لحظه ورود رهبر انقلاب به حسینیه امام خمینی(ره) در مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی #هوادار_حسین | عضوشوید 👇 https://eitaa.com/havadar_hosein

. و او ستون خیمه‌ است رهبر و راهبر و ولی است فرزند زهرا و نایب امام زمان است من به قربان قد و قامت شما آقاجانم .

مولای ما اباعبداللهﷺ ۵۷ سال بیشتر نداشت...

گفت کنجکاو شدم ببینم حسینﷺ حالا که صورت به خاک گذاشته در این لحظات چه میگوید. دیدم صدایی نحیف لبهایش را تکان میدهد سر به پایین آوردم تا نوا را شنیدم: «رضاً برضائک و تسلیماً لِاَمرک..» خدایا حسینﷺ راضی است به رضایت تو هر چه تو بخواهی، حسینﷺ راضی است

. من روضه‌ی تو را شنیدم و زنده ام هنوز؟! اين شرط عاشقی نبود خاک بر سرم . .(:❤️‍🩹! .

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم.. امروز دیگه روزِ موعوده.. امام صادق فرمود اولین چیزی که بر لوح خداوند انشاء فرمود، شهادتِ جدِ غریبِ ما بود! امروز پیروان و شیعیانِ عمر بن خطاب دوباره منزلگاهِ اهل بیت رو به آتش میکشن. فردا پیروانِ خلیفه یِ خود خوانده و دزد و شرابخوارِ اهل سنت، عمر بن خطاب دوباره به زنانِ اهل بیت جسارت میکنن! امروز پیروانِ عمر بن خطاب به خاطرِ کینه از علی، عزیزانِ علی رو با شلاق و تازیانه کتک میزنن.. خدایا فرج و ظهورِ منتقم رو برسون تا از عمر بن خطاب و پیروانش حساب کشیده بشه..

زنازاده ذبیح رو روی به جانبِ قبله ذبح میکنن نه جلویِ خانوادش! مَروان بن حکم زنازاده بود! زیارتِ عاشورایی که بارها خوندید آلِ مروان که خدا در این زیارت میگه، مروان و فرزندانِ اوست! در راسِ اون ها خودِ مروان. دقت کن نکته رو! خادمِ یزید میگه بعد از مجلسِ حرامِ یزید، وارد شدم به اتاق و بر خلوتِ یزیدِ پلید.. در خلوتگاهِ یزید، او رو دیدم رو به رویِ سرِ حسین نشسته و مات و متعجب داره به این سرِ حسین نگاه میکنه.. گفتم چی شده؟ چرا داری اینجور مات و متحیر به این سرِ بریده یِ حسین نگاه میکنی؟ یزید گفت من ۱۹ بار! در جنگِ صفین با صاحبِ این سر رو به رو شدم!۱۹ بار باهاش جنگیدم و همش رو شکست خوردم!

الان متعجبم!در حیرتم! با اون همه شجاعتی که ازش در صفین دیدم،چطور تونستم بر صاحبِ این سر غالب و پیروز و چیره بشم.. از بس که سرِ مبارکِ سیدالشهدا صاحبِ هیبت و جلال بود! این هیبتِ راسِ سیدالشهدا، یزید رو گرفته بود.. اما مروانِ زنازاده پایِ نیزه یِ همین سر که یزید رو مبهوت کرده بود! هم خودش پایِ نیِ حاملِ راسِ سیدالشهدا هم خودش رقصید! و هم کنیزانی داشت که به پیروی از او پایِ نیزه یِ حاملِ سرِ مطهرِ آقا رقصیدند!

سیدی بهم توان بده.. عاشورا گذشت.. چند سال بعد وقتی مردمِ مدینه از ستمِ بنی امیه بیچاره شدن و دست به قیام زدن قبل از واقعه یِ حَرّه. خب بزرگِ بنی امیه کی بود؟ همین مروانِ ملعون.. مردم افتادن دنبالش که مجازاتش کنن. قتلش حتمی بود! مروان به همه رو زد!حتی به پسرِ عمر بن خطاب هم رو زد! بلکه کمکش کنن اما کسی کمکش نکرد چون میدونستن مردم خشک و تَر رو باهم میسوزونن و اونا رو هم کنارِ مروان مجازات میکنن.. زنش بهش گفت تو که به همه رو زدی! به علی بن الحسین هم بگو او حتما کمکت میکنه! آی شیعه! امامِ ما اینطوره! دشمن هم ازش انتظارِ خیر داره.. خیرت به دوست و دشمن برسه! من از برخی تعجب میکنم که چطور شیعیانِ دیگه رو نا امید میکنن! از برخی وُعاظ در تعجبم! هی میگن فکر نکن هر کاری کردی حسین قبولت میکنه ها!چرا گزافه میگید؟ چرا به حسین و بزرگواری و کرامتش دروغ می بندید! دروغ میگید!

در مستدرک الوسائل اومده خدا زائرِ حسین رو که جهنمی شده!تموم شده و رفته!کارش تمومه!جهنمیه! اهلِ دوزخه! در دنیا در انجامِ گناه اسراف کرده! عینِ عبارته! مسرفینِ در دنیا! او رو از دوزخ نه تنها نجات میده! بلکه اجازه یِ شفاعتِ صد گناهکارِ دیگه رو هم به او میده و میگه شفاعت کن! اینه حسین.. هیچکس از محبانِ او در روزِ محشر نمیسوزه! مرحوم بهجت میگفت برایِ نجاتِ در آخرت، تارِ مویی از محبت کافیه که ما الحمدلله اون رو داریم.. هر کاری کردی حسین می بخشه به شرطِ توبه! الان همین شرط رو هم با ترس گفتم و میترسم اون دنیا بگن بیخود کردی اصن شرط گذاشتی! برایِ اینکه حسین کسی رو بخره اصن هیچ شرطی وجود نداره!

بُرَید پسرِ سُلَیم از اصحابِ پیامبر میگه من در مجلسِ یزید حاضر بودم و شاهد بودم.. خودم دیدم که اون زِنازاده پسرِ زنازاده با دستانِ شراب آلود!با چوبِ خیزران! به لب هایِ حسین میزنه.. من با خودم آرزویِ مرگ کردم که کاش مُرده بودم و این روز رو نمیدیدم! کسی از ترسِ یزید اعتراض نکرد جز خانم زینبِ کبری‌"سلام‌الله‌علیها" فرمود چوب بر لبِ برادرِ من نزن! مگه سرِ بریده چه کار کرده؟ بن سُلَیم بلند شد و گفت یزید! چوبت رو از اون لب هایِ نازک بردار! که من خودم دیدم پیامبر این لبان رو می بوسید!

یزید از اطرافیانش پرسید او کیه! گفتن برید بن سلیم از اصحابِ پیامبر. گفت نامش رو شنیده بودم اما ندیده بودمش. یزید گفت بُرَید! اگه از اصحابِ پیامبر نبودی، دستور به ریختنِ خونت رو میدادم! بُرَید به یزیدِ ملعون گفت حرمتِ من رو که از اصحابِ پیامبرم نگه میداری اما با فرزندانش این چنین برخورد میکنی.. مگه چطور برخورد کردن؟ یا‌الله‌..یاالله‌..یا‌الله به شمر در گودال فرمود شمر! تو که من رو میکُشی.. اما اِسقَنی بِشَرِبتُ مِن الماء! عطش من رو از پای درآورد! شمرِ ملعون جواب داد آی حسین! سیرابت نمیکنم و بهت آبی نمیدم تا خودت از حَمیمِ دوزخ بنوشی!