✥
راوی✍️:
شما برخاستيد، با همان حال نزار و تن بيمار😭
فدك براى شما باغ و ملك نبود،
روى ديگر سكه خلافت بود.
و
شما با همان تدبیر و شجاعت كه در مقابل غصب خلافت ايستاديد،
در مقابل غصب فدك مقاومت كرديد، شما در ماجراى غصب فدك،
درست مثل غصب خلافت، انحراف از اصل اسلام و پيامِ پيامبر را ميديديد و
می دیدید که
اسلام بعد از چهار روز، پوستين وارونه ميشود بر تن خلق الله...
غضبناك و خشمآلود
به خلیفه فرموديد :
✥
✥فاطمهـۜ✥
🥀صدیقه طاهره سلام الله علیها :
«فدك از آن من است،
ميدانى كه پدرم به امر خدا آن را به من بخشيده است،
چرا آن را غصب كردى؟»
✥
✥فاطمهـۜ✥
🥀صدیقه طاهره سلام الله علیها :
«باشد، شاهد ميآورم.
علی شاهد من است.»
✥
✥
راوی✍️:
خليفه در محضر آب، دنبال خاك براى تيمم ميگشت.
چه طهارتى!
چه تيممى!
چه نمازى!
✥
✥
راوی✍️:
جانتان از درد، در شرف احتراق بود...
اما صبورى كرديد و شاهدى ديگر برديد.
اُمِّ أيْمن شاهد ديگر شما به خليفه.
✥