eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
651 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ــــــــــــــــــــــ چشمم افتاد به گوشۀ حیاط. دیدم کسی پدرم را در آغوش گرفته و دارد گریه می‌کند. آنجا پا کوبیدم به زمین. با صدایی که پر از بغض و گریه و ناله بود، گفتم: «شما مگه نمی‌گید کتفش تیر خورده؟ مگه نمی‌گید بهوش داره می‌آد؟ پس واسه ‌چی شما دارید گریه می‌کنید؟» یکی گفت: « ما فقط به‌خاطر اینکه کمیل حالش خوب نیس، داریم گریه می‌کنیم.» خواهر کمیل تماس گرفت با همسر همکار کمیل. با این اوضاع و احوال، خواهرش شک کرد. تازه اینجا بود که فهمیدم این‌ها هم از قضیه بی‌خبرند. گوشم را تیز کردم تا بفهمم او پشت گوشی چه می‌شنود و چه می‌گوید؛ اما از اتاق رفت بیرون. بعد از چند دقیقه، آمد داخل اتاق و همین‌طور که گریه می‌کرد، گفت: «داداشم به آرزوش رسید.» ــــــــــــــــــــــــــــ ✓قیمت کتاب 55/000 ت ♡قیمت با تخفیف 50/000 ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
🌱 کتابخونِ عزیزمون از 🦋 ـــــــــــــ 📚 📚 🎁 ــــــــــــــــ ممنونم بابت اعتمادتون 🌹 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📚 💠 مادرانه ترین کتاب دفاع مقدس 🍂روایت زندگی مادر شهیدان خالقی پور؛ کتابی سرشار از روایت‌های بارانی و آسمانی، روایت‌های ناب مادرانه... 💌 برشی از کتاب: دیگر مطمئن شدم چه به روزم آمده. خبری که چهل روز منتظر شنیدنش بودم، حالا داشت خفه ام می کرد. تنم از باد سرد پاییز سوزن سوزن می شد. در را بستم و داخل آمدم. خانه مان به نظرم خیلی خلوت آمد؛ سرد و خسته. سکوت مثل یک مار سیاه رویش چنبره زده بود. خودم را از پله ها بالا کشیدم. داغ خبر دلم را می چزاند. آرام نداشتم. دهانم خشک و تلخ شده بود. دوستم، خانم آقایی مهمانم بود. مبهوت نگاهم می کرد تا حرفی بزنم. زهرا و عزیز هم چشم به دهان من دوخته بودند. دلم نیامد چیزی بگویم. نمی توانستم بنشینم. 📖 درگاه این خانه بوسیدنی است 🖊️ به قلم: زینب عرفانیان ــــــــــــــــــــــــ قیمت کتاب 70/000ت قیمت با تخفیف 65/000 ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یک انگشتر عقیق داشت که همیشه دستش بود. شب عملیات آب آشامیدنی‌شان، گل‌آلود بوده. انگشترش را در ظرف آب می‌اندازد تا جرم آب را بگیرد. هرکسی جرعه‌ای می‌نوشد. آخرین نفر ته ظرف را در تاریکی بیابان، می‌پاشد و انگشتر گم می‌شود. داوود مقابل شرمندگی‌اش می‌گوید: مگه قرارِ انگشتر همیشه دست آدم، بمونه؟ آن انگشتر آخرین و کوچکترین تعلقش در این دنیا بود. آن شب از آن هم دل برید. ــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
بریده معرفی کتاب 📚 ـــــــــــــــــــــــــــــــ از بازار رد می‌شدیم. خانم بی‌حجابی را دید! سرش را پایین انداخت و گفت: خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن! با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو می‌گیرن تا حد مرگ می‌زنن!» کوتاه بیا نبود: «آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش، سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی‌تر از خون امام حسین نیست!» ــــــــــــــــ ✓قیمت کتاب 90/000ت ♡قیمت با تخفیف 85/000 ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
مابقی معرفیا بره برا فردا ان شاءالله. و به شرط حیات ☺️
https://abzarek.ir/service-p/msg/1440876 جانم؟! گپ و گفتی، سوالی، انتقادی، پیشنهادی!؟
فرق ِبارز بین ِما و شهدا آن است که شهدا هرآنچه میگفتند بدان عمل میکردند، و ما هرچه عمل کردیم یا ناقص پیش رفتیم و یا اصلا گفته هایمان را به فعلیت درنیاوردیم . ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
بسم رب المهدی عج🦋
هــــر لحظه این را به یــــاد داشته باش که انـــدازه ی مشــــکلاتت از قــــدرت خداونـــــد خیلــــی کوچکـــــترند. پس با خودت زمزمه کن: لاحول ولا قوه الا بالله❤️ ـــــــــــــــــــ سلام رفقای حسیبایی ان شاءالله که حال دلتون عالی باشه 🌹 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
معــــــرفی کتاب ☜ 📚 💎 تیم ۱۳ نفره موشکی بدون هیچ استراحتی از تهران به سمت کرمانشاه حرکت می‌کنن تا در پادگان شهید منتظری‌یه کار بزرگ رو شروع کنن. یعنی آغاز فاز عملیاتی «تیپ موشکی حدید.» این تیپ رو «امیرعلی حاجی‌زاده»(فرمانده نیروی هوافضای سپاه) که اون روزا‌یه افسر جوون از یگان توپخانه سپاه بود، در غیاب افسران جوون موشکی در پادگان شهید منتظری راه‌اندازی کرد تا وقتی حسن طهرانی مقدم و تیمش به ایران برمی گردن، همه چیز برای شروع فعالیت اولین تیم موشکی سپاه آماده باشه. 💥 از طرف دیگه، موشک‌های اسکادی که معمر قذافی رئیس جمهور لیبی قول داده بود، وارد کشور شد و آماده شلیک بودن. ✨ حالا همه چیز مهیا بود، تا ایران در جبهه‌های نبرد با دشمن بعثی، ‌یه شوک بزرگ به ارتش متجاوز عراق وارد کنه. 📘 کتاب « » رو خانم فائضه غفارحدادی نوشته. ‌یه روایت داستانی و مستند از نحوه شکل‌گیری یگان موشکی از سال ۶۳ تا ۶۵ و با محوریت زندگی شهید حسن طهرانی مقدم. اگه مایلید درباره چیزایی که در بالا واستون توضیح دادیم بیشتر بدونید، این کتاب خوب رو از دست ندید. ـــــــــــــــــــــــــ ✓قیمت کتاب 180/000ت ♡قیمت با تخفیف 165/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
آتشی که در یک لحظه به پای ققنوس گرفت، خورشید را از نور کم‌جان خودش شرمنده کرد. اما در عین حال در برابر شعله امیدی که به دل بچه‌ها نازل شد، جرقه‌ای بیش نبود. ققنوسشان از خاکستر خیانت و دسیسه دوباره زنده شده بود و پرواز می‌کرد. صدای الله اکبر بچه‌ها بلند شد؛ آن‌قدر بلند که صدای مهیب موشک لابه‌لای آن گم شد. موشک عاشق از دره خارج شد و از ارتفاع خورشید هم بالاتر رفت. پیشانی حسن‌آقا روی خاک افتاد و پشت‌سرش بچه‌هایش به سجده افتادند. راه تازه‌ای مقابل دیدگانشان باز شده بود. راهی که انتهایش دیده نمی‌شد 🔗 برشی از کتاب ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•