eitaa logo
˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
9.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
57 فایل
«به نام خداجانم وبرای خدا جانم» عواقب ارتباط بانامحرم @havaliiekhoda98 کانال رُمان @yadet_basheh تبلیغ @sodedotarafe تاسیس1398 ارتباط با مدیر وپاسخگوی سوالات شما باحضور طلبه آقا https://daigo.ir/secret/7535246340
مشاهده در ایتا
دانلود
این جوان کیست که از دیدن رویش در دل غصه داخل شده و خنده زلب شد زائل نمیدونی بابام مریضِِ، تو بستر افتاده، اجازه نمیده کسی بیاد عیادتش رفت دوباره در زد، برا بار دوم بی بی همون جواب رو بهش دادن بار سوم که در زد،پیغبر فرمود: دخترم،کیه داره در میزنه؟ گفت:بابا نمیدونم، یه مرد عربیِ،میخواد شما رو ببینهhttp://eitaa.com/joinchat/227999768C133c0581c9
تا این حرف رو زد، پیغمبر صدا زد: دخترم بخدا، برادرم عزرائیلِ پیغمبر میخواد به فاطمه اش بگه: ببین،عزرائیلم میخواد بیاد داخل باید از تو اجازه بگیره اما من یه عده رو سراغ دارم اجازه که نگرفتن که هیچ تازه هیزم آوردن، اول در خونه رو آتیش زدن، هی داد میزدن میگفتن:علی بیا بیرون😭😭😭😭 http://eitaa.com/joinchat/227999768C133c0581c9
امشب از یک طرف باید برا امام حسن گریه کنیم، اما بیشترش رو باید برا غربت علی گریه کرد، از امشب به بعد دیگه امیرالمؤمنین تنها میشه، از امشب به بعد دیگه کسی جواب سلامش رو هم نمیده،همه منتظر بودن پیغمبر بره،تلافی کنند😭 بعد از پیغمبر هر کسی هر چه شنیده باید بداند روضه از یک در شروع شد😭😭😭 امام حسن در عالم رؤیا به عبدالزهرا فرمود: چرا روضه ی مارو نمیخونی؟ http://eitaa.com/joinchat/227999768C133c0581c9
عرضه داشت،آقا! من بارها روضه ی شمارو خوندم،مگه روضه ی شما تشت طلا و پاره های جگر شما نیست؟ فرمود: نه عبدالزهرا روضه ی ما اون روزی است که تو کوچه ها دستم تو دست مادر، از کوچه ها رد میشدیم با صد امید حامی مادر شدم ولی سیلی زنی امید مرا نا امید کرد کوچه ی تنگ و دلی سنگ و....😭😭😭😭http://eitaa.com/joinchat/227999768C133c0581c9
بزار اینجوری برات بگم که دادت بلند شه غریب اون کسی نیست که زائر نداره غریب اون کسی نیست که حرم نداره غریب به کسی میگن جلو چشمشش مادرش رو بزنن ، اما چون سن و سالی نداره نمیتونه کاری بکنه ، آخ مادر ...😭😭http://eitaa.com/joinchat/227999768C133c0581c9
یه وقت بی بی زینب سلام الله علیها وارد شد دید پاره های جگر حسنش بالا اومده روضه من همین یه جمله ست اینقدر به سر و صورت زد ، یه وقت دید حسن سرش رو بالا آورد ، لبها خونیِ ، یه نگاه کرد صدا زد : زینب دیگه راحت شدم ... دیگه چشمم به اون کسی که جلو راهِ مادرمُ گرفت نمی افته ...😭😭😭 http://eitaa.com/joinchat/227999768C133c0581c9
ممنون که حوصله به خرج دادید و تحمل کردید اشک چشماتونو حال دلتون تقدیم به غریب زمان مهدی عج یوسف زهرا و شهدای پاک و عزیزمون http://eitaa.com/joinchat/227999768C133c0581c9