🤔 کلافه شده بود منصور.
مگس دور سرش میچرخید، مینشست روی سر و صورتش،
کنار گوشش وز وز میکرد.
😒 با درماندگی از امام پرسید: «اصلاً این مگس را خدا برای چه آفریده؟»
امام لبخند زد، گفت: «تا تکبر ستمگران را بشکند و خوارشان کند.»
📖 #در_محضر_آفتاب؛ برشهایی از زندگی و زمانه امام صادق(ع)، شبنم غفاری حسینی
❌قیمت کتاب 45/000 ت
@hasebabu
⚫ روز آخر، ساعت آخر، لحظات آخر...
خوابیده بود توی بستر.
گفته بود هدیه و پول بفرستند
برای تمام دوستان و فامیل،
حتی برای آن کسی که یک روز قصد داشت امام را بکشد.
📖 #در_محضر_آفتاب؛ برشهایی از زندگی و زمانه #امام_صادق(ع)، شبنم غفاری حسینی
@hasebabu
وَقتی میگوَیم مَن لی غَیرُکْ
یَعنی بُریدِهاَم اَز این دُنیای بی اَرزِشْ
اَز این دُنیای بی مَهدی...
#امام_زمان ♥️
#اللهمعجللولیکالفرج
رفقا ان شاءالله به شرط حیات فردا با یه عالمه معرفی دلبر📚 میام پیشتون☺️❤️
☆بسم رب الحسین ع☆
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ وَ عَلیَ الْمُسْتَشْهِدِینَ بَینَ یَدَیکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهْ»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@hasebabu
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْىء قَدْراً"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
شروع کن!
خوشبختی جاش همینجاس
کنار تو🤍
نذار زندگی از مقابل چشمات بگذره
و تو فقط نظاره گرش باشی☺️
زندگی رو زندگی کن رفیق!..❤️
ـــــــــــــــ
سلام به روی ماه رفقای کتابدوست و کتابخونم🥰
💢دو راه سعادت
میرزا اسماعیل دولابی (ره) :
هر وقت خوشحال شدید بر محمد
و آل محمد صــلـوات بفرستید و هر
وقت غمناک شدید اسـتـغـفـار کنید؛
خداوند در را به روی شما باز میکند.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@hasebabu
#بهشت_من_کنار_توست❤️
داستان دختری است که زندگی اش به جنگ و رزمنده های فداکار گره خورده است. راضیه در کشاکش زندگی یاد میگیرد چگونه در سختترین شرای بهترین تصمیم را بگیرید.و....
ـــــــــــــــــــــــــــــ
🟢قیمت کتاب 77/000ت
🔴قیمت با تخفیف 72/000ت
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ـــــــــــــــــــــــ معرفی کتاب؟ ـــــــــــــــــــــــــــ
کتاب بهشت من کنار توست داستان دختری بهنام راضیه است که با مردی ازدواج میکند این ازدواج به او یاد میدهد چگونه از دیگران حمایت کند.
اما روزگار برای راضیه بر مراد نیست و او همسرش را از دست میدهد. وصیتنامهای پیدا میکند که....
ـــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
رحمان مطمئن شد که صدا، صدای پای خانمجان نیست.
- شمایین راضیه خانوم؟
راضیه تنها توانست جواب سلام رحمان را بدهد و دوباره خاموش بماند سر جایش. چشم دوخته بود به چشمان رحمان که دوخته شده بودند روی زمین. خواست برود که رحمان گفت: «راضیه خانوم ما رو هم حلال کنین ما قصدمون خیر بود ولی آقا ناصر آب پاکی رو ریخت رو دست مون.» راضیه آمد چیزی بگوید ولی نه حرفی برای گفتن داشت و نه زبانش میچرخید تا چیزی بگوید.
رحمان آرام رفت، رحمان بدون عصا رفت و جای قدم هایش بزرگ تر از همیشه بر روی برف ها جا ماند. سوز سردی میآمد ولی راضیه تکیه بر دیوار ایستاده بود و پرده ی جلوی در را پیچیده بود دورش و گریه می کرد.»
ـــــــــــــــــــــــــــــ
#بریده_کتاب📚
#بهشت_من_کنار_توست❤️
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•