ناراضی می شود از اینكه تو از آنها بهره ببری؟ تو در نزد خدا كوچكتر از این هستی.»
عاصم: «یا امیرالمؤمنین، تو خودت هم كه مثل من هستی، تو هم كه به خود سختی می دهی و در زندگی بر خود سخت می گیری، تو هم كه جامه ی نرم نمی پوشی و غذای لذیذ نمی خوری، بنابراین من همان كار را می كنم كه تو می كنی و از همان راه می روم كه تو می روی.»
- اشتباه می كنی. من با تو فرق دارم. من سمتی دارم كه تو نداری. من در لباس پیشوایی و حكومتم. وظیفه ی حاكم و پیشوا وظیفه ی دیگری است. خداوند بر پیشوایان عادل فرض كرده كه ضعیف ترین طبقات ملت خود را مقیاس زندگی شخصی خود قرار دهند و آن طوری زندگی كنند كه تهیدست ترین مردم زندگی می كنند، تا سختی فقر و تهیدستی به آن طبقه اثر نكند. بنابراین من وظیفه ای دارم و تو وظیفه ای.
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie
🔸️داستان راستان/ شهید مرتضی مطهری
(هر روز یک داستان)
✅ ترس از غرور ثروتمند شدن!
رسول اكرم صلی اللّه علیه و آله طبق معمول در مجلس خود نشسته بود. یاران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند. در این بین یكی از مسلمانان- كه مرد فقیر ژنده پوشی بود- از در رسید و طبق سنت اسلامی- كه هركس در هر مقامی هست، همینكه وارد مجلسی می شود باید ببیند هر كجا جای خالی هست همان جا بنشیند و یك نقطه ی مخصوص را به عنوان اینكه شأن من چنین اقتضا می كند در نظر نگیرد- آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطه ای جایی خالی یافت، رفت و آنجا نشست. از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت. مرد ثروتمند جامه های خود را جمع كرد و خودش را به كناری كشید.
رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت:
«ترسیدی كه چیزی از فقر او به تو بچسبد؟!»
- نه یا رسول اللّه!
- ترسیدی كه چیزی از ثروت تو به او سرایت كند؟
- نه یا رسول اللّه!
- ترسیدی كه جامه هایت كثیف و آلوده شود؟
- نه یا رسول اللّه!
- پس چرا پهلو تهی كردی و خودت را به كناری كشیدی؟
- اعتراف می كنم كه اشتباهی مرتكب شدم و خطا كردم. اكنون به جبران این خطا و به كفاره این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود كه درباره اش مرتكب اشتباهی شدم ببخشم.
مرد ژنده پوش: «ولی من حاضر نیستم بپذیرم.»
جمعیت: چرا؟
- چون می ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد و با یك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بكنم كه امروز این شخص با من كرد.
📌حرم مطهر حضرت زینب (س)/ خواهر امام رضا علیه السلام
@haramzeinabie