✳️ پرتوپلاهایی زیر تشک امام خمینی
🔹جناب شمس! شما در ملاقات جلال با حضرت امام در سال ۴۰ حضور داشتید. لطفاً برایمان از آن دیدار بفرمایید.
🔸قبل از انقلاب، من با احمدآقا آشنا بودم. خدا او را رحمت کند. وقتی در دیماه سال ۴۰ پدرم فوت کرد، حضرت امام برای ایشان مجلسی در قم گرفته بودند. این بود که برای عرض تشکر، جلال و من و دامادمان شیخ حسن دانایی به خدمت ایشان رفتیم. اول با احمدآقا روبوسی کردیم و بعد احمدآقا پیش آقا رفت و چیزی در گوش ایشان گفت و آقا اجازه ورود دادند. اتاق مستطیلشکلی بود با یک تشکچهٔ کوچکی که بالای اتاق افتاده بود و قسمتی از یک کتاب از زیر آن پیدا بود. جلال آهسته کتاب را بیرون کشید؛ «غربزدگی» بود. به امام گفت: آقا! این پرتوپلاها خدمت شما هم رسیده؟ امام گفتند: «من برای این کتاب، خیلی هم از شما متشکرم. این مطالب، اباطیل نیست؛ این حرفها را ما باید میزدیم و حالا که شما زدهاید، کار خوبی کردهاید.»
بعد دست کردند از زیر همان تشکچه، یک پاکت درآوردند و گفتند: این هم جایزهاش.
از خدمت ایشان که بیرون آمدیم، توی راه در ماشین، من پاکت را باز کردم. مقداری پول بود. به جلال گفتم: این پول را باید نصف کنیم. گفت: چرا نصف؟ همهاش مال تو. این را آقا به تو داده. من خانه دارم، اما تو خانه نداری.
من آن پول را پیشپرداخت همین خانهای دادم که حالا هم در آن زندگی میکنم.
#شمس_آل_احمد
#گفتوگو_با_شمس_آلاحمد
#کیهان_فرهنگی
(سال بیستودوم، شماره ۲۲۲، فروردین ۱۳۸۴)
صفحات ۱۰ و ۱۱.
#جلال_آلاحمد