eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.7هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
704 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘 معرفی کتاب الغارات 🖊این کتاب ترجمه‌ای بسیار روان بر کتاب «الغارات» نوشتۀ «ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی » از علمای بنام شیعه است. 🖊الغارات قدیمی ترین منبع موجود در رابطه با نیمۀ دوم حکومت امیرالمؤمنین(ع) و بحث غارات معاویه بوده و به صورت خاص به بررسی آنها پرداخته است. 👀چرا باید این کتاب را امروز خواند؟ متأسفانه آن چیزی که افکار عمومی از حکومت امیرالمونین(ع) در یاد دارند و در رسانه ها به آن پرداخته میشود، کامل نیست و از جهاتی مهم‌تر و درس‌آموزتر از نیمۀ اول حکومت ایشان است و همیچنین تناسب زیادی نیز با شرایط و اتفاقات کنونی ما و منطقه دارد، مورد غفلت قرار گرفته و کمتر کسی از آن مطلع است. . @hasebabu
🦋 حریر 🌷 حریر هفده ساله، شر و شیطان ولی بسیار بی‌آلایش به عقد پسرعمویش درآمده که طلبه است. روز عروسی باید از محل زندگی‌اش تا قم که خانه داماد است بروند. راه چندانی تا قم نیست اما اتفاقی می‌افتد که همه چیز بهم می‌ریزد. 😔 دست سرنوشت حریر را به دربار پهلوی می‌کشاند در حالی که همسر دلخسته و مجروحش تنها چند فرسخ با او فاصله دارد و به دنبال همسر گمشده اش می‌گردد. ☀️ این اثر در کنار روایت داستان دلدادگی یک دختر و پسر روستایی، تلاش‌های ماموران حکومت پهلوی برای برانداختن حجاب را از سر زنان ایرانی نشان می‌دهد. ❤️ خواندن کتاب حریر را به علاقه‌مندان به رمان‌های تاریخی و اجتماعی توصیه میکنیم 🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃 💳 قیمت : ۸۵.۰۰۰ تومان با تخفیف ۸۱.۰۰۰ تومان 📚 انتشارات : کتابستان معرفت ✍🏻 نویسنده : فاطمه سلطانی 👫🏻 رده سنی : ۱۳ سال به بالا 📖 تعداد صفحات : ۲۱۱ صفحه @hasebabu
برا تبادل تگ کانالتون محبت کنید @Yaa_zahra18 ـــــــــــــــــــــــــــــ 🌺🌱🌺🌱🌺🌱 دوستان در مورد مسابقه زیاد سوال کردین.. یه کلیپ کوچیک کتابخونی برا باباتون همین🤷‍♂ مسابقه سخت نیست هدف ما اینه حال دل خودتون خوب بشه یه کلیپ دلی برا باباتون بزنین ـــــــــــــــــــ
🌺 برکت ان شاءالله 🦋 ممنونم بابت اعتمادتون ♡✓ @hasebabu
📌قیمت:58000تومان با تخفیف 53000تومان🎁 نویسنده: ناشر: قطع:رقعی تعداد صفحه:۱۲۸ وزن:۱۲۸گرم موضوع: سن: @hasebabu
🦋« دعا کن من شهید بشم. » کاملاً جدی بودی. مادر نگفت که دعا نمی‌کند. حتی نگفت دعا می کند. فقط گفته بود: « محمدرضا، نیتت رو خالص کن. » شک ندارم که راست می گفتی: « به خدا نیتم خالص شده. والله قسم دیگه یه ذره نا خالصی توی وجودم نیست. » 🦋یعنی خودش هم به حرف خودش باور داشت آن لحظه که گفت بود: « مطمئن باش این دفعه شهید می شی. » همین جمله کافی بود تا صدای قهقهه ات از پشت تلفن بلند شود. خوشحال شدی اما راضی نشدی. گفته بودی: « یه چیز دیگه بگم؟ » 🦋-دیگه خودت رو این قدر لوس نکن. -یه چیز دیگه هم می خوام. -بگو. -دعا کن اگه شهید شدم، بدنم سر نداشته باشه. اصلاً پیش خودت فکر کردی که چه حرف دردناکی زدی؟ دلت به حال مامان فاطمه نسوخت؟ آنجا نبودی که ببینی قلبش از جا کنده شد و رنگ از صورتش پرید و تنش به لرزه در آمد. 🦋خودش را ندیدی، صدای نفس لرزانش را که شنیدی؟ دست و پایش می لرزید و صدایش بی رمق بود. «این دعا رو نمی کنم. از من نخواه. من دلم نمی آد.» 🦋راستی اصلاً تکلیفت با خودت روشن بود؟ همان روز که به مادر گفته بودی برای شهادتت دعا کند، به مهدیه گفته بودی:《 مامان را راضی کن برام بره خواستگاری، ما داریم بر می گردیم. 》 ــــــــــــــــــــــــ هدیه ی کتاب 90/000ت
.... 📚 🍃 تو رفتی و تکه‌ای از تو جا ماند. بوی تو و صدای تو و برق نگاه تو. تو رفتی و از هرکدام تکه‌ای از وجودشان را کندی و با خودت بردی. تو جان و روح بودی در کالبد همه‌شان. رفتی و این جان را با خودت بردی. مامان و بابا و محسن و مهدیه نیمه‌جان شدند بعداز رفتن تو، بعداز رفتنت لبخندشان کم‌رنگ شد و خانه، بی‌صدا. همه در سکوت و انتظار روزها را شب کردند. در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود ـــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ @hasebabu
ــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــ قیمت:55000تومان با تخفیف 50000🎁 نویسنده: ناشر: قطع:رقعی تعداد صفحه:۲۷۲صفحه وزن:۳۰۵گرم موضوع: سن: ــــــــــــــــــ ــــــــــــــــ ـــــــــــــــــ @hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#عصرهای_کریسکان ــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــ قیمت:55000تومان
.... ــــــــــــــــــــــــــ یه روز دستور دادن با تعدادی از نیروهای دموکرات بریم سر جاده کمین کنیم و ماشین‌ها‌ی نظامی‌ رو با آرپی‌جی بزنیم. تا غروب صبر کردیم و دیدیم ماشین نظامی ‌نیامد. هوا که تاریک شد یه مینی‌بوس محلی از راه رسید. مردم روستا از شهر برمی‌گشتن. به نیروهام گفتم این مینی‌بوس رو با آرپی‌جی بزنین. گفتن زن و بچه مردم توشه. گفتم بزنین خاک بر سرتان. همونا که درجه و رتبه گرفتن و مدیر تشکیلات دموکرات شدن، همین ماشینای محلی رو زدن و افتخار به دست آوردن و شدن مسئول ما. اونا که جرئت نمی‌کردن برن ماشین نظامی‌ رو بزنن و جونشون رو به خطر بندازن. بزنین تا مام رشد کنیم و یه گهی بشیم! با آرپی‌جی مینی‌بوس محلی رو زدیم و به حزب گزارش دادیم که یک کاروان نظامی ‌رو از پا درآوردیم. اونام باور کردن و شدم کادر اصلی حزب دموکرات! ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــ @hasebabu