eitaa logo
حریم یاس
131 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
326 ویدیو
13 فایل
•┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🌸🍃حریم یاس بانوان زهرایی "هیئت مکتب الزهراء" دارالعباده یزد انتقادات و پیشنهادات @harime_yas •┈•✨✿🌸✿✨•┈•
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_404429843.mp3
1.36M
🌸🍃حریم یاس #تفسیر #استاد_قرائتی #سوره_بقره تفسیر: ✨ أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ(۱۰۰) وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (۱۰۱)✨ سوره بقره ، آیات ۱۰۰ و ۱۰۱ #واحد_خواهران #هیئت_مکتب_الزهرا_سلام_الله_علیها_دارالعباده_یزد •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_310291501.mp3
7.42M
🌸🍃حریم یاس ✅سلسله جلسات مدرس: استاد : تعامل با کودکان در دوران قرنطینه 🔹 اگر از دست بچه ها توی این دورانی که مدرسه نمیرن و مدام توی خونه هستن، خسته شدید، گوش دادن به این صوت به شما کمک می کنه که هم در تربیت و هم در حوزه مسائل آموزشی، تعامل بهتری با بچه هاتون داشته باشید. •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @sokhanesadid 🆔 @harimeyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃حریم یاس 📖سوره طارق 📍تبیین مفهوم (النجم الثاقب) فقط دو تا کش پول لازم دارید.. با بچه ها حتما ستاره بسازید.😍 ✨از ستاره درخشنده سوره طارق برای بچه ها بگید. همون که شکافنده تاریکی هاست. حالا یه مسابقه سرعت راه بندازید هر کس زودتر بتونه ستاره ش رو از دل تاریکی بیرون بیاره و بسازه برنده ست☺️ •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
🌸🍃حریم یاس 🔻 👈این داستان⇦《 Breaking time 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎عین همیشه ... وسط درس ... درس رو تعطیل کرد ... به حدی به بچه‌ها فشار می‌آورد ... و سوال و نمونه سوال‌های سختی رو حل می‌کرد ... که تا اسم Breaking time می‌اومد ... گل از گل بچه‌ها می‌شکفت ...😍 شروع کرد به خندوندن بچه‌ها ... و سوژه این بار ... دیگه اجتماعی ... سیاسی یا ... نبود ... این بار مستقیم خود اهل بیت رو هدف گرفت ... و از بین همه ... حضرت زهرا ...😔🌹 با یه اشاره کوچیک ... و همه چیز رو به سخره گرفت ... و بچه ها طبق عادت همیشه ... می‌خندیدن ... انگار مسخ شده بودن ... چشمم توی کلاس چرخید👀 ... روی تک تکشون ... انگار اصلا نفهمیده بودن چی شده و داره چی میگه ... فقط می‌خندیدن ...😁 و وقتی چشمم برگشت روی اون ... با چشم‌های مست از قدرت و پیروزی بهم نگاه می‌کرد ...😒 🔻برای اولین بار توی عمرم ... با همه وجود از یه نفر متنفر بودم... اشتباهش و کارش ... نه از سر سهو بود ... نه هیچ توجیه دیگه‌ای ... گردنم خشک شده بود ... قلبم تیر می‌کشید ... چشمهام گر گرفته بود ... و این بار ... صدای سائیده شدن دندان‌های من بهم ... شنیده می‌شد ...😡 زل زدم توی چشم‌هاش ...😐 به حرمت اهل بیت قسم ... با دست‌های خودم نفست رو توی همین کلاس می‌برم ... به حرمت فاطمه زهرا قسم رهات نمی‌کنم ...😲 🔸از خشم می‌لرزیدم و این جملات رو توی قلبم تکرار می‌کردم ... اون شب ... بعد از نماز وتر رفتم سجده ... ✨خدایا ... اگر کل هدف از خلقت من ... این باشه که حق این نامرد رو بزارم کف دستش ... به خودت قسم که دفاع از سرورم برای من افتخاره ... خدایا تو می‌دونی من در برابر این مرد ضعیفم ... نه تواناییش رو دارم ... نه قدرت کلامش رو ... من می‌خوام برای دفاع از شریف‌ترین بندگانت بایستم ... در حالی که می‌ترسم که ضعف و ناتوانیم ... به قیمت شکست حریم اهل بیت تموم بشه ... ترجیح می‌دم همین الان و در جا بمیرم ولی مایه سرافکندگی اهل بیت پیامبر نشم ...😭🍃✨ و سه روز ... پشت سر هم روزه گرفتم ...🌺 نویسنده 🌹 ـ ـ ✨🍃✨ •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
🌸🍃حریم یاس 🔻 👈این داستان⇦《 استوکیومتری 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎حسبنا الله ... نعم الوکیل ... نعم المولی و نعم النصیر ... و لا حول و لا قوه الی بالله العلی العظیم ...✨ 🔹نیم ساعت به زمان همیشگی ... بین خواب و بیداری ... این جملات توی گوشم پیچید ... بلند شدم و نشستم ... قلبم آرام بود ... و این ... آغاز نبرد ما بود ... 🔸با اینکه شاگرد اول بودم ... اما با همه قوا روی شیمی تمرکز کردم ... تمام وقتی رو که از مدرسه برمی‌گشتم ... حتی توی راه رفت و آمد ... کتاب📖 رو جلوتر می‌خوندم ... ♦️با مقوای نازک ... کارت‌های کوچیک درست کردم ... و توی رفت و آمد، اونها رو می‌خوندم ... هر مبحثی رو که می‌دیدم ... توی کتاب‌های📚 دیگه هم در موردش مطالعه می‌کردم ... تا حدی که اطلاعاتم در مورد شیمی فراتر از حد کتاب درسی بود ...🔻 🔶کل جدول مندلیف رو هم با تمام عناصرش ... ردیف و گروهش ... عدد اتمی و جرمی و ... حفظ کردم ... توی خواب هم اگه ازم می‌پرسیدی عنصر * ... می‌تونستم توی ۳۰ ثانیه کل اطلاعاتش رو تکرار کنم ...🤓 💠 هر سوالی که می‌داد ... در کمترین زمان ممکن اولین دستی که در حلش بلند می‌شد ... مال من بود ... علی‌الخصوص استوکیومتری‌های چند خطیش رو ...〰 ⚪️من مخ ریاضی بودم ... به حدی که همه می‌گفتن تجربی رفتنم اشتباه بود ... ذهنی ... تمام اون اعداد اعشاری رو در هم ضرب و تقسیم✖️➗ می‌کردم ... 🔸بعد از نوشتن سوال ... هنوز گچ رو زمین نگذاشته بود ... من، جواب آخرش رو می‌گفتم... و صدای تشویق بچه‌ها👏👏 بلند می‌شد ... کم‌کم داشت عصبی می‌شد ... رسما بچه‌ها برای درس شیمی دور من جمع می‌شدند ... هر چی اون بیشتر سخت می‌گرفت تا من رو بشکنه ... من به خودم بیشتر سخت می‌گرفتم ... و گرایش بچه‌ها هم بیشتر می‌شد...😊👌 بارها از در کلاس که وارد می‌شد ... من پای تخته ایستاده بودم ... و داشتم برای بچه‌ها ... درس جلسات قبل رو تکرار می‌کردم ... تمرین حل می‌کردم و جواب سوال‌ها رو می‌دادم ...🍃 ✨توی اتاق پرورشی بودم ... که فرامرز با مغز اومد توی در ... 🔹- مهران یه چیزی بگم باورت نمیشه ... همین الان سه نفر به نمایندگی از بچه‌های پایه دوم، دفتر بودن ... خواستن کلاس فوق برنامه و رفع اشکالشون با تو باشه ... گفتن وقتی فضلی درس میده ما بهتر یاد می‌گیریم ... تازه اونم جلوی چشم👀 خود دبیر شیمی ... قیافه‌اش دیدنی بود ... داشت چشم هاش از حدقه در می اومد ...👌 خبر به بچه‌های پایه اول که رسید ... صدای درخواست اونها هم بلند شد ...🗣🗣 نویسنده 🌹 ـ ـ ✨🍃✨ •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.102.mp3
5.28M
🌸🍃حریم یاس #تفسیر #استاد_قرائتی #سوره_بقره تفسیر: ✨وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ ۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ ۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ ۚ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ ۚ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ۚ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ✨ سوره بقره ، آیه ۱۰۲ #واحد_خواهران #هیئت_مکتب_الزهرا_سلام_الله_علیها_دارالعباده_یزد •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃حریم یاس ❓آیا تقلید صدا و لهجۀ دیگران، صرفاً برای شوخي و سرگرمي، جايز است؟ ✅ج: در صورتی که برای تمسخر و استهزاء یا موجب اذیت آنان باشد یا توهین به ایشان محسوب شود، جایز نیست. •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃حریم یاس 🎁 پیشنهاد ویژه برای کودکان 🚙حفظ شعر من بچه شیعه هستم با رانندگی 🚘 بازی دیجیتال ماشین بازی نشان درخشان، آموزش شعر "من بچه شیعه هستم"، همزمان با رانندگی درفضای سه بعدی 📲لینک بازی در کافه بازار https://cafebazaar.ir/app/com.HoopatStudio.BrightGoalCarGame •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
🌸🍃حریم یاس 🔻 👈این داستان⇦《 عناصر آزاد 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎درگیریش با من علنی شده بود ... فقط بچه‌ها فکر می‌کردن رقابت شیمیه ... بعضی‌ها هم می‌گفتن ... - تدریس تو بهتره ... داره از حسادت بهت می‌ترکه ...😡😠 🔹کار به آوردن سوال‌های المپیاد کشیده بود ... سوال‌ها رو که می‌نوشت ... اکثرا همون اول ... قلم‌ها رو می‌گذاشتن زمین ... اما اون روز ... با همه روزها فرق داشت ...✨ این سوال سال * المپیاد کشور * ... با پوزخند خاصی بهم نگاه کرد😏 ... - جزء سخت‌ترین سوال‌ها بوده ... میگن عده کمی تونستن حلش کنن ... نگاه‌های بچه‌ها چرخید سمت من ... و نگاه من، بدون اینکه پلک بزنم ... به تخته گره خورده بود ...😐 🍃- خدایا ... این یکی دیگه خیلی سخته ... به دادم برس ... 🔻آقا چرا یه سوالی رو میارید که خودتون هم نمی‌تونید حل کنید؟ ... گند می‌زنید به روحیه ما ‼️... 🔸و بچه‌ها باهاش هم صدا شدن ... هر کدوم در تایید حرف قبلی یه چیزی می‌گفت ... و من همچنان به تخته زل زده بودم ... فرامرز از پشت زد روی شونه‌ام و صداش رو بلند کرد...🗣 🔸- بیخیال شو مهران ... عمرا اگه این سوالش مال سن ما باشه ... المپیاد دانشجوها یا بالاتر بوده ... بین سر و صدای بچه‌ها ... یهو یه نکته توی سرم جرقه زد...⚡️⚡️ 🔻- آقا اصلا غیر از اورانیوم ... عناصر پرتوزا در طبیعت به طور آزاد یافت نمیشن ... عناصر این گروه اصلا وجود خارجی ندارن و فقط به صورت آزمایشگاهی تولید میشن ... مطمئنید عنصرهایی که توی گزینه هاست درسته❓ ... ⭕️میگم احتمالا طراح سوال ... موقع طرح این ... مست بوده عقلش رفته بوده تعطیلات ... آقا یه زبون به برگه‌اش می‌زدید ... می‌دید مزه شراب میده یا نه❓ ... 🔹جملاتی که با حرف اشکان ... شرترین بچه کلاس کامل شد ... - شایدم اونی که پای تخته نوشته ... دیشب زیادی خورده بوده ...😂 🔸و همه زدن زیر خنده ... برای اولین بار ... سر کلاس ... با حرف‌هایی که خودش می‌زد ... و جملاتی که دیگران رو مسخره می‌کرد ... مسخره‌اش کردن ... جذبه و هیبتش شکست ⚡️... کسی که بچه‌ها حتی در نبودش بهش احترام می‌گذاشتن ... ▫️از اینکه خلق و خوی مسخره کردن بین بچه‌ها شایع شده بود ... و قبح شراب خوردن ریخته بود ... ناراحت بودم ... اما این اولین قدم در شکست اون بود ...👌 نویسنده 🌹 ـ ـ ✨🍃✨ •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
🌸🍃حریم یاس 🔻 👈این داستان⇦《 برده 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎به زحمت، خودش رو کنترل کرد ... - نه من که طبیعی بودم ... ولی راست می‌گید ... شاید طراحش خورده بوده ...🍷🍷 و اشکان ول کن نبود ... احتمالا اولش حسابی خورده ... پشت سرش هم حسابی ... خورده ... آخه اونجا هر کی یه اشتباه کوچیک کنه ... به شکر خوردن می‌اندازنش ...😂 🔹آره احتمالا تو هم اونجا بودی ... داشتی کنار طرف، شکر می‌خوردی ... تا یه چی میشه اونجا این طوری ... اونجا اینطوری ... تو تا حالا پات رو از حوزه استحفاضیه استان بیرون گذاشتی❓ ... کنترل اوضاع، حسابی داشت از دستش خارج می‌شد ... دو بار با خودکار زد روی میز ... - بسه دیگه ... ساکت ... تا مودبانه ازتون می‌خوام ... حواستون جمع باشه ...😐 و بعد رو کرد به من و خندید ...😄 - تو هم مخی هستی‌ها ... اشتباهی ایران به دنیا اومدی... باید * به دنیا می‌اومدی ... 🔻محکم زل زدم توی چشماش ... شما رو نمی‌دونم ... ولی من از نسل اون ایرانی‌هایی هستم که وقتی صدام دکل نفتی * رو زد ... و همه دنیا گفتن فقط بزرگ‌ترین مهندس‌های امریکایی می‌تونن اون فاجعه رو مهار کنن ...💥🔥 🔸یه گروه کارگر ایرانی رفتن جمعش کردن ... ایرانی اگر ایرانی باشه ... یه موی کارگر بی‌سوادش شرف داره به هیکل هر چی خارجیه ... برده روحش آزاده، جسمش در بند ...⛓⛓ 🔻اما ما مثل احمق‌ها ... درگیر بردگی فکری شدیم ... برده فکری ... دیر یا زود خودش ... با دست خودش ... به دست و پای خودش غل و زنجیر می بنده ...⛓ 🔹کلاس یه لحظه کپ کرد ... اون مهران آرام و مودب ... که حرمت بداخلاق‌ترین دبیرها رو حفظ می‌کرد ... جلوی اون ایستاده بود ...😳 🍃سکوت کلاس شکست ... صدای سوت و تشویق بچه‌ها بلند شد ... و ورق برگشت ... از اون به بعد هر بار که حرفی می‌زد ... چشم بچه‌ها👀 برمی‌گشت روی من ... 🔻تایید می‌کنم یا رد می‌کنم یا سکوت می‌کنم ... و سکوت به معنای این بود که رد شد ... اما دلیلی نمی‌بینم حرفی بزنم ... جای ما با هم ... عوض شده بود ... و من هم صادقانه ... اگر نقدی که می‌کرد، صحیح بود ... می‌پذیرفتم ... و اگر درباره موضوع، اطلاعاتم کم بود ... با صراحت می‌گفتم ... باید در موردش تحقیق کنم ...✨🍃 نویسنده 🌹 ـ ـ ✨🍃✨ •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.103.mp3
1.24M
🌸🍃حریم یاس تفسیر: ✨وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ ۖ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ✨ سوره بقره ، آیه ۱۰۳ •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃حریم یاس #شهدا #شهید_مدافع_حرم 🌟شهید مدافع حرم محمد حسین #محمد_خانی که در سوریه با اسم مستعار #عمار بوده و همه به حاج عمار صداش میزدند. ❄️کسی که حاج قاسم هر روز براش صدقه میداده و وقتی شهید میشه محمد حسین حاج قاسم خیلی گریه میکنه و میگه من عمارم رو از دست دادم. حاج قاسم میفرمود وقتی عمار رو دیدم یه لحظه فکر کردم شهید همت جلوم واستاده. 💎وقتی محمد حسین شهید میشه تمام نیروهای سوری عکس محمد حسین رو میزنند به سینه هاشون و بعضی ها هم روی بازوشون اسم عمار رو خالکوبی میکنند 🍃خیلی شهید ایرانی داشتیم که شهید شده ولی فقط محمد حسین رو براش نیروهای سوری اسمش رو خالکوبی کردند روی بازوهاشون و عکسش رو با پول خودشون زدند به سینه هاشون از بس دوست داشتند این شهید رو ✨ و این عکس نشان گر این هست که حاج قاسم چقدر این شهید رو دوست داشته 🌹 ذاکر امام حسین و شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی معروف به عمار #واحد_خواهران #هیئت_مکتب_الزهرا_سلام_الله_علیها_دارالعباده_یزد •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃حریم یاس 🥀 📹 نماهنگ به تو از دور سلام 🎙 با مداحی محمدحسین پویانفر نزدیڪِ دل جامانده ها گرفٺ یڪ بینوا براے خودش رَبَّنا گرفٺ هر کس رسید، سوال ڪرد زائرے؟ از این سوال ، دل پُرخون ما گرفٺ نشستہ ایم باحسرٺ بہ تماشاےزائرانٺ💔 •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
🌸🍃حریم یاس 🔻 👈این داستان⇦《 حادثه بی‌خبر نیست 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎توی راهرو بهم رسیدیم ... با سر بهش سلام کردم و از کنارش رد شدم ... صدام کرد ...🗣 🔹از همون روز اول ازت خوشم نیومد ... ولی فکر نمی‌کردم از یه بچه اینطوری بخورم ... فکر می‌کردم اوجش دهن لقی و خبرچینی کنی ...😳 خندیدم ...😁 - که بعدش ... بچه مذهبی کلاس بشه خبرچین و جاسوس... لو بره و همه بهش پشت کنن❓ ... خنده اش کور شد ...😐 خیلی دست کم گرفته بودمت ... مکث کوتاهی کرد و با حالت خاصی زل زد توی چشمم ...👁 🔸می‌دونی؟ ... زمان انقلاب و جنگ ... امثال تو رو می‌کشتن ... دستش رو مثل تفنگ ... آورد کنار سرم ... بنگ ... یه گلوله می‌زدن وسط مخش ...🔫 هنوزم هستن ... فقط یهو سر به نیست میشن ... میشن جوان ناکام ... و زد تخت سینه‌ام ... 🔻جوان هایی که یهو ماشین توی خیابون لهشون می‌کنه ... یا یه زورگیر چاقو چاقوشون می‌کنه ... حادثه فقط بعضی وقت‌هاست که خبر نمی‌کنه ... ناخودآگاه، بلند از ته دلم خندیدم ...😂 اشکال نداره ... شهـــ🌹ــدا با رجعت برمی‌گردن ... حتی اگه روی سنگ‌شون نوشته شده باشه ... جوان ناکام ... خدا موقع رجعت به اسامی بنیاد شهید کار نداره ... برو اینها رو به یکی بگو که بترسه ...✨ هر کی یه روز داغ می‌بینه ... فرق مرده و شهیـــ🌹ــد هم همینه ... مرده محتاج دعاست ... شهید دعا می کنه ...🍃✨ 🔹و راهم رو کشیدم و رفتم سمت دفتر ... بعد از مدرسه ... توی راه برگشت به خونه ... تمام مدت داشتم به حرف‌هاش فکر می‌کردم ... و اینکه اگه رفتنی بشم ... احدی نمی‌فهمه چه بلایی و چرا سرم اومد ... و اگه بعد من، بازم سر کسی بیاد چی❓ ... 🔻به محض رسیدن ... سریع نشستم و کل ماجرا رو نوشتم ... با تمام حرف‌هایی که اون روز بین ما رد و بدل شد ... و زنگ زدم☎️ به دایی محمد ... و همه چیز رو تعریف کردم ... 🔹شما، تنها کسی بودی که می تونستم همه چیز رو بهت بگم ... خلاصه اگر روزی اتفاقی افتاد ... همه اش رو نوشتم و تاریخ زدم، امضا کردم ... توی یه پاکته توی کتابخونه سومی... عقایدش که به سازمان مجاهدین و ... ها می خوره ... اگه فراتر از این حد باشه ... لازم میشه ...🍃✨ نویسنده 🌹 ـ ـ ✨🍃✨ •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
🌸🍃حریم یاس 🔻 👈این داستان⇦《 رتبه 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎اون تابستان ... اولین تابستانی بود که ما مشهدی نشدیم... علی‌رغم اینکه خیل دلم می‌خواست بریم ... اما من پیش دانشگاهی بودم ... و جو زندگیم باید کاملا درسی می‌شد ...📚 🔹مدرسه هم برنامه‌اش رو خیلی زودتر از سایر مدارس و از اوایل تابستان شروع می‌کرد ... علی‌الخصوص که یکی از مراکز برگزاری آزمون‌های آزمایشی * بود ... و کل بچه‌های پیش هم از قبل ... ثبت نام شده محسوب می‌شدن ... امتحان نهایی رو که دادیم ... این بار دایی بدون اینکه سوالی بپرسه ... خودش هر چی کتاب📚 که فکر می‌کرد به درد کنکور می‌خوره برام خرید ... هر چند اون ایام، تنوع کتاب‌ها و انتشارات مثل الان نبود ... و غیر 3 تا انتشارات معروف ... بقیه حرف چندانی برای گفتن نداشتن ... 💢 آزمون جمع بندی پایه دوم و سوم ... رتبه کشوریم ... تک رقمی شد ... کارنامه‌ام رو که به مادرم نشون دادم ... از خوشحالی اشک توی چشماش جمع شد ...😢 🔸کسی توی خونه، مراعات کنکوری بودن من رو نمی‌کرد ... و من چاره‌ای نداشتم جز اینکه ... حتی روزهایی رو که کلاس نداشتیم توی مدرسه بمونم ...😊 🔻اونقدر غرق درس خوندن شده بودم ... که اصلا متوجه نشدم... داره اطرافم چه اتفاقی می افته ... روزهایی که گاهی به خاطرش احساس گناه می‌کنم ... زمانی که ایام اوج و طلایی ... و روزهای خوش و پر انرژی زندگی من بود ...😍💪 ▫️مادرم، ایام سخت و غیر قابل تصوری رو می‌گذروند ... زن آرام و صبوری ... که دیگه صبر و حوصله قبل رو نداشت ...😳 🔻زمانی که مشاورهای مدرسه ... بین رشته ها و دانشگاه‌های تهران ... سعی می‌کردن بهترین گزینه‌ها و رشته‌های آینده دار رو بهم نشون بدن ... و همه فکر می‌کردن رتبه تک رقمی بعدی دبیرستان منم ... و فقط تشویق می‌شدم که همین طوری پیش برم ... 🌺آینده زندگی ما ... داشت طور دیگه‌ای رقم می‌خورد ... 🔹نهار نخورده و گرسنه ... حدود ساعت 7 شب ... زنگ در رو زدم 🛎... محو درس و کتاب که می‌شدم ... گذر زمان رو نمی‌فهمیدم ... به جای مادرم ... الهام در رو باز کرد و اومد استقبالم ...😊 🍀✨سلام سلام الهام خانم ... زود، تند، سریع ... نهار چی خوردید؟ ... که دارم از گرسنگی می‌میرم ... 🔸برعکس من که سرشار از انرژی بودم ... چشم‌های نگران و کوچیک الهام ... حرف دیگه‌ای برای گفتن داشت ...😳😔 نویسنده 🌹 ـ ـ ✨🍃✨ •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.104.mp3
1.64M
🌸🍃حریم یاس تفسیر: ✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ✨ سوره بقره ، آیه ۱۰۴ •┈•✨✿🌸✿✨•┈• 🆔 @harimeyas‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا