#دلنوشته_رمضان
🌸سحر اول....
✍و رسیـــد فرصت دیدار...
چقدر دلخوشم به داشتنت خــدا...
که با همهٔ بی سر و پایی ام،
باز هم در میکده رمضانت راهم
داده ای...
تو همان خدای بی همتایِ منی؛
که هزاران بار پناهم داده ای و...
من رمیده ام.
تو همان معشـــوق بی نظير منی،
که باز به انتظار خلوتی با من،
ضیافتی یک ماهه، برپا کرده ای.
آمده ام...؛
و همه دار و ندارم؛
دل بیــچاره و شکسته ایست،
که یازده ماه، با دستان خودم،
به دارِ گناه آویختَمـَش...
آغوش بگشا...
تا یکسال دوری ات را یکجا زار بزنم.
آغوش بگشــا
تا همین ثانیه های نخست را، با طعم آغوش تو، آرام بگیرم.
👈بگذار ساده بگویم؛
من طعم بوسه های تو را خوب
می شناسم...
و بدنبالش تمامِ سال را به انتظار
سحرهای مهمانی ات،
لحظه شماری کرده ام ...
و مــــن؛
دوباره خوشبختی را
در آغـ💞ـوش تو، تجربه خواهم کرد.
۞ #ڪاݩـــــاݪ_ڛݦـــــݓـ_ڂـــــڊا۞⇩
⇨eitaa.com/joinchat/227999768C133c0581c9
➣ @havaliiekhoda
#دلنوشته_رمضان
👈🍃🌸روزِ بیستم...
✍ فقط... ده ضیافت دیگر، تا جمع شدن خوان رحمتت باقی مانده است.
و من هنوز، جامانده ترین مسافر پرواز رمضانم!
ناله های الغوث الغوث مرا شنیده ای....
و اگر اذن تو یاریم کنــد، باز هم خواهی شنید.
❄️من از "خودم"، عجیــب به تنگ
آمده ام،
که اینگونه دستانم را، مضطرانه بالا گرفته ام.
آنقدر، منيت هايم، زمین گیرم کرده اند، که صد بار فریاد الغوث الغوث
سر داده ام.
❄️من آتشـ🔥ــی به سوزانندگی خودم، سراغ ندارم؛
خدا
هر الغوث من، استغاثه به فریادرسی است،
که تنها قدرت رها کننده من، از حصار
منيت هایم است.
❄️باز هم می آیم دلبرم.
و تو را به "خودت" قسم می دهم ؛
تا مرا از "خودم" برهانی.
بِــکَ یا اللّـه....
آیا مرا در زمره آزاد شدگان از نفسم، قرار میدهی؟
وعدهٔ امــشبــمان، هراس به دلم افکنده است؛
میترسم از چشمانی که گناه، خشکشان کرده است!
میترسم از دستانی که غرور... فقر را، از لابلاي سرانگشتانش، دزدیده است!
میترسم از قلبی که نجاسات نَفْسَم، بال پروازش را شکسته است.
❄️به فریاد دلم برس...
من جز تو، فریادرسی سراغ ندارم.
نام محبوب ترین بندگانت را پیشکش
کرده ام،
شاید به اعتبار هیبتشان، مرا نیز، به پروازی بلند، مفتخر کنی!
✨ترس دلم را بریز...
همیشه مرا به هر بهانه ای بخشیده ای!
من سالهاست که جز بخشــش،
خاطره ای از تو، به یادم ندارم😔
دستانم را بالا گرفته ام،
مرا از میان لجن زار منيت هايم، بیرون
می کشی؟
#الهی_و_ربی_من_لی_غیرڪ
🌙ویژه نامه #رمضان🌙
#دلنوشته_رمضان
سحر هجدهم.....
✍ تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود...
بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است...
❄️هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود.. چاره ای ندارد...
جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد....
و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دایما بر گستره دلم، سنگینی می کند ....
❄️سنگین شده ام.... دلبرم
اصلا دیگر دلی برایم نمانده... که تو دلبرش باشی..
و این سنگینی، شرح حال دل بیماریست، که چشمانش، تو را از خاطر برده اند...
❄️تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم..
و تازه میفهمم... که فاصله من تا تو ... فقط همیییییین یک قدم است...؛ خود خود خودم...
پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید.
سحر هجدهم ... عجیب از بوی طبابت تو، پر شده است...
میدانی..!؟
انقدر دلم را قرص کرده ای.. که هرگاه دلم بیمار می شود.. هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند..
زیرا به اعجاز سرانگشتان طبیبم، ایمان دارم...
امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم..
تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم....
اما، یادم می آید...
تمام سطر سطر نسخه های تو... شفاي سینه های بیماریست که بدنبال نور، سرک می کشند.
طبیب من...
درد دلم را... سامان می دهی...؟
یا طبیب من لا طبیب له
#جامانده
@havaliiekhoda
#دلنوشته_رمضان
بیست و هفتم....
✍ و این....
آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من... ذخیره کرده است.
رمضان گذشت..
و من حتی یک نگاه ویژه، مهمان صاحب الامر زمین، نشده ام..
دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است... که راه آسمان را برایم، باز نمی کند...
❄️اما دلخوشم... به این سحر...
شاید، امشب برایم راهی باز شد...
شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم...
شاید گوشه ای، مرا نیز... پذیرفتند...
❣امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه...، به سوى خانه عزیز اهل زمین... کوچه ای را پیدا کنم...
❄️آی اهل آسمان.... ؛
امشب کاش... نگاهم کنید..
کاش، قبولم کنید...
کاش نام آلوده مرا هم،... در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید...
به جان عزيزش قسم...
فقط گدای یک نگاه ویژه اویم... همیییییین
❄️گذشت....
همه رمضان گذشت....
و من...
دور آخرین سفره های سحرم ...
همچنان، به دنبالش، می گردم ....
همچنان.....
❣اما گاه فراموش میکنم....
او همیین جاست.....
و این منم...
که سفره دار زمین را، گم کرده ام...
خدا کند، پیدا شوم....
خدا کندکه.... پيدايم کند.....
❣پيدايم کن.... پادشاه تنهاي زمین
من....
در مهمانی رمضان هم...
پيدايت نکرده ام.....
#جامانده
https://eitaa.com/havaliiekhoda