صبح است و من در تب و تابه یادهه تو
میسوزم؛
صبحت بخیر جانان من💚
#پناه_نوشت
زِمزِمہ حَرفِ دِل!
صبح است و من در تب و تابه یادهه تو میسوزم؛ صبحت بخیر جانان من💚 #پناه_نوشت
اینو همین الان یهویی گفتم چطور شد؟
من در پے تمام نداشتہ هایم
تو را دارم!
کہ با تمام غم هایم مرا عاشقانہ در آغوش میکشے و سخت میفشارے
تا تمام غم هایم را دور بریزم و خودم را در حجم آغوشت حل کنم :-)