eitaa logo
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
9.8هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
56 فایل
«به نام خداجانم وبرای خدا جانم» عواقب ارتباط بانامحرم @havaliiekhoda98 کانال رُمان @yadet_basheh تبلیغ @sodedotarafe تاسیس1398 ارتباط با مدیر وپاسخگوی سوالات شما باحضور طلبه آقا https://daigo.ir/secret/7535246340
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب بریم دَرِ خونه ی امیرالمؤمنین ببینیم چه خبره؟بریم حالِ امیرالمؤمنین رو بپرسیم😭 خیلی ها امشب اومدن دَرِ خونه اش،اَصبَغ بن نُباته،از اصحاب امیرالمؤمنینِ،میگه: من دم خونه ی مولا بودم،مردم همه جمع شده بودن،وِل وله ای بود، صدای گریه و شیون بلند بود،"فخرج الحسن علیه السلام و قد ملأت المکان بالصمت" حسن در رو باز کرد،سکوت همه جا رو فرا گرفت،یه نگاهی به جمعیت کرد،فرمود:مردم! حال بابام اصلاً خوب نیست،نمیتونه کسی رو ببینه😔 {امشب ما هم اومدیم دَرِ خونه ات،دَرِ خونه ات رو باز کن،مارو از دَرِ خونه ات رد نکن}....😭😭😭😭 امام حسن فرمود:مردم! امیرالمؤمنین فرمودند:بروید خونه هاتون،خدا بهتون خیر بده... اَصبَغ بن نُباته میگه: "فانصرف القوم" مردم پراکنده شدند،رفتند خونه هاشون،ولی من جایی نرفتم" و لکن بقى أصبغ بن نباتة أحد أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام" میگه: من دَرِ خونه ی امیرالمؤمنین موندم،با خودم گفتم:یه عُمری زیر سایه ی علی بودم، حالا کجا برم؟ اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر کنم💔 "و لَم یستطع الإنصراف" نرفت،نتونست بِره،آقام داره با سر و دل شکسته جون میده من کجا برم؟ "و اشتد البکاء من منزله فبکی" میگه:از داخل خونه ی مولا صدا گریه بلند می شد،همچین که صدا بلند میشد منم گریه می کردم،داد می زدم "و خرج الإمام المجتبى علیه السلام ثانیةً"دوباره امام حسن اومد بیرون،فرمود: "یا أصبغ أ ما سمعت قولي عن قول أمیر المؤمنین" مگه نشنیدی حرف امیرالمؤمنین رو؟مگه نگفت: همه بروید؟... {یه حرف بزنم:این خانواده عادتشونِ ،میگن: بروید...نمونید،حسینش هم همه روز عاشورا گفت بروید،اینها فقط منو میخوان...}😭😭😭 اصبغ میگه: می دونم ولی حال و روز مولام رو که می بینم نمیتونم بروم... "فأحببت أن أراه مرة أخرى" دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش...اصبغ میگه من التماس کردم،امام حسن برگشت داخل،چیزی نگذشت دوبارهآمد بیرون،فرمود: داخل شو...میگه داخل منزل شدم، "فدخلت فإذا أنا بأمیر المؤمنینعلیه السلاممعصب بعصابة صفراء" دیدم آقام بستر نشین شده، دیدم یه دستمال زردی به سرش بسته، "و قد علا صفرة وجهه على تلک العصابة" میگه: نفهمیدم صورتش زردتر شده یا اون دستمال زردترِ😭 میگه از شدت درد، از شدت زیادیِ سَم،دیدم امیرالمؤمنین هی پاهاشو رو زمین میکشه... میخوام روضه امیرالمؤمنین بخونم،ولی برا امام حسین در روایت داره" وَالحسین یَجُودُ بِنَفْسِهِ" یعنی:از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین..او صدا می زد:حسین! دست و پا می زد حسین...💔 میگه دیدم آقام هی پاهاش رو روی زمین میکشه" فأکببت علیه"خودم رو روی مولام انداختم،" فقبلته و بکیت" صورت مولا رو بوسیدم و های های گریه کردم...مولا فرمود:اصبغ! گریه نکن من دارم به بهش میرسم...گفتم آقا جان!من میدونم شما دارید می روید بهشت،ولی من برای درد از دست دادن شما و دوری شما گریه میکنم،چه جوری دوریِ شمارو تحمل کنم؟... آره... دوری از علی خیلی سخته،این تازه حال اصبغ بود...زینب باید چیکار بکنه،اُم الکلثوم،حال حسن و حال حسین و عباسش رو...
رفقا همینطور که داریم مقتل میخوانیم یه تسبیح دست تون بگیرید و ذکر صدمرتبه(اللهم العن قتلة امیرالمومنین) روبگید... امشب قلب مولامون امام زمان در فشاره همین الان صدقه کنار بزارید... التماس دعا.. شاید این شب قدر اخرین شب قدر مون باشه...
مثل امشب،شب بیست و یکم،وقتی هوا تاریک شد،امام حسن میگه:بابام همه بچه هاشو جمع کرد،دونه دونه صداشون کرد،باهاشون خداحافظی کرد،براش طعام آوردیم،ولی چیزی نخورد،به دو لب امیرالمؤمنین خیره شدیم،یه وقت این پیشانیِ نورانی شروع کرد به عرق کردن،آقا با دست خودش عرق هارو پاک کرد..گفتم:باباجونم! چرا پریشونی؟فرمود:از رسول اکرم شنیدم،یکی از نشونه های مرگ،عرق کردنِ پیشانیِ.. امام حسن عرضه داشت،بابا! این چه حرفیِ؟چرا حرف رفتن میزنید؟ مولا فرمود: "يا بُنَيَّ إنّي رَأَيتُ جَدَّكَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَنامي قَبلَ هذِهِ الكائِنَةِ بِلَيلَةٍ" پسرم! یک شب قبل از این اتفاق پیغمبر رو در خواب دیدم" فَشَكَوتُ إلَيهِ ما أنَا فيهِ مِنَ التَّذَلُّلِ وَالأَذى مِن هذِهِ الامَّةِ "از اینکه این جماعت که خون به جگرم کردند شکایت کردم.پسرم! پیغمبر فرمود:اینهارو نفرین کن" فَقالَ لي: ادعُ عَلَيهِم، فَقُلتُ: اللّهُمَّ أبدِلهُم بي شَرّاً مِنّي و أبدِلني بِهِم خَيراً مِنهُم" گفتم:خدایا! بدتر از من رو بر اینها مسلط کن،من رو به بهتر از اینها برسان...بعد اینجا پیغمبر فرمود: "قَدِ استَجابَ اللّهُ دُعاكَ" علی دعات شد... "سَيَنقُلُكَ إلَينا بَعدَ ثَلاثٍ" پیغمبر فرمود: روز دیگه به ما ملحق میشی..." وقَد مَضَتِ الثَّلاثُ" حسنم! سه روز گذشته،دیگه چیزی نمونده،دیگه دارم میرم کنار پیغمبر،کنار فاطمه،راحت میشم از این مردم.. چه کردن با شاه مظلوم مون که دلش از دنیا ومردمش شکسته😭😭 محمد حنفیه میگه: مولا اینجا یه نگاهی کرد به حسن و حسین فرود:" حسنم!حسینم! انگار شمارو می بینم؛بعد از من بلاها بر سر شما میاد،ولی صبر کنید،خدا احکم الحاکمینِ... اینجا به امام حسن و حسین نگاه کرد...اما یه وقت روش رو کرد سمت یک نفر...روش رو کرد سمت امام حسین،فرمود:" يا أبا عَبدِ اللّهِ أنتَ شَهيدُ هذِهِ الامَّةِ" حسین تو شهید این امت هستی {زبان حالِ: حسینم این مردمی که بیرون دارن برا من گریه می کنند،تو رو میکشن،همین بچه هایی که هر شب براشون نون و خرما بردم،همین هایی که با ظرف شیر اومدم پشت در خونه،بزرگ میشن..میان کربلاخوبی هام رو جبران میکنن...} " فَعَلَيكَ بِتَقوَى اللّهِ وَالصَّبرِ عَلى بَلائِهِ" حسینم! بر بلا و مصیبت صبر کن،خیلی سختِ ولی صبر کن،خیلی داغ می بینی ولی صبر کن... زینب تا این حرف هارو شنید دلش لرزید...💔💔
امیرالمومنین چشمایِ نیمه جانشُ باز کرد ، با همون جوهرِ کم صداش فرمود به غیرِ بچه های فاطمه کسی تو حجره نمونه .. همه آروم آروم بیرون رفتن ، دید عباس داره میره صدا زد باباجان تو بمان .اونی که از همه بیشتر گریه میکنه زینبِ .. اونی که از همه بی تاب ترِ زینبِ .. اونی که برادرا دورش جمع شدن تا تاب بیاره زینبِ .اونی که علی هم نگرانشِ زینبِ .. گفت بابا داری میری منو به که میسپاری ؟! گفت عزیزِ دلم برادرهات هستن ، عرضه داشت نه همه ی اینا سایه ی سرِ من ، اما منِ زینب کفیل میخوام .. دو تا دستایِ نیمه جانشُ بالا آورد ، دستِ زینبش رو تو دستایِ عباس گذاشت .. شاید امیرالمؤمنین میگه:زینبم! یه روز مادرت به تو سفارشِ حسین رو کرد،حالا من به برادرت عباس سفارشِ حسین رو میکنم،که تنهاش نذاره... اما بالاخره یه زمانی میرسه ازعلقمه صدا بلند میشه::"یا اَخا! اَدرک اَخاک" همون لحظه ای که، مشک رو پر از آب کرد،به دوشش انداخت،به طرف خیمه هاحرکت کرد،چه اتفاقی افتاد؟یه وقت دیدن مشک رو به دندان گرفته،دست راست و چپش رو بریدند،خون از دستاش روان شده،ولی حواسش به چیزی به غیر از رسوندن مشک به خیمه ها نبود،داشت بتاخت میاومد که فهمیدن چه جوری اباالفضل رو متوقف کنن،تیراومد به مشک اصابت کرد "فَجاءَهُ سَهْمٌ فَاَصابَ الْقِرْبَهَ وَ اُریقَ ماؤُها" آب ریخت،آبرو ریخت...صحنه ی العطش بچه های حسین،لب های خشک حسین،بدن بی جون اصغر،نگاه پر از التماس رباب اومد جلو چشاش،یاد باباش افتاد که حسین رو بهش سپرده بودن،شاید هم عباس این زمزمه رو می شنید اون لحظه ی آخر... می آید صدایِ العطش دوباره رفته عمو که آب بیاره... وای،بارونِ سنگ اگه بباره اگه که مشکش بشه پاره... وای تموم بچه ها می دونن قول عمو نشد نداره بحق اون آقایی که روایی میگه:وقتی آب از مشکش ریخت، "وَ وَقَفَ الْعَباس مُتِحَیِّرا" هیچ حرکتی نکرد،اسب ایستاد،خودش متحیر موند،اشک می ریخت زمزمه می کرد... آب آب تشنگان زد آتشم خجلت از سقایی خود می کشم کاش از اول نام من سقا نبود یا در این دشت بلا دریا نبود داشت به آبرویِ ریخته اش فکر می کرد" ثُمَّ جاءَهُ سَهْمٌ آخَرُ، فَاَصابَ صَدْرَهُ فَانْقَلَبَ عَنْ فَرَسِهِ" یه تیر دیگه ای اومد به سینه اش اصابت کرد،ازروی اسب به زمین افتاد... وقتی از روی اسب رو زمین افتاد" فَصاحَ اِلی اَخیهِ الْحُسَیْنُ اَدْرِکْنی یا اَخاهُ" صدا زد:برادر بیا به فریادم برس، اینجا امام حسین به داد عباس رسید،اما ساعتی نگذشت دوباره همین صحنه تکرار شد...سیدبن طاووس میگه:امام حسین از جنگ خسته شد.. نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه شاه تشنه لبان بر جدال طاقت داشت خدا چه روضه‌ای خوانده، برای تو حسین ذبیح العطشان حسین قتیل العریان
اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ" هفت مرتبه هر کجا نشستی صدا بزن: "یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین" "یا إله العاصین" وقتی میگی: "یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین" یه بار خدا میگه: لبیک..اما وقتی میگی: "یا إله العاصین" سه بار تا هفت مرتبه نوشتن خداوند میگه: لبیک.. سئوال میکنه حضرت موسی،خدایا! اون گفت: "یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین" یه بار لبیک گفتی"یا إله العارفین" یه مرتبه گفتی،اون گنهکار گفت:"یا إله العاصین" سه مرتبه بهش گفتی : لبیک...فرمود:موسی این گنهکار غیر از من کسی رو نداره،همه امیدش منم،منم خیلی امیدوار بودم بیاد در خونه ام، حالا اومده... بریم برای مراسم قرآن برسر گرفتن💔💔
اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ ، وَبِحَقِّ مَنْ أَرسَلْتَهُ بِهِ ، وَبِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحتَهُ فِيهِ ، وَبِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ ، فَلَا أَحَدَ أَعرَفُ بِحَقِّكَ مِنْك😭😭💔َ
قرآن ها را مقابل صورت باز کنید،بگو: *اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَْکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى، أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ* حاجاتتو مد نظر بیار،یه دعا رو من میگم آمین بگو اللهم عجل لولیک الفرج یه دقیقه هم خودت با خدا خلوت کن هرچی میخوای. خدایا مارو ازکسانی قراربده که امشب از اتیش جهنمت نجات پیدا کردن😭😭 قران هاتون رو روی سرتون بزارید با تصاویر انلاین نجف دعاشو تکرارکنید
امشب رو قدر ندونی از دست میدی،پارسال تا حالا کیا بودن،الا زیرِ خاکن،تا نفس داری،تا صدات رو میتونی خرج کنی،گوشه ی بیمارستانا غوغاست...
هر چقدر ناله داری ده مرتبه: " بِکَ یَا اللّهُ ..." اسم کسی رو ببریم که امیرالمؤمنین گفت: افتخار میکنم که بنده ی پیغمبرم... ده مرتبه الهی بِمُحَمَّد... خدایا نورِ اسم علی رو در دلِ ما مستدام بفرما،خدا نسل ما و دودمان ما مُحِبِّ علی و آل علی قرار بده.... ده مرتبه"الهی بِعَلِیٍّ ... مگه میشه از اسم مادر گذشت، این دو بیت از زبان علی بسه اي تيغ! نهان كردي افسوسم را زخم تو تمام كرده كابوسم را يك عمر نديدي به علي ميخندید آن كس كه شكست دستِ ناموسم را
*حالا ناله بزن ده مرتبه الهی بفاطِمَةَ ... ده مرتبه الهی بالْحَسَنِ ... توی یه خونه دوتا برادر مثل هم نیستن،حالات درونی فرق میکنه،بعضی به غصه و مصیبت تو خودشون می ریزن،امام حسن همینه هی تو خودش ریخت،یه روز نگاش کرد،گفت: آقا چهل و چهار سال دارید،ولی همه موهات سفیده،حضرت فرمود: ما بنی هاشم زود پیر میشیم،دیگه نگفت چی دیدم،دیگه نگفت کجا پیر شدم،اما برعکسش ابی عبدالله اینجوری نیست،تودار نبود،اینقدر رو سینه ی مادرش گریه کرد،گفت: مادر! الان قلب حسینت می ایسته، کاری کرد مادر دستاش رو از کفن درآورد،آخ،امشب هم امام حسن یه گوشه ای آرام بود،هی تو خودش بود،اما ابی عبدالله زار زار گریه می کرد،حالا ناله بزن:.. ده مرتبه"الهی بالْحُسَیْنِ.. ده مرتبه الهی بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ... ده مرتبه"الهی بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ده مرتبه الهی بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد ..." *قربون حرمش برم،اگه نرفتی امشب نیت کن،حرمی که آدم احساس غربت نمیکنه،یا باب الحوائج!* ده مرتبه"الهی بمُوسَى بْنِ جَعْفَر ... خادما گریه کنون صحنتو جارو میزنن همه نقاره ی یا ضامن آهو میزنن یکی بین ازدحام ها میگه کربلا میخوام یکی میبنده دخیل بچه ام مریضه به خدا
بی خودِ نبود اون عربِ تو مشهد گفت:یا امام رضا! غریب میخوای بیا مدینه...به امام رضا میخوای خدا رو قسم بدی،هر کی عاشقِ امام رضاست،امام رضایی ناله بزنه: ده مرتبه الهی بعَلِیِّ بْنِ مُوسى" خدا هر کی گرفتاریِ دنیایی داره،نمیدونم مشکل مالی داره،مشکل خانوادگی داره،اونایی هنوز صاحب اولاد نشدن،اونایی که بارشون افتاده زمین،آبروشون در خطرِ،دست به دامن میوه ی دلِ امام رضا بزنن...ناله بزن: ده مرتبه الهی بمحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ده مرتبه الهی بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد ده مرتبه الهی بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ
ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم در آسمانِ آن نگاهت پَربگیرم ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق دست شما را جای قرآن سر بگیرم آقا جان شما امشب باید امضا بزنی،به حق مادرتون یه نگاه کن،به ضجه های امشبم به من رحم کن،یا صاحب الزمان! الان کجا هستی؟ کجای این عالم داری دعا می کنی،قربون دلِ گرفته ات برم،یابن الحسن ما نسبت به تو کوتاهی داشتیم،اما شما هیچ وقت اینطور نبودی،امشب اومدم صدات بزنم ببینم امام حیّ رو چه طور صدا میزنی ده مرتبه: "بالْحُجَّةِ" خدایا فرج امام زمان برسان...
خدایا امشب دوتا واسطه داشتیم یکیش امیرالمومنین هست یکیش امام زمان😭😭😭 خدا بحق این عزیزان مارو ببخش و بیامرز❣ خدایا امام زمان مارو درپناه خودت حفظ بفرما وقلب نازنین ان حضرت را ازما راضی وخوشنود بگردان خدایا رهبر عزیزمارو در پناه خودت تا ظهور منجی عالم حضرت صاحب الزمان حفظ بفرما... خدایا امشب هرکی دراین محفل مارو همراهی کرد بزودی زود حاجت روا بگردان و زیارت نجف وکربلا رو روزی شان بگردان...
خدایا مارو به محرم امام حسین برسان😭😭 خدایا این بیماری منحوس رو از سر محبان علی وال علی رفع بگردان خدا شر دشمنان اسلام رو ازسر مسلمانان کوتاه ونابود بفرما... خدایا دستی که بسویت عاشقانه بلند شد ناامید بازنگردان... ان شاءالله تمام شهدا امشب فیض ببرن .. شب جمعه است نثار روح شهدا ومومنین ومومنات واموات منه حقیر صلواتی عنایت بفرمایید.. خسته تون کردیم حلال کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین آقام همه میرن تو میمونی برام.......‌‌‌‌‌
دوستان‌ امشب انقدر التماس کنید تا کربلای عرفه و اربعین رو بگیرین بگو آقا من حرم لازمم جان رقیه .... جان علی اکبر یا علی اصغر آقا جان مادرت زهرا همین شب جمعه حرمه امضا کن برام