هدایت شده از سخنان بزرگان
عُـــــــــمرم تباه شد بسکه رژیم گرفتم دو کیلو کردم باز ولکردم چهار کیلو برگشت! 😐😩 یا از گشنگی هلاک میشدم یا بعد یمدت دچار استپ وزنی میشدم 😢 از وقتی اینجارو پیدا کردم همه میگن توروخدا بگو چیکار کردی اینهمه لاغر شدی😉 رازش اینجاست😍👇
https://eitaa.com/joinchat/1456996374Cb87225b508
داستانی بسیار زیبا
مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد .
عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.
هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده .
زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند .
ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش.
بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن.
روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد .
پس این نصیب توست ...
صدقه را بنگر که چه چیزیست! !!
صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است .
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از تبلیغات گسترده ایتا
✅بزرگ ترین مدلباس ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸از طرح های لباس داخل #ویترین ها خسته شدی؟!
🛍🛍🛍🛍🛍
🌸زیبا ترین مدل های لباس
نمیدونی هنگام خرید چه لباسی بخری؟!
🌸زیباترین مدل های #کیف و#کفش
🌸نمیدونی چطوری #خرید #اقتصادی داشته باشی ؟؛
💞💞💞💞💞
🌸بیا اینجا #جدیدترین و #شیک ترین 🌸اینجا کانال ایده است اما ایدها ی زیبا وجذاب
📣📣📣📣📣
https://eitaa.com/joinchat/2838560887Ca459476abe
هدایت شده از تست هوش و ترفند
شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد:
در بازار بودم، اندیشه مكروهی
در ذهنم گذشت.
سریع استغفار كردم و به راهم ادامه
دادم.!
قدری جلوتر شترهایی قطار وار
از كنارم میگذشتند...
ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت
كه اگر خود را كنار نمیكشیدم،
خطرناك بود
به مسجد رفتم و فكر میكردم
همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود؟!
در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه
آن فكری بود كه كردی!
گفتم: اما من كه خطاییانجامندادم
گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد!
اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد،
حتی یک تفکر منفی میتواند
تاثیری منفی ایجاد کند...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از تست هوش و ترفند
- مگه بهت نگفتم از امروز با حجاب کامل باید بیای شرکت. این چه سر و وضعیه؟
نگاهم و به مانتوی بادمجونیش که علاوه بر کوتاه بودنش با یه کمربند کیپ تنش شده بود ویه مشت پرکلاغ که چتری ریخته بودتوصورتش دوختم.
اخمام بیشتر تو هم فرو رفت.
- لباس فرمت کو؟
فکرکردی خونه خالست هرجوردلت بخوادمیای سرکارررر؟؟؟
https://eitaa.com/joinchat/3838836853C03082d27dc
کانال ماه تابان
- مگه بهت نگفتم از امروز با حجاب کامل باید بیای شرکت. این چه سر و وضعیه؟ نگاهم و به مانتوی بادمج
دختره شب توشرکت باپسره تنهاگیرمیوفتن😱😱
اماپسرمون خیلی جنتلمنه😂
ولی دختره چهارتالاستیک پسره روپنچرمیکنه😳😳
وای وای بدبه حال دختره دراینده بااتفاقاتی که این پسره به خاطرتلافی کردن کارش سرش میاره😥😥
:
#یک_داستان_یک_پند
استاد اخلاق و معرفت و دانشمند متواضع ، استاد #فاطمی نیا نقل می کنند از زبان #علامه جعفری و او از زبان #آیتاللهخویی، که:
در شهر خوی حدود 200 سال پیش #دختر ماهرخ و وجیهه و مومنهای زندگی میکرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق میترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد #مومنی (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت.
عاقبت به فردی به نام #علیباباخان متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او میترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور.
این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید.
مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد.
خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا #حق ندارم این بانو را تحویل کسی دهم . برو در تبریز است، اجازه بگیر برگرد.
مرد عازم تبریز شد، در خانه ای علی بابا خان را یافت، علی باباخان گفت، بگذار خانه را اجاره کردم تحویل دهیم با هم برگردیم، مرد پرسید، تو در تبریز چه میکنی؟
علی باباخان گفت: از روزی که #همسرت را در خانه جا دادم از ترس این که مبادا چشمم بلغزد و در #امانتی که به من سپرده بودی #خیانت کنم، از خانه خارج شدم و من هم یک سال است اهل بیتم را ندیدهام و اینجا خانهای اجاره کردهام تا تو برگردی. پس حال با هم بر می گردیم شهرمان خوی.
❖زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک✨
❖ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد✨
❀اللهم اهدنا الصراط المستقیم❀
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚آتش بیار معرکه
این اصطلاح را برای کسی به کار میبرند که در ماهیت و اصل دعوا و مشاجرهی میان چند تن شرکت ندارد، اما کارش تشدید این دعوا و مشاجره و گرم نگاهداشتن آتش اختلاف در میان آنان است.
دو ساز ضرب و دف از چوب و پوست ساخته شدهاند. پوست این دو ساز در بهار و تابستان خشک و منقبض و در پائیز و زمستان که موسم باران و رطوبت است مرطوب و منبسط میگردد. در بهار و تابستان لازم است که این پوست هر چند ساعت یک بار مرطوب و تازه گردد تا صدای آن به علت خشکی و انقباض تغییر نکند. این وظیفه بر عهدهی دایره نمکن بود که ظرف آبی جلوی خود قرار داده و ضرب و دف را نم میداد و تازه نگاه میداشت. در پائیز و زمستان همین شخص که حالا آتشبیار نامیده میشد پوستهای مرطوب شده را روی منقل آتش میگرفت و با حرارت دادن خشک میکرد.
این شخص از موسیقی چیزی نمیدانست و نه میتوانست ساز و ضرب و دف بزند و نه به آواز و خوانندگی آشنایی داشت، اما وجودش به قدری موثر بود که اگر دست از کار میکشید دستگاه طرب میخوابید و بساط معرکه و شادی مردم برچیده میشد. تا جایی که مخالفان موسیقی و طرب در گذشته گناه اصلی را وجود آن آتشبیار میدانستند و بر این باور بودند که اگر او ضرب و دف را آماده نکند دستگاه موسیقی و عیش نیز خودبهخود از کار میافتد. از آن پس تا امروز افراد سخنچین و فتنهانگیز را که در اصل مشاجرات شرکت ندارند، ولی با بدگویی کردن و ایجاد شبهه، آتش اختلافات را دامن می زنند، به آتش بیار معرکه تشبیه میکنند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🌺 #هفت_حقیقت_غیرقابل_انکاردر_زندگی
1. سلامت روانی شما مهم تر از پول و شغل و نظر دیگران است
2. هیچکس آنقدر که در مجازی نشان می دهد موفق و زیبا نیست
3. اگر میخواهید به مشکلی بال و پر بدهید مدام بهش فکر کنید
4. 99درصد صدمات رو از طریق خودتون و افکارتون به خودتون میزنید.
5. توقع شما از دیگران میزان زود رنجی شما را رقم خواهد زد.
6. اگر حس میکنید خودتون رو گم کردید بیشتر باخودتون وقت بگذرانید تا دیگران
7. تنها به حرف ها اعتماد نکنید!
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
نه
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از تبلیغات گسترده ایتا
من تک فرزند حاج محمود ستوده با ۱۶ سال سن در حال تحصیل کلاس سوم دبیرستان رشته ریاضی باید زن مردی بشم که در ظاهر مداح و روضه خوان امام حسین (ع) هست و در باطن یه آدم که نمیدونه محرم چیه نامحرم چیه!
نمیدونه زن حرمت داره دختر مثل گلبرگ تازه رشد کرده است نباید بهش دست بخوره چه برسه به این که تو فاصله دو دقیقه دوبار پشت سر هم سیلی بخوره اونم از کسی که قراره در آینده یه عمری باهاش زندگی کنه.
صورتم خیس اشک بود و هیچ کاری نمیتونستم بکنم.
نشناخته قبولش کردن و دارن بهم اجبار میکنن، و من جز سکوت و پذیرفتن هیچ راهی ندارم..........
https://eitaa.com/joinchat/3536126019Cb70e5dc2b9
هدایت شده از سخنان بزرگان
این رمان راجب تڪ دختریه که خانواده مذهـبی داره و به زور میخوان شوهرش بدن به مداحی که هوله😢
این دختـر دقیقا شب عقدش فرار میڪنه و با پارتی های همون آدم میره ڪانادا😍😎
حالا اینکه چه اتفاقی براش میوفته و چی میشه . . .👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3536126019Cb70e5dc2b9
لطفا زیر ۱۸ سال جوین نشن❌
✨﷽✨
👈از پیری پرسیدم : بهترین چیزی که میشه از دنیا برداشت چیه ؟
کمی فکر کرد و گفت : دست ؛
با تعجب گفتم : چی ؟ دست ؟
👌گفت بله ، اگر از دنیا دست برداریم کار بزرگی انجام دادیم که کوچکترین پاداشش رضوان خداوند است
🔅حضرت رسول (صلی الله علیه وآله):
وقتی خداوند برای بنده ای نیكی خواهد، وی را در كار دین دانا و به دنیا بی اعتنا سازد و عیوب وی را بدو بنمایاند .
📚كنز العمال ، ج 1 ،ص137
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
یه عمر حسرتِ پوست بی لک و صافِ مردمو خوردیم گفتیم فلانی چقدر خوب مونده!
شما نسبت به سنت نیفتادی! فقط بلد نیستی چجوری به پوست و مو و اندامت برسی😉
یه جا بهت معرفی میکنم قشنگگگگ ۱۰ سال از سنت کمتر بزنی ☺️ بیا❤️👇
https://eitaa.com/joinchat/1119158336Cc0c6c3d7c1
+مشاور رایگان فوق حرفه ای پوست و مو😍
@zibaybanoooo
هدایت شده از تست هوش و ترفند
یه جاری دارم دقیقا همسن مادرمه ! اونوقت کنارم که تو عروسیا میشینه همه فکر میکنن خاهریم بسکه این لامصب خوب مونده 😳😐 ینی این لعنتی یه پوست و مویی واس خودش نگهداشته 😐🤦♀ جالبیش اینجاس اونروز بهم میگه این این آت آشغالا چیه به اسم لوازم آرایش میمالی سر صورتت زن باید طبیعی خوشگل بمونه😒بلاگرفته رو بزبون گرفتم میگه بیا اینجا عضوشو شبیه پیرزنا کردی خودتو 😅👇
https://eitaa.com/joinchat/1119158336Cc0c6c3d7c1
+مشاور رایگان فوق حرفه ای پوست و مو😍
@zibaybanoooo
✨﷽✨
🔴فریاد رَس
✍یکی از طلّاب مازندران نقل میکرد: بعد از تعطیلات درسی حوزه عازم گرگان شدیم. در گرگان بعد از پیاده شدن، زن و بچه و وسایل همراه را به پیاده رو بردم و به انتظار ماشین بودیم که ما را به روستا برساند. در همین هنگام ماشینی جلوی ما توقف نموده و یکی از سرنشینان ماشین به طرف ما اسلحه کشید.
من که از همه جا مایوس بودم از روی خلوص نیت و توجه کامل فریاد زدم "یا امام زمان". سپس ماشین بدون تیراندازی رفت؛ بعد از چند دقیقه انتظار دیدم ماشین گشت پلیس آمد، جلوی ما توقف نمود و صدا زد: "حاج آقا بفرمایید سوار شوید". همه سوار شدیم و ماشین حرکت کرد. سپس به من گفتند:
💥"ما در فلان مسیر بودیم، یک وقت دیدیم آقا سیّدی جلوی ما را گرفت و فرمود: بروید در فلان خیابان، طلبه ای با زن و بچه منتظر ماشین است و ما طبق گفته آن سیّد آمدیم. حالا هرکجا میخواهید بروید بفرمایید تا ما شما را برسانیم". من هم جریان را گفتم که متوسل به امام زمان شدم و فهمیدیم آن حضرت سفارش ما را کرده اند...
📚 شیفتگان حضرت مهدی ج2 ص79
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از « تبلیغات گسترده صداقت »
ارزانسرای✌️ 30 تومنی✌️
لباسای این کانال خیلی مفت وشیکه
همشون #فقط ۳۰تا۹۰تومن 😍
حرراج #بافت باقیمت بینظیر😱
📣✅ #مانتو #مجلسی #اداری #بافت
❌تنوع بینظیر از #پوشاک برای اولین بار در ایتا
خرید تک به نرخ عمده👌
همراه با #نماداعتماد اداره پست👏
باورنداری بیاببین👇
http://eitaa.com/joinchat/3161194513C5d22208ae0
هدایت شده از تست هوش و ترفند
🔞❤️ خانمای تازه عروسی که هیچی از خونه داری و چیدمان نمیدونن 😢 و روشون نمیشه از کسی بپرسن بزنن رو انگورا 😍😎👇
🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇
⛔️ فامیل شوهرت نفهمه عضوی 🙊
🔆 #پندانه
🔴 تو کز محنت دیگران بی غمی ...
🔹میرزا در مکتبخانه ﺍﺳﻢ شاگرد ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ،
شاگرد برخاست.
🔸میرزا ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ،
🔹شاگرد ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ:
بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یک پیکرند/ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ/ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ
🔸ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ،
میرزا ﮔﻔﺖ: ﺑﻘﻴﻪاﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!
🔹شاگرد ﮔﻔﺖ: ﻳﺎﺩﻡ نمیﺁﻳﺪ،
🔸میرزا ﮔﻔﺖ: یعنی چی؟ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ نتوانستی ﺣﻔﻆ کنی؟!
🔹شاگرد ﮔﻔﺖ:
ﺁخه ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ میکند ﺍﻣﺎ هزینه طبیب ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ و ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ.
🔸میرزا ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ، ﻫﻤﻴﻦ؟! ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭی ﻛﻪ ﺩﺍﺭی ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ میکردی، ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻤﻴﺸﻪ!
🔹ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ شاگرد ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ بی غمی/ﻧﺸﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩمی ...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از « تبلیغات گسترده صداقت »
من هیچی نمیگم خودت بیا ببین😍👆
سرزمین #چالش_غذا و #اسلایم_ها 🌈🥗
کانالی برای بازی با #روح و #روان تون😍
صدای جذاب و شنیدنی از خوراکی ها❤️🍟
#نمیدونی_چه_حسی_داره😍😁😁
از #چالشای_غذاش نگم برات🍱😜😍
اینجا اومدی ظرفیت داشته باش😁👇
https://eitaa.com/joinchat/4102226067C8c7e39945b
اومدی #هندزفری یادت نره😍🎧👆
هدایت شده از سخنان بزرگان
💞
به عشقت ثابت کن که دوسش داری!
فقط روی قلب بزرگ کلیک کنید و ببینید....
👱🏻👰🏻 👱🏻👰🏻
❤️👰🏻👱🏻❤️ ❤️👰🏻👱🏻❤️
❤️👰🏻💖👰🏻❤️❤️👱🏻💖👰🏻❤️
❤️👱🏻💖👱🏻❣👰🏻💖👱🏻❤️
❤️👰🏻💖👰🏻💖👰🏻❤️
❤️👱🏻💖👱🏻❤️
❤️👰🏻❤️
❤️
این یک هدیه ست
که هر روز صبح با دیدنش بیاد تو میوفته 😍
🙏 ز مردم دل بکن یاد خدا کن
🙏 خدا را وقت تنهایی صدا کن
🙏 در آن حالت که اشکت می چکدگرم
🙏 غنیمت دان و مارا هم دعا کن…
#شب_بخیر ✨ 🌺 ✨
هدایت شده از سخنان بزرگان
طالع عجيبی كه روز مرگتو بهت میگه🤯‼️
#ماه تولدتو لمس کن🤭👇🏾👇🏾
•🖤|فروردين
•🖤|ارديبهشت
•🖤|خرداد
•🖤|تير
•🖤|مرداد
•🖤|شهريور
•🖤|مهر
•🖤|آبان
•🖤|آذر
•🖤|دي
•🖤|بهمن
•🖤|اسفند
اگه ناراحتی قلبی داری نزن😰🚯👆🏾
#ضرب_المثل
👈👇ملا نصرالدین وقاضی رشوه گیر...
ملا نصر الدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تایید می کرد;
اما از بخت بد او قاضی هیچ کاری را بدون رشوه انجام نمی داد ملا هم آه در بساط نداشت که با قاضی شریک شود و کار تایید سند را به انجام برساند;
این بود که کوزه ای برداشت و آن را پر از گل کرد و روی آن را بند انگشتی عسل ریخت بعد کوزه ی عسل و سند را برداشت و نزد قاضی رفت;
کوزه را پیشکش کرد و درخواستش را گفت.
قاضی همین که در پوش کوزه را برداشت و عسل را دید بی فوت وقت سند را تایید کرد و هر دو شاد و خندان از هم خداحافطی کردند.
چند روز گذشت قاضی به حیله ی ملانصرالدین پی برد یکی از نزدیکان خود را به خانه ی ملا فرستاد و پیغام داد که در سند اشتباهی شده;
ملا به فرستاده قاضی جواب داد:
از طرف من سلامی گرم به قاضی برسان و بگو اشتباه در سند نیست در #کوزه_ی_عسل است.
📚 #ملا_نصر_الدین
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•