eitaa logo
|حَرفِ حَق|
926 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
315 ویدیو
9 فایل
. ‌. ذکری نثارِ قلبِ آقا امام ِزمان'عج' . . حَرفِ‌حَق و حقانیت‌واحد همیشه در جان و قلب انسان‌ها جریان دارد . . . گوش ِ‌جان می‌سپاریم : - https://gkite.ir/es/10009197 کپی مطالب بلامانع هست .
مشاهده در ایتا
دانلود
•|💚🌸|• یا رادّ ما قَذ فاتَ... ای بازگردانده ی از دست رفته ها... ❤️| @harfehagh313
❤️🌸 ای فریاد رس ِ آنکه فریاد رسی ندارد... ..:) 🍃💚| @harfehagh313
یعنی میشه امشب جوری کنیم که بعدا بگیم همه‌چیز از اون‌سال شد ... :) ... رأس همه دعا ها ان شاءالله 🍃
میگن تقدیر یک سالِ‌تون تو این شبایِ قدر نوشته میشه!!! شما چی خواسین برا یه سالِتون؟ شهادت نامه عشاق تو این شبا امضا میشه شب آخره دعا کنید شهادت نامه ی ماهم امضا شه...:)💔 :)💔
حرف های من و خدا_۲۳.mp3
11.13M
#حرفهای_من_و_خدا #سحر بیست و سوم دلبـ❤️ــرجان... در تقدیر لیله القدر من بنویس... بنویسید برایش ... او در زیر قدمهای امامش شهـــــــید شد... @ostad_shojae
|حَرفِ حَق|
#حرفهای_من_و_خدا #سحر بیست و سوم دلبـ❤️ــرجان... در تقدیر لیله القدر من بنویس... بنویسید برایش .
هندزفری رو بذارین توی گوشتون ، دستاتونو ببرین بالا ، بگید الهی آمین ❤️
1_15855718.mp3
7.59M
•|💔😔|• 🍃•| ز اینکه بی وفایم خیلی دلم گرفته 🍃•| باید به خود بیایم خیلی دلم گرفته ❤️🌸| @harfehagh313
1_15855718.mp3
7.59M
•|💔😔|• 🍃•| ز اینکه بی وفایم خیلی دلم گرفته 🍃•| باید به خود بیایم خیلی دلم گرفته ❤️🌸| @harfehagh313
از اینکه بی وفایم خیلی دلم گرفته
باید به خود بیایم خیلی دلم گرفته
ادعونی استجب را خواندم
ولی از اینکه لنگ است هردو پایم خیلی دلم گرفته
در خود شکستم از بغض
در میان سجده با اشک بی صدایم خیلی دلم گرفته
امشب دردای دلمو برا خودت آوردم
دیگ امشب گفتم در خونه دیگران نرم
الان که اومدم در خونت فهمیدم ای داد ی روزگاری همیشه در خونه خودت بودم
الان کارم به بیگانه افتاده
یا رب ظلمت نفسی💔
یا رب الهی العفو...
درمانده و گدایم خیلی دلم گرفته...
💔
مداحی آنلاین- دوستم داشتی - سید رضا نریمانی.mp3
7.53M
⏯ #شور ویژه #شب_قدر 🍃آس و پاسم ... 🍃شب قدر یاحسین این تو و این کاسه ام 🎤 #سید_رضا_نریمانی ❤️🌸| @harfehagh313
|حَرفِ حَق|
الــهــی الـــعـــــفـــــو... بِعلـــيٍّ بِعلـــــيٍّ به علــــــــي...💔 +میشه بغلمون کنی ...!؟
•|❤️😊|• از علامه جعفری می‌پرسند چه شد که به این کمالات رسیدید؟! ایشان در جواب، خاطره‌ای از دوران طلبگی تعریف و اظهار می‌کنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده است. «ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم در جشن‌ها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری می‌گرفتیم. شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س). اول شب نماز مغرب و عشا می‌خواندیم و شربتی می‌خوردیم. آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می‌دادیم. آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که معدن ذوق بود. مدیر مدرسه‌مان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمی‌گذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار). گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می‌کنم. اگر شما را مخیر کنند بین این‌که با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید با کمال خوشرویی و بدون غصه یا این‌که جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید کدام را انتخاب می‌کنید؟ سوال خیلی حساب شده بود. یک طرف، دختر حلال بود و طرف دیگر، زیارت امام علی(ع) که عمل مستحبی بود. گفت: آقایان واقعیت را بگویید،جانماز آب نکشید، عجله نکنید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگویی‌ها؟! معلوم شد نظر آقا چیست،همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) این‌طور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم. آقا فرمودند دیگه! نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرموده‌اند: «یا حارث حمدانی، من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی، هر کی بمیرد مرا ملاقات می‌کند) پس ما ان‌شاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات می‌کنیم! بازهم همه زدند زیرخنده. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد درصد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی. گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده حضار) نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی‌توانم نگاه کنم، بدون اینکه نگاه کنم کاغذ را رد کردم به نفر بعدی و گفتم: من یک لحظه دیدار علی(ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی‌دهم. و از آنجا برخاستم و بیرون رفتم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد،تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم،شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. وارد حجره‌ام شدم، حالت غیرعادی، دیگر نفهمیدم، یک‌بار به حالتی دست یافتم. یکدفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه‌ای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم: این آقا کیست؟ گفت: این آقا خود علی(ع) است. من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده بود دست نفر نهم یا دهم،رنگم پریده بود. نمی‌دانم شاید مرحوم شمس‌آبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی‌خواستم ماجرا را بگویم، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را بیان و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سیداسماعیل (مدیر) را که خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخی‌ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.» |حَرفِ حَق| 🎈💛| @harfehagh313