چقدرامروزدرگیرومسمومکنندهس؛ شکایتینیستچونبدترازاینهاهمبوده. روزهاییبودهکهمدامخیرهبودم.
گاهیاین خیرگیانقدرطولمیکشیدکهباور نمیکردممیتونمتکونبخورموفقط اندازهیحرفزدنهوشیارم.
تویایندنیافراموشیبههمهیآدمهارخنه کرده؛بعدازمرگمهیچکسیادشنمیمونه منوجودداشتموزندگیمیکردم.
شایداگرامروزاونروزباشههیچکس متوجهنشه.
منهنوزهمشبهابهدیوارا
التماسمیکنم
وقتیبیحرکتشدمرویمنآوارشنو نابودمکنن.
بعضیشبهاامیدورویاهاموازخواب بیدارشونمیکنموازمیلبهنابودشدنم براشونمیگم.
کاشفرارکننبرنازپیشمن،منخیلیوقته کهرفتهمازاینزندگی.
نویسنده:عطر گل یاس
بیاید یہ چیزے بگید خب!
هرچے بپرسید جواب میدم.
https://harfeto.timefriend.net/16682559573648
زِمزِمہ حَرفِ دِل!
باز شب شد... تو بگو کجای دل بگذارم این همه دلتنگی را تا نمیرد..!
دردیعنیبرویدردسرشکمبشود
بشویعابرآوارهافکارخودت....