@karbala4_5868208284606925880.mp3
زمان:
حجم:
4.2M
💫🌺🍃
🌺
💫شب آرزوها
🌙 شب آرزوها
💫 همین آرزومه
😍 ببینم ضریح
🕌 حسین رو دوباره
🎙 حسین طاهری
🌙 #شب_جمعه
🌙 #لیله_الرغائب
🌺
💫🌺🍃
حال و احوال گرفتار تماشا دارد
نالۀ عبدِ گنهکار تماشادارد💔
هرچه شد بین من و تو همه را پوشاندی😭😭😭
آبرو داریِ ستار تماشا دارد
ماه ماهِ رجب و قرعه به نام علی است
کَرَم سفرۀ غفّار تماشا دارد😭
همۀ آرزویم یک سحر کرب و بلاست😔
#شبِ_جمعه حرم یار تماشا دارد
کسی یارب چو تو بخشش ندارد
تن من طاقت آتش ندارد😭😭
خدایا ببخش منو😭
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
حال و احوال گرفتار تماشا دارد نالۀ عبدِ گنهکار تماشادارد💔 هرچه شد بین من و تو همه را پوشاندی😭😭😭 آبر
رفقـا توبه چرا انقدر مهمه؟
چون زمانی میای سمت خدا که میتونی نیای...
وقتی توبه میکنی یعنی خدایا من قبلش خودم ،خودمو زدم😭
توبه ام رو بپذیر ...
خدایا میدونم بهخودم ظلم کردم ظلمت و نفسی😔😭
خدایا بحق این شب عزیز ببخش منو...
آخه من ک جز خودت کسی رو ندارم😭
اگه روتو ازم بگیری بدبخت میشم😭😭
اگه دست مو ول کنی زمین میخورم😭
تا که آب از سر من رد نشده کاری کن
مثل آن توبه ی هر بار، بگو می بخشی
من خودم آمده ام، فاش بگویم خِجلم
سر به زیر آمدم ای یار، بگو میبخشی😔
قسمت می دهم این بار به عباسِ علی
به دوتا دست علمدار، بگو میبخشی😭😭
الهی العفو🤲
الهی العفو🤲
@havaliiekhoda
اومد محضر موسی علیه السلام، صدا زد داری میری پیش خدا بگو من اصلا تو رو قبول ندارم ، بهش بگو من اصلاً بهش ایمان ندارم .. اگه میخواد من بزنه ، بزنه .. من اعتقادی بهش ندارم ..😏
موسی پیغمبر اومد محضر خدا،
داره برمیگرده ندا اومد موسی چرا حرفِ بنده م رو به من نرسوندی ؟!.. 😊
سرشُ انداخت پایین، بی حیایی که گفتن نداره ..😔
گفت موسی برو بهش بگو اگه تو منو به خدایی قبولم نداری ولی من تو رو به بندگی قبولت دارم..🙂
تو نمیفهمی خدا داری ، من که خدایِ توام تو رو از روزی محرومت نمیکنم
چنین خدایی داریم😭🤲
میشه قربون چنین خدا نشد؟💔
#لیلة_الرغائب
.
شب زیارتی آقامون اباعبدالله الحسین هست....🕊💔
آقاجان اولین شبِ جمعه ماه رجب اومدیم در خانهت ..
خیلیا خودشون رو رسوندن کربلا،
امشب یه کاری کن حسرت زیارت به دل ما نمونه .. 💔🤲
تو که هر شب جمعه انبیاء و اولیاء و ملائکه میان حرمت ..
روایت میگه فقط چهار هزار ملک مقرب میان تا صبح گریه میکنن برا حسین .. بعد ثواب این زیارت و گریه رو برا شیعیان و دوستانِ حسین مینویسن .. امشب انقدر زائر داری .. مادرت میاد .. انبیاء و اولیاء همه هستن ..
حسین جان ماروهم دعوت کن ..💔😭
به زودی روزی میرسد كِ چنان غرق در حسرتِ
کارهایِ نکرده و وقتِ تمام شده خواهی ماند..
اگر كِ از الان به خودت نیایی و توبه نکنی . .!
🔴 کی میداند آخر کارش به کجا میرسد؟!
🔸 گویند "حر بن يزيد رياحي" اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد. "عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
کي ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟ دنيا دار ابتلاست...با هر امتحاني چهرهاي از ما آشکار ميشود، چهرهاي که گاهي خودمان را شگفتزده ميکند. چطور ميشود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟
ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نميشود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني. خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است.
شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبي داري و ميخواهي دعا کني، يادت نرود "عافيت" و "عاقبت به خيریات" را بطلبی...
📚 مرحوم حاج اسماعیل دولابی
@havaliiekhoda
#لیله_الرغائب
اولین گام برایِ فکر نکردن به گناه !
یادِمرگِ همون طور كِ آقا امیرالمومنین
گفت : بر هم زننده لذّتها، و تیره کننده
شهوتها و بُرنده آرزوها را بهیادآرید
آنگاه که به کارهای زشت شتابمیآرید
خطبه ۹۹
چند وقتی بود یه نفر تو وجودم بوجود اومد بود که هی رفتارامو نقد میکرد مثلا میگفت: چرا اونجا اون حرفو زدی..چرا فلان رفتارو کردی؟🤨
من به شوخی بهش میگفتم مادر شوهر درون😂چون مثلِ یه مادر شوهر بداخلاق هی بهم گیر میداد☺️😂
البته دوسش داشتم چون باعث میشه بهتر بشم و بیشتر رو عیبای خودم زوم کنم تا عیبای بقیه
ببین رفیق
سعی کن یک روز تمام، مثلا از همین فردا صبح خیلی منتقدانه به رفتارات نگاه کنی
ریز به ریز و جزء به جزء...این باعث میشه عیبایی که داری ولی برات عادی شده و ازش بی خبری برات اشکار بشه و بری دنبال برطرف کردنش و خیلی بهتر بشی💪
#امتحانکن😉
@havaliiekhoda
#داستان_کوتاه_آموزنده
#داستان_واقعی
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#ماجراـے_پسرجوان_و_زن_بدڪاره__✒️
🍁در حدود سے چهل سال پیش جوان شڪستہ بندـے در قم نقل ڪرد ڪه روزـے زن مُحَجَّبِه اـے به درِ مغازه ـے من آمد و اظهار داشت ڪه استخوان پایم از جا در رفتہ و مے خواهم آن را جا بیندازـے ، ولے در بازار نمے شود.
🍁چون مے ترسم صدایم را افراد نامحرم بشنوند، اگر اجازه مےدهے به منزل برویم. قبول ڪردم و به دنبال آن زن روانہ شدم ، تا این ڪه به منزل ایشان وارد شدیم. آن زن درِ خانه را از داخل بست، متوجّه شدم ڪه قصد دیگرى دارد، درِ خانه را هم از داخل بسته بود، و مرا نیز تهدید مےڪرد ڪه در صورت مخالفت، به جوان هاـے بیرون منزل خبر مےدهم تا بہ خدمتت برسند!
🍁بہ او گفتم: سیصد تومان همراه دارم، بیست تومان هم در مغازه دارم، همه را به تو مے دهم، دست بردار.
🍁فایده نداشت، پیوستہ اصرار مےنمود و تهدید مےڪرد. از سوـے دیگر، آن زن آن قدر به من نزدیڪ بود که حال دعا و توسّل هم نداشتم، به گونہ اى ڪه گویا بین من و دعا حایل و مانعے ایجاد شده بود...
🍁سرانجام، به حسب ظاهر به خواستہ ـے او تن در دادم و حاضر شدم و اظهار رضایت نمودم و او را به گونه اى از خود دور کردم و براى تهیّہ ى چیزى فرستادم.
🍁در این هنگام دیدم حال دعا پیدا ڪرده ام. فورا به امام رضا ـ علیه السّلام ـ متوسّل شدم ڪه اگر عنایتى نفرمایے و مرا نجات ندهے و این بلا را رفع نڪنے، دست از شغلم بر مے دارم.
🍁مے گوید در همین اثنا دیدم سقف دالان شڪافتہ شد و پیرزنے از سقف به زیر آمد!
🍁فهمیدم توسّلم مستجاب شد. در این حین زن صاحب خانہ هم آمد، به پیر زن گفت: چه مے خواهے و براـے چه آمده اـے؟
🍁گفت: در این همسایگے نزدیڪ شما وضع حمل نموده اند، آمده ام مقدارـے پارچہ ببرم، گفت: از ڪجا آمده اـے؟
🍁گفت: از درِ خانہ، با این ڪه من دیدم از سقف خانه وارد شد! در هر حال، آن دو با هم به گفت و گو پرداختند و من هم فرصت را غنیمت شمرده به سمت درِ منزل پا بہ فرار گذاشتم. زن بہ دنبالم آمد و گفت: ڪجا مےروـے؟!
🍁گفتم: مےروم درِ خانه را ببندم. گفت: من در را بستہ ام. گفتم: آرـے! به همین دلیل ڪه پیرزن از آن وارد خانہ شد! به سرعت به سوـے در رفتم و از خانہ و از دست او نجات یافتم.
🍁وقتے مطلّع شد ڪه فرار مےڪنم، از پشت سر یڪ فحش به من داد و آب دهان بہ رویم انداخت، ڪه در آن حال براى من از حلوا شیرین تر بود...!
🖋📚منبـع : آیت اللـہ بـهجت «رحمة اللـہ»
@havaliiekhoda