eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
666 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد رفتم سر وقت کد 110🚶‍♂
بعدِ توضیحات مفیدم😁 خواستم تموم کنم این بازی رو😅 ولی باز هدیه رو بخشیدن 🤷‍♂ 💫خلاااااصه فعلا رسید به کد 68🙅‍♂ 🎁کد 68 لطفا هر چه سریعتر پی وی 😅 ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasibaa2 •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔔یه خبر داااااااغِ🔥🔥 دیگه هم دارم براتون😍 . . . ولی الان نمیگم☺️
فعلا تا خلوته بریم این کدها رو هم بگیم☺️ راستی این رو دیشب یه عزیزی نذر کردن و هزینه ش رو متقبل شدن 📌التماس دعا داشتن از همه ی شما عزیزان یه دعایی میکنم از تههههه قلب مهربونت یه (الهی آمین) قشنگ بگو❤️ الهی بحرمت آقا امام رضا جانمون و به حرمت خون مطهر شهدا دامن این بانی عزیزمون و همه ی عزیزایی که انتظار اولاد میکشن رو با فرزندی سالم و صالح سبز بگردون💚به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
و اما بانی عزیز کتاب 🎁 کد 67 رو انتخاب کردن /✓ کد ۶۷ کتاب مبارکتونراستی این کتاب هم یه بانی عزیز دیگه ای متقبل شدن 🥰(همینقدر قشنگ🥺) ⚡️سلامتی و عاقبت بخیری هر دو بانی عزیز و خونواده شون صلوات 🌸
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
💢فعلا یکی از بانیان عزیز که شش کتاب نذر کردن اول کدهای انتخابی شون رو ببینیم ❤️لطفا برا سلامتی و عا
این بانی رو‌که خاطرتون هس😍 دو جلد کتاب رو هم نذر کردن🥺 که مجموع کتابایی که نذر کردن برسه به 8 جلد به نیت آقا امام رضا جان❤️
کتاب قصه ی ننه علی یکی از بهترین و تأثیرگذارترین کتابایی هس که خوندم🥺 😔کتابی که فقط باید بشینی پا تا پای کتاب همراه ننه علی گریه کنی 🥀 ❌ کتاب رو کوزت چاشنیش کنی میشه کتاب 🥺 بهتون پیشنهاد میکنم حتمااااا این کتاب رو تهیه کنید و بخونید اگه از خریدش پشیمون شدین کتاب ازتون پس گرفته میشه❤️
به طرفم حمله کرد، تعادلم را از دست دادم و از پله‌های طبقه اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج می‌رفت. حسین از پله‌ها پایین آمد؛ اشاره کردم، برگردد. می‌دانست هروقت من و پدرش دعوا می‌کنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریهٔ امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتما ترسیده و می‌خواهد دل‌جویی کند. گوشهٔ لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست‌وپا می‌زدم، نفسم بالا نمی‌آمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بی‌انصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغ‌های خانه را خاموش کرد. پشت در نشستم. از خجالت سرم را پایین می‌انداختم تا رهگذری صورتم را نبیند.... ــــــــــــــــــــــــــــــ 📚 ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
اینم کتاب و دو کد انتخابی👇 🎁 کد 35 🎁 کد 92 مبارکتون باشه لطفا ادرستون برام بفرستین 🦋 هم توسط بانی پرداخت شده