☆بسم رب الحسین ع☆
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ وَ عَلیَ الْمُسْتَشْهِدِینَ بَینَ یَدَیکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهْ»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@hasebabu
اشک
نگاه
حسرت
تصویر کربلا
این است روزگار جامانده ها…
الّلهُمَّ ارزُقنا کربلا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام رفقای جان ان شاءالله حال دلتون کربلایی...
@hasebabu
#دخیل_عشق🌱
| «دخیل عشق» رمانی زیبا و خواندنی از مریم بصیری (-۱۳۴۸) است که داستان دخیل بستن زنی به نام صبوره در کنار ضریح حضرت امام رضا (ع) برای ازدواج با یکی از یادگاران دفاع مقدس را روایت میکند.
صبوره پرستاری است که دل در گروی مهر جانبازی به نام رضا دارد اما حجب و حیا مانع از بیان عشقش میشود و درنهایت دست تقدیر رضا را با خود میبرد. صبوره تنها میماند اما کمی بعد سر و کله یک خواستگار پیدا میشود و...
مریم بصیری در «دخیل عشق» به موضوعاتی که ناشی از افروخته شدن آتش جنگ است، پرداخته است. مجرد ماندن دختران، صدمات جسمی و روحی جوانان که ناشی از جنگ است، شیمیایی شدن جانبازان که با گذشت بیش از ۲۰ سال از جنگ از آن بیاطلاعند و ... از جمله مسائلی هستند که در این رمان مطرح میشوند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
🟢قیمت کتاب 130/000تومان
🔴قیمت با تخفیف 117/000تومان
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ناشناسمونه! ♡👇
https://abzarek.ir/service-p/msg/1320069
حال این روزهاتو تو یه بیت شعر بگو💔
#جامانده_اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
التماس دعا زائر کربلا... 🌱
🗓امروز یکم شهریور تولد فرمانده مخلص و بی ادعای لشکر 14امام حسین علیه السلام #شهیدحاجحسینخرازی
بزرگمردی که باصداقت و صفایش قلب همه همرزمانش را تسخیر کرده بود.
#سالروزولادت
#اللهمعجللولیکالفرج
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تیزر مهاجر سرزمین آفتاب📚
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
•••جرعه ای از کتاب
همین که پا به اتاق گذاشتم، برادرم، هیداکی، با توپ پُر به سراغم آمد و درحالیکه پدر و مادرم میشنیدند، سرم داد زد و با صدای بلند گفت: «تو هیـــــچ میفهمی زندگی با یک مسلمان چه سختیهایی دارد؟! آنها هر گوشتی نمیخورند! شراب نمیخورند! اصلاً تو میدانی ایران کجای دنیاست که میخواهی خاک آبا و اجدادیات را به خاطرش ترک کنی؟!» ... بغض کردم و رفتم توی اتاقم؛ همانجا که اتسوکو نشسته بود و با غیظ و غضب نگـــاهم میکرد. ناامیدی و دلتنگی بر سرم آوار شد ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•