#مهدویتدرقرآن
آیه ای از سوره آل عمران
📖یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ واتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
[آل عمران/۲۰۰]
ای اهل ایمان( در کار دین )صبور باشید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده و خدا ترس باشید شاید رستگار شوید.
از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند تأویل این آیه این است؛
« شکیبا باشید بر انجام فرائض دینی , صبر کنید بر آزار دشمنانتان و مواظب ظهور امام خود مهدی منتظر علیهالسلام باشید.»
📚 اثبات الهداه ج ۵ ص ۱۵۳
#قرآن
#حدیث
https://eitaa.com/havaliiekhoda
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠#علامه_طباطبایی_رحمه_الله :
🔸هر پَر كاهى كه در ته چاهى حركت مى كند، موج بر مى دارد و تا به آسمانها اثر دارد.
🔸برگی که از درخت ، بر زمین می افتد ،در عالم تاثیر گذار است؛
چطور فکر می کنید ،گناه کردن در عالم ، بی اثر باشد.
🔸خداوند متعال مى فرماید:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ
و اگر مردم آبادیها ایمان آورده و به تقوا گرایند، قطعا بركاتى از آسمان و زمین بر ایشان مى گشاییم.
🔸از این آیه ى شریفه استفاده مى شود كه تقوا در جلب خیرات و نزول بركات، و گناهان در رفع و منع آنها اثر دارند.
🔸گناهان با هم فرق دارند، تبعات و آثار آنها نیز فرق دارند،
و هر گناهى اثر خاصى دارد كه در دعا به بعضى از آنها اشاره شده است.
اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتك العصم
اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل النقم.
خدایا! گناهانى را كه پرده ها را مى درد بر من ببخشاى
خدایا، گناهانى را كه عذاب ها را نازل مى كند بر من بیامرز.
#خواندنی
https://eitaa.com/havaliiekhoda
┄┄┅┅✿🌺✿┅┅┄┄
9) در حالی که در برابرت، سر تواضع و فروتنی پایین انداخته تا جایی که از شدّت فروتنی خمیده گشته؛ و از خواری سر به زیر افکنده، به طوری که قامت راستش کج شده؛ بیم و ترسش از عظمت تو، قدمهایش را به لرزه انداخته و اشکهایش صفحه رخسارش را فراگرفته؛ تو را با این جملات میخواند: ای مهربانترین مهربانان! و ای رحیمترین کسی که درخواستکنندگان رحمت به او توجّه میکنند و ای بامحبّتترین کسی که آمرزش خواهان گِرد او گردند و ای آنکه گذشتش از انتقامش بیشتر و خشنودیاش از خشمش افزونتر است.
📕صحیفه سجادیه *دعای دوازدهم *فراز ۹
#صحیفه_سجادیه
#اقرار_به_گناه_و_درخواست_توبه_از_خدای_مهربان
https://eitaa.com/havaliiekhoda
🖼 #مهدویت_در_نهجالبلاغه
🔻مأیوس نباش
🔹«...وَ لَا تَيْأسُوا مِنْ مُدْبِرٍ، فَإنَّ الْمُدْبِرَ عَسَى أنْ تَزِلَّ بِهِ إحْدَى قَائِمَتَيْهِ وَ تَثْبُتَ الْاُخْرَى فَتَرْجِعَا حَتَّى تَثْبُتَا جَمِيعاً...»
▫️هنگام بروز حوادثِ سخت و ناگوار همیشه گروهى ناگهان از همه چيز مأيوس مىشوند و اين یأس و ناامیدی مانع مهمّى برای فعّاليتهاى آينده خواهد بود.
📖امیرالمؤمنین در بخشی از خطبه ۱۰۰ نهجالبلاغه اشاره به این موضوع دارند که شکستها و مشکلات نبايد باعث ناامیدی مردم شوند و در کلامی زیبا، فردی را که در شرایط دشوار مأیوس نمیشود به کسى تشبیه کردهاند که در جادّهاى حرکت مىکند و ناگهان يک پاى او مىلغزد، مردم خيال مىکنند که او براى هميشه سقوط کرده اما بعد از لحظهای کوتاه بر پاى ديگر خود تکيه مىکند و پاى اوّل را به جای خود برمیگرداند و آماده حرکت مىشود.
در واقع امام براى اينکه اصحاب و يارانش ناامید نباشند با این سخن آنها را به پيروزىهاى آينده بشارت داده و در ادامه به قیامی اشاره میکنند که ختم به پیروزی نهایی خواهد شد. قیامی که بسیاری از مفسرّان آن را قیام و ظهور اماممهدی میدانند که پایاندهنده تمام مشکلات و سختیها خواهد بود.
به امید آن روز...
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
📘نهج البلاغه بخشی از خطبه ۱۰۰
#نهج_البلاغه
https://eitaa.com/havaliiekhoda
#خدای_مهربان 🌷👇
دیدی یه وقتایی خطر از بیخ گوشت میگذره؟
دیدی یه وقتایی فقط یه ذره مونده تا آبروت بریزه؟
دیدی یه وقتایی یه وجب تا مرگ فاصله داری اما خون از دماغت نمیاد؟
دیدی یه وقتایی توو کارات اشتباه میکنی اما بر حسب اتفاق همه چی درست پیش میره؟
همین موقع ها که این خطرها از سرت میگذره بگو خدایا شکرت که نفس میکشم،خدایا شکرت که هوامو داری،خدایا ممنون که تنهام نمیذاری،از داده ها و نداده هات شکر،
اما افسوس ما بجای این همه لطف ورحمت الله متعال فقط یه کلمه میگیم « شانس آوردم»
♦️چیزی بنام شانس نداریم
بیاییم کلمه ی شانس را جایگزین حکمت و آزمایش الهی یا رحمت و لطف و کرم الهی بدانیم.
https://eitaa.com/havaliiekhoda
🗳🇮🇷حماسه را کامل کنیم
💠 رأی تو تبدیل به...
🔥وقتی رسانه اسرائیلی بهتر از ما، #انتخابات در ایران را توصیف میکند.
ما تا آخر ایستاده ایم، یاریگر کشور #امام_زمان هستیم
🔴تنگی یا وسعت قبر بسته به کوچکی یا بزرگی روح ماست!
✍️#استاد_مسعود_عالی: عالم برزخ فشاری به کسی نمیآورد. این فشار، انعکاس و پژواک دنیا است که در عالم برزخ به ما برمیگردد. درواقع فشار قبر، عذابها، سختیها و گرفتاریهایی است که بخشی از آن به دلیل آلودگیهای اخلاقی و رفتاری و اعتقادی ما و بخش دیگر آن به خاطر انس به دنیا است؛ زیرا کندهشدن از دنیا برای ما سختی دارد. فیض کاشانی میگوید که تنگی یا وسعت قبر بسته به کوچکی یا بزرگی روح ماست.
▪️روحی که در این دنیا کوچک است یعنی روحی که حسادت و کینه دارد و در همین دنیا هم با خودش درگیر است، این فرد وقتی به عالم برزخ برود، فشارهای خودش را منتقل میکند و فشار قبر او همین است ولی روحی که بزرگ است یعنی گذشت دارد و از کسی کینه ندارد و به دیگران اعتماد دارد، این فرد در همین دنیا برایش بهشت است.
https://eitaa.com/havaliiekhoda
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🖤وقتے در گنـاه،غرق میشے
شیطــان دیگه کاری باهات نداره!
⚡️امـاوقتے تلاش میکنے
تاازاسارتـش بیرون بیای،
⚫️مدام وسوسه ات میکنه
با همون نقطه ضعف هات!
🌸مراقبش باش و
خودتوبه #خدا بسپار
https://eitaa.com/havaliiekhoda
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌مقام معظم رهبری فرمودند:
#احتمالتاثیرهمهجاقطعیاست....
⁉️ چرا اکثر مردم فکر میکنن تذکرشون تاثیر نداشته!؟
🎙دکتر علی تقوی
#حجاب
+جوانے خود را چگونہ گذراندے؟!
-بہ نام خدا.
پاے موبایل:)
•
•
•
حیفِعمرتووقتتوجوونیت!
❤️🔥انسان ها ، سقوط می کنند !
🌱وقتی #نگاه و راه #خداوند را...
🔥به قیمت #گناه ، به #شیطان بفروشند.!
🌱https://eitaa.com/havaliiekhoda
🌹ماجرای جالب تجربهگری که حضرت زهرا (س) را زیارت کرد و ایشان او را شفا داد!
همه چیز از دوازده روز بعد از زایمان شروع شد. زمانی که فرزندم به دنیا آمد روز به روز ضعیف تر شدم و حالم بدتر شد. صبح روز دوازدهم با کمک پدر و مادرم رفتیم بیمارستان. کاملاً بی حال شده بودم. نزدیک ورودی اورژانس که قرار گرفتم احساس کردم یک نفر شبیه خودم زودتر از من وارد بیمارستان شد. خیلی تعجب کردم من زودتر از پدر و مادر و بدنم که روی تخت بود به بیمارستان وارد شده و همه جا گشت و گذار می کردم. دکتر اورژانس مرا معاینه کرد و گفت: اینکه زنده نیست سطح هوشیاری خیلی پایینه، چهار یا پنج درصد هوشیاری داره کاری از دست ما بر نمی یاد. بعد یکی دیگر از پزشکان بیمارستان را صدا کردند و... اما من در حالی که خیلی شاد و خوشحال بودم با سلامتی کامل به اطراف میرفتم یکباره احساس کردم نوری بسیار شدید و مهربان تمام اطراف مرا احاطه کرد. این وجود نورانی و مهربان مانند ابری زیبا اطراف مرا پر کرد و گویی مرا در آغوش خود گرفت بعد با مهربانی سه بار نام مرا صدا زد و گفت زهرا... اینقدر در این صدا مهربانی نهفته بود که عاشق و حیران به دنبال صاحب صدا میگشتم، من مبهوت مهربانی او شده بودم که مرا به سوی آسمانها سیر دادند. با آن وجود مهربان به جایی رفتیم که بسیار زیبا بود با هیچ چیزی از دنیا نمی توانستم آنجا را مقایسه کنم. من بهشت موعود را به چشم خود دیدم. وقتی وارد باغهای آنجا شدم خاک آنجا مانند زعفران و مشک خوش بو و زیبا بود. تمام گلها و برگها با نوایی بسیار زیبا ذکر میگفتند. چه حس آرامش بخشی بود. چیزی شبیه ارابه های قدیمی اما بسیار زیبا و تمیز و قشنگ در مقابل ما توقف کرد. یک نفر از ارابه پیاده شد و خیلی به من احترام گذاشت و گفت سوار شوید. به خودم نگاه کردم لباسی شبیه حریر با رنگ آبی روشن بر تن داشتم. من لحظات زیبایی را میگذراندم یکباره با خودم گفتم عجب جایی آمدم من چه مقامی دارم من وارد بهشت شدم و حق من بود. دیگر بیرون نخواهم رفت، اما چه خیال خامی... سریع مرا به جای دیگری بردند خیلی سریع جایی بردند که یک نفر گرفتار عذاب بود. مردی مهم که درگیر عذاب بود. از آنچه در اطرافم اتفاق می افتاد وحشت کردم. جوانی که همراه من بود گفت: مراقب باش عاقبت شما مانند این فرد نشود او هم میتوانست مانند شما در بهشت الهی ساکن باشد اما فریب شیطان را خورد و عاقبت او جهنم شد. پرسیدم او کیست گفت: عابد و زاهدی از بنی اسراییل به نام برصیصا که هرگز فکر نمی کرد جایگاهش جهنم باشد. اما شیطان او را گمراه کرد و...
دوباره کنار بدنم در بیمارستان برگشتم. شوهرم گریه میکرد گوشی تلفنش را کوبید روی زمین و داد میزد و اشک میریخت. زیر دستگاه بودم تیم پزشکی كاملاً قطع امید کرده بود. من در آن حال یاد فرزند ۱۲ روزه ام افتادم، او را میدیدم و دلم برایش میسوخت. چند ساعتی بود که من بیهوش زیر دستگاه بودم. یکباره به داخل بدن خودم رفتم احساس کردم جوانی بسیار زیبا پایین پای من ایستاده آنقدر چهره اش جذاب بود که محو جمالش شدم. او پشت سر پدرم ایستاده و یک سیب سرخ زیبا و خوش بو در دست داشت مطمئن بودم فرشته مرگ است. نمیخواستم بمیرم هنوز اعمالم درست نبود. از خدا خواستم زنده بمانم. گفتم: خدایا به من فرصتی بده تا اشتباهاتم را جبران کنم. یکباره چیزی به ذهنم رسید. خدا را به حق حضرت زهرا (س) قسم دادم. بلافاصله دیدم خانم مهربانی که صورتش را نور مطلق میدیدم بالای سرم آمدند و مرا نوازش کردند. بعد با دستان زیبا و ظریف خود از داخل ظرف کوچک و طلایی رنگی که در دست داشت چند قاشق سمنو به من دادند. البته احساس کردم سمنو بود. من آن را خوردم و یکباره بدنم تکان خورد. خانم فرمودند: «ما تو را شفا دادیم.» از جا بلند شدم و با تعجب به اطرافم نگاه کردم، حالم خوب بود. پدر و مادرم پرستار را صدا کردند. او هم پزشک را خبر کرد پزشک بیمارستان پس از معاینات اولیه به مادرم گفت این شبیه معجزه است این خانم اصلاً هوشیاری نداشت. ما آماده بودیم که دستگاه ها را قطع و گواهی فوت صادر کنیم...
📘کتاب بازگشت
https://eitaa.com/havaliiekhoda