سلام رفقا صبحتون منور به نگاه خدای مهربون
ان شاءالله عزاداری هاتون قبول درگاه حق ❤️
گاهی بعضی آدما، چایی شونو با طعم خدا میخورن،...
بعضی هم، فنجانِ چایی شونو در کنار خودِ خدا...
امــــــــــــــا....!
اون کسی میبره که چایی رو با طعـــم خدا، مهمون خدا بخوره...
#چایت_را_من_شیرین_میکنم ♡
@hasebabu
«چایت را من شیرین میکنم»
_چرا نماز میخونی؟🤔
لبخند زد و دانههای گلی تسبیح را، با انگشتانش به
بازی گرفت.
_شما چرا غذا میخورین؟☺️
سؤالش مسخره بود. پوزخند زدم.😏
_ واسه این که گرسنه نمونم... نمیرم.☹️
آرام لبخند زد و گفت:
_منم نماز میخونم واسه این که روحم گرسنه نمونه
نمیره.🙂
جز یکبار در کودکی آنهم به اصرار مادر، هیچوقت نماز نخواندم یعنی خدایی را قبول نداشتم تا برایش خم و راست شوم. اما یک چیز را خوب میدانستم و آن اینکه سالهاست روحم از هر مردهای مرده تر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
#بریده_ای_از_کتاب
#ارسالی_اعضا ♡✓
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📓☕️ #چایت_را_من_شیرین_میکنم #رمان
💫"چایت را من شیرین میکنم" داستان دختریست به نام سارا، ایرانی الاصل و مقیم آلمان با پدری که سمپات سازمان مجاهدین خلق بوده و مادری که نقطه ی مقابل پدر قرار دارد.
🔅در میان دعواها و کشمکش های این دو که مادر از خدا می گفت و خوبی هایش و پدر از دغدغه های سازمان، نه خدا که از نظر او فقط نظاره گر کتک خوردن های مادر بود نه سازمان که همه چیز را فدای اهدافش می کرد، سارا و برادرش خلاء را انتخاب می کنند و پناه هم می شوند.
ولی طی ماجرایی برادرش هم به اسلام گرایش پیدا کرده، وارد گروه داعش شده و ناپدید می شودو....
ــــــــــــــــــــــ
🟢قیمت کتاب 240/000ت
🔴قیمت با تخفیف 230/000ت
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
|••چایت را من شیرین میکنم.
نمیدانم چند ساعت گذشت و من از بودن کنار جسم بی جان حسام محروم ماندم اما وقتی چشم گشودم تاریکی شب دیدم و سکوت، روی تختی که حسام لقمه میساخت و چای هایش را
به طعم خدا شیرین می.کرد چشم چرخاندم. حسام گوشه ی اتاق زیر نور ماه الله اکبرگویان اقامه ی نماز میبست زیر پنجره روی سجاده و تسبیح به دست اتاق پر بود از بودنش از خنده هایش از عاشقانه هایش. ... حالا من بودم و دیوارهایی که دیگر باید حسرت به دل قهقهه هایش میشدیم ...
ــــــــــــــــــــــــــ
#بریده_ای_از_کتاب....
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
مادربزرگم همیشه میگفت :
به درد رویاهات کھِ نخوری ، گاهی تو 20سالگی،
گاهی تو 40سالگی، میری تو کماۍ زندگی. اون
وقته کہ مجبوری دست بزاری زیر چونہت و در
انتظار بوق ممتد نفسهات ، با تیک تاک ساعت
همخونی کنی 🕰🤎.
❀چایت را من شیرین میکنم
࿐჻❥⸙💚💚💚⸙❥჻࿐
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
در ادامہ چایت را من شیرین میکنم !
سارا و دانیال بار دیگر با مرگ دست و پنجہ نرم مۍکنند و آن کس کہ در ماجراۍ قبل . .
گریختہ بود باز میگردد و این بار دخترِحاج اسماعیل نیز دامنش بہ این بازۍ گرھ میخورد و امنیت کشورمان بھ مخاطره مۍافتد .🇮🇷!
-نویسندھ ❲ زهرا اسعد بلند دوست ❳!
🟢 قیمت کتاب 195/000
🔴 قیمت با تخفیف 185/000
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
#رمانی_امنیتی پر از دوراهیهای خطرناک و فتنههایی که باید از میانشان راه راست را پیدا کرد..... ❤️🔥
#مثل_بیروت_بود🤍📚
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
یه قاچ از کتاب...
ـــــــــــ دیگر ایمان داشتم، امنیت چیزی است که تا آن را از دست ندهی، قدرش را نمیدانی.ــــــــــــــ♡
#مثل_بیروت_بود 📚
یه قاچ از کتاب....
ــــــــــــــ پدربزرگ راست میگفت؛ گاهی آدمها یکشبه پیر میشوند. من یکشبه مُردم.😭ــــــــــــــــــــــ
#مثل_بیروت_بود 📚