#سین_هشتم_سلیمانی
این پلاک را اولینبار که با هم به سوریه رفتیم به من دادید و گفتید بابا اینو به همراه داشته باش تا اگر اتفاقی برایمان افتاد، بدانند تو دختر من هستی.. سکوت کردم و گفتم یعنی با هم شهید میشویم؟ گفتید: بله؛ با اینهمه اصرار برای کنار من ماندن در همه جا، آخر با من شهید میشوی. بعد مکثی کردید و گفتید: البته من خوشحال میشوم تو با من شهید شوی
هر سفر که با هم میرفتیم این پلاک را به همراه داشتم و منتظر لحظه شهادت با شما بودم. چه انتظار بیثمری شد. آخر به شما نرسیدم. و شما پر کشیدید. شاید بالهای من برای پرواز و اوج با شما خیلی کوچک بود و باید میماندم تا بالهایم را قویتر کنم تا اوج بگیرم
امسال تلخترین سال زندگیم شد و هر سال تلختر و تلختر خواهد شد. نمیدانم تا چند ساعت تا چند روز تا چند هفته تا چند ماه تا چند سال باید انتظار دیدن روی ماهتان را بکشم اما باور دارم در حال آماده شدن برای بازگشتید و با مهدی فاطمه خواهید آمد. ان روز دور نیست
سال نو را بر تمامی مردم شریف و صبور این آب و خاک تبریک عرض میکنم.
از خداوند منان خواستارم که امسال را سال پایان سختی مردم سرزمینم قرار دهد
زینب سلیمانی
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #نماهنگ جدید و ویژه دعای فرج #الهی_عظم_البلا
👤 با صدای علی فانی
#امام_زمان عج
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
همه میگن کاش جلوی #کرونا رو تو همون چین میگرفتن تا وارد کشورهای دیگه نشه. حالا فهمیدید چرا جلوی داعش رو تو همون سوریه و عراق گرفتن؟
اما ما به یاری خدا #کرونا_را_شکست_میدهیم و باید یادمون بمونه از امسال تا سال ظهور #سین_هشتم_سلیمانی است تا وقتی رجعت کرد بازم فرمانده قلبهامون باشه ..
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
.
لطفاً اُرجینال باشید !
اصلِ اصل !
با خودتان صادق باشید.
جودے گارلند گفتہ است،
همیشہ بہترین ورژن خودتان باشید،
بہ جاے اینکہ ورژن دوم یڪ نفر دیگر باشید.
با این جملہ زندگے کنید.
جاے تنہا کسے کہ مےتوانید باشید، خودتان هستید.
و لطفاً از خودتان بپرسید :
اگر آنچہ کہ هستید را دوست ندارید،
چرا بقیہ باید دوستتان داشتہ باشند ؟
اين اصالت و خود بودن،
باعث مےشود علاوه بر داشتن حال خوب،
مؤثر و محبوب باشيد.
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
شاد باشید و شوخ طبع و البته ظرفیت و جنبه خود را هم بالا ببرید.
زنان و مردان شوخ طبع زندگی زناشویی و ازدواج موفق تری نسبت به زنان و مردان باهوش ،جدی و عبوس دارند.
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
#پیام_سلامتے
🔹 خاکشیر قاتل کبد چرب !
طب سنتی مصرف خاکشیر را برای پاکسازی کبد توصیه میکند. هر روز صبح 2 قاشق غذاخوری خاکشیر رو در 2 لیوان آب بجوشانید، ناشتا میل کنید و تا نیم ساعت چیزی نخورید.
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی یک نفر میتواند جلوی بخشی از شیوع بیماری را بگیرد
زنجیرهی انتشار را قطع کنیم...
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#سال_نو_مبارک
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودکتون رو تو خونه اینجوری سرگرم کنید.
کلی بازی براتون گذاشتیم.
این روزها کنارتون هستیم.
تنهاتون نمیذاریم.
#کرونا
#بازی
#در_خانه_بمانیم
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
اگه با نظر همسرت مخالفی، ولی اجازه
بده جملاتش رو تموم کنه!
از همون اول با نه گفتن جبهه نگیر؛
بگو راجع به این موضوع فکر میکنیم تا
بدونه الکی مخالفت نمیکنی!
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
زن مردی راکه قادر به خنداندنش باشد، دوست دارد
اگر زنی رابخندانید درنیمه راه موفقیت هستید شانستان راامتحان کرده خودتان باشید ودرعین حال شوخ طبع باشید
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
❤️ #محبت_بین_زوجین
مردها 👴👨👱
مظلوم ترین جنس آفریدهٔ خدایند
شاید شما توی دلتان ،
یا بلند بلند بخندید و بگوئید :
جوک میگویی؟
یا مثلا بگوئید :
مردها؟
مظلوم؟
این هم از آن حرفهاست!
اما راستش این است که مردها ،
پشت نقاب غرور و منم ،
منم شان ،
گاه کودکانی معصوم و بی پناهند ،
گاه عاشقانی نگون بخت ،
و گاه پیرمردی تنها توی پارک ،
و من فکر میکنم ،
که ته ته خوشبختی هر مردی ،
خندهٔ زن و بچه اش است...
مردها را سخت میشود شناخت ،
همه شان ته ریش ندارند ،
همه شان فیتنس نیستند ،
👨🏻خیلی معمولیند
اما همین مردهای معمولی ،
وقتی شما دارید خرید میکنید ،
یا وقتی آرام برنامهٔ آشپزی نگاه میکنید ،
یا موقع سرخ کردن بادمجان ،
حتی وقتی که با بیحوصلگی از یقه های همیشه چرکشان گلایه میکنید ،
مشغول جنگ هستند ،
جنگ با مشغولیات ذهنی خودشان ،
با راست و ریس کردن اجاره خانه ،
با چک سر برج ،
با قسط فلان ،
با اینکه چطور کنار اینهمه مشکلات لبخند یادشان نرود ،
و تاریخ تولد و
عقد و ازدواج و هزار چیز عجیب دیگر ،
که برای شما فرشته ها مهم است
، یا چطور یک گوشهٔ آرام پیدا کنند
تا دردهایشان را توی سطل تنهائیٔ خودشان عق بزنند ،
مردها ،
موجودات مظلومی هستند ،
حواستان باشد ،
که اگر دلشان خوش یک استکان چای است ،
همیشه حاضر باشد ،
که تعریف کنید ازشان ،
حتی اگر خیییلی معمولیند ! از همان ها تعریف کنید
مردها ،
به محبت زنده اند ،
و نه هیچ چیز دیگر ،
باقی قضایا فقط فکرهای زنانه است ،
بریزیدشان دور و طور دیگری نگاه کنید ،
دنیا واقعا زیباست...
🖊محمد یغمائی🙂🎈)با اندکی دخل و تصرف از طرف ادمین ! )
پی نوشت1:
این متن را برای مردها نوشته ام ،
و نه نامردها ،
لطفا آنها را قاطی نکنید!
پی نوشت2:
خانمهای گل حتما گوش کنین و اجرا کنین.😊
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
با پوزش
یکی از قسمت های رمان جابجا ارسال شده 😕 که برای نظم پیدا کردن
از شماره 41 تا 45 رو پشت سر هم می گذاریم 🙈 تا سیر داستان رو درست بخونید
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت 40 #رمان #_تنهایی_های_من برق دستبند دستانم چشمانم را میزند چشم ببندم از برقش یا از نامردی ت
#پارت 41
#رمان #_تنهایی_های_من
من: بهارم مامانی برای مامان نه برای آجیت دعا کن ببین منو ببیین مامان دلم تنگه تنگه تو الان برای اومدن دارم لحظه شماری میکنم اما مامان میدونی همین که میخوام بیام یه چیزی منو منع میکنه وقتی خوب نگاه میکنم میبینم اون خواهرته من میام اینبار دیگه سگ جونیم میخواد تسلیم بشه اینبار واقعا
رخت از این دینا میبندم ولی نرگسم. نرگسم تنها میمونه نرگسم کسی رو نداره .
نه آجی داره نه داداش مثل مادرش تو این دنیا غریبه. دلم تنگه خودمه تنگه همون باران لجباز و شیطون دلم تنگه باران تخسه
نه این باران مظلوم نه این آدم تنها از همون اول تنها بودم ولی الان تنهاییم داره بدجور بهم چشمک میزنه بهارم خوشگلم بیا برای مادرت مادری کن دلم پره بهاری دلم گریه میخواد دلم به اندازه تموم آدما اشک داره میشه بیای مامانیتو بغل کنی
یا زهرا میبینی آخر این بیچارگی من با چی تموم میشه مردنمم با درده مگه میشه مگه نمی گفتین خدا عادله پس کوش گفتم هیچ کس نیست یه شوهر خوب دارم کوش؟گفتم شوهرم رفت من دخترمو دارم و دخترم منو
پس چرا الان قسمت من و نرگسم جدایی شد
مگه خدا تو قرآن نگفت به زنان پاکدامن تهمت نزنید چرا داره بهم انگ خیانت میخوره؟
یا زهرا تو رو به حسینت نرگس منو غریب نکن
به پاسگاه میرسیم و نمیفهمم چی میگم و چی میشنوم
نمیدونم چقدر میگذره اصلا امروز چند شنبه است؟
من کجام کی اومدم اینجا. به خودم لرزیدم. نامردا از قبل برام خاک کندن
غیرت مردم کجاست من رو میخوان مقابل این همه آدم سنگسار کنن؟
نه دخترمم اینجاس ببرش بیرون بی مروت
به سمت دخترم میدوم و برای آخرین بار عطر تنشو به مشامم میگیرم
بغض قصد خفه کردن منو داره
میخواد خودش باعث مرگم بشه ای بغض لعنت بهت
دخترم باید بره .شده به زمین و زمان چنگ میندازم ولی نرگسم نباید این صحنه رو ببینه
نباید تو ذهن نرگسم یه خائن باشم منی که حتی فکر نامحرم به ذهنم نیومد
شده به جنگ عالم و آدم میرم تا دخترکم اینجا نباشه
نه نباید ببینه
امیر کجایی
"میبینی دیگر تو را با میم مالکیت جمع نمیبندم"
کجایی پست فطرت دخترم داره زجر میکشه
میبینمش هه با معشوقش داره منو نگاه میکنه
معشوقه ای که حکم دار رو برام داره
ولی مگه غرور مهمه وقتی دخترت در مقابلت باشه حتی برای نجات دخترت به پای دشمنتم می افتی
به پاش می افتم
مادرشو میبینم که با انزجار داره نگام میکنه
با گریه داد میزنم:
دستم به دامنت هیچی ازت نمیخوام نه بیگناهیمو فریاد میزنم و نه نفرینت میکنم تو رو به خدا به هر کی میپرستی نذار بچم اینجا باشه بچمو بفرست بیرون تو رو به جون هر کس که دوست داری قسمت میدم
شده تا به حال مثل سگ باهات رفتار بشه
با پاش چنان زد به دهنم که از ته دلم گفتم خوش بحال حیوون .به خدا که اینجوری باهاش رفتار نمیکنن
امیر:گمشو آشغال بذار بچت ببینتت
ادامه دارد...
ڪآناڷ #همسرداری حــۏاے آدݦ
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت 41 #رمان #_تنهایی_های_من من: بهارم مامانی برای مامان نه برای آجیت دعا کن ببین منو ببیین ماما
#پارت 42
#رمان #_تنهایی_های_من
با گریه میگم:
ولی اون بچه ی توهم هست راضی به عذاب بچه ی خودت نباش
میخنده و با نفرت میگه:بچه من؟هه احمق گیر آوردی؟
می بارم خدایا میخوای اینجوری عذابم بدی درد اون سنگای لعنتی تحمل میشه داری منو با بچم امتحان
میکنی؟
با نفرت نگاش میکنم و میگم:بیگناهی رو داری زجر میدی بترس از آه این مظلوم
بدون هیچ حرفی میرم سمت قتلگاهم هه همیشه بیگناهم و گناهکارشناخته میشم
دم زمین گرم که همچین مردمی روش زندگی میکنن
یک ساعت مونده تا سنگسار رو شروع کنن نگام به امیره مگه نمیگن برای سنگسار باید چهار نفر
شهادت خیانت رو بدن
من که دشمن ندارم اصن من ازارم به مورچه هم نمیرسه ولش کن خدای منم بزرگه
نگام به امیر می افته
چشام پر از نفرته
از عشق خالی شد
پر از درده
اما یه لحظه که صداش اومد ذهنم رفت قدیم
امیر به زنش گفت: دوستت دارم
"امیر:دوست دارم
من:منم
امیر:تو چی؟
من:منم همون دیگه
امیر:کدوم؟
من:اونی که الان گفتی
امیر:چی گفتم
من:اااادوباره بگو یادم رفت
امیر:دوستت دارم خانومم"
لبخند تلخی به یاد اون روزا میزنم نگام به نرگس می افته که بدون حرفی با چشای باز شده داره همه رو
نگاه میکنه دستامو براش باز میکنم با دو خودشو میرسونه بهم درد من مرگ نیست دردم دوری از دردونمه
آخ رباب بیا بگو چجوری درد دوری اصغرتو تاب آوردی زینب تو رو به حسینت کمکم کن
نرگسم تو بغلم های های گریه میکنه
گریه نکن مامان رفتنو برای مادرت سخت تر نکن من هستم اون دنیا هم هواتو دارم مامان از اون دنیا هم دعای خیر من همراته گلکم
یک ساعت گذشت
به همین تندی
الان این منم که دارن سمت قتلگاه میبرن
نه نرگس نبین چشاتو ببند مامان
مامور:آخرین حرفت
میخندم بی قید و شرط، آرزو اونم من؟
میخوام بگم ندارم، ولی نه
من:آخرین حرفم نرگسمو ببرید بیرون
خدایا شکرت
مامور:چادر رو در بیار
ادامه دارد...
ڪآناڷ #همسرداری حــۏاے آدݦ
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت 42 #رمان #_تنهایی_های_من با گریه میگم: ولی اون بچه ی توهم هست راضی به عذاب بچه ی خودت نباش م
#پارت 43
#رمان #_تنهایی_های_من
مامور: چادر رو در بیار
چادر؟ همون چادری که از مادرمه؟
نه با همون چادر میرم توی قبری که فقط سر معلومه.
میبینی بانو میخوام مثل تو چادرم تا آخرین لحظه سرم باشه
چقدر تماشا چی برای مرگم به صف کشیده شده، خدایا کجای دینت برای دیدن مرگ دیگری سفارش کردی؟
چرا همه با بیشخند دارن منو نگاه میکنن؟ خدایا تو که میدونی من بی گناهم درسته؟ یه نگاه دیگه به مردم میندازم
چند نفر داوطلب شدن برای پرتاب سنگ
پرتاب و فریاد امیر یکی شد.
امیر:من میبخشم
سنگ ها بهم خوردن چقدر دردش زیاد بود
یا زهرا
از امیر بازم در باره گذشتش میپرسن
سرباز:مطمئنید؟
امیر:بله مطمئنم
با همون پرتاب اول من جون دادم اگه ادامه میدادن میدونم که میمردم میدونم
دو تا سرباز زن میان تا منو بیرون بیارن چنان با انزجار با من رفتار میکنن که خودم هم به خودم شک میکنم
خدایا یه موقع حال اینا رو نگیریا
"ایمان بیاورید
به خدایی
که به پیجک فرمود
نرده را زیبا کن"
خدایا من به تو ایمان دارم ولی حال من خیلی خرابه اصلا از خرابم بدتره
دیگه خودت میبینی دیگه نیازی به گفتن نیست این حال من داره منو میکشه
آزاد شدم اما سرم به شدت گیج میره
ادامه دارد...
ڪآناڷ #همسرداری حــۏاے آدݦ
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت 43 #رمان #_تنهایی_های_من مامور: چادر رو در بیار چادر؟ همون چادری که از مادرمه؟ نه با همون
#پارت 44
#رمان #_تنهایی_های_من
یه کم استراحت میکنم استراحت که نه یه کم چشمامو میبندم تا آروم شم همین که چشمامو باز میکنم
چشمم به امیرو معشوقش می افته نفرت و انتقام تو دلم جا خوش میکنه میخوام برم ازشون فیلم بگیرم
و تو صفحات مجازی پخش کنم میخوام برای یه بارم که شده عقده هامو خالی کنم میدونم الان دارن با
هم عشق بازی میکنن از هر دوشون کینه به دل دارم
میرم جلو از کیفی که همرام بود و الان میبینم روی یه میز گذاشتن گوشی رو بر میدارم. میرم یه جا قایم میشم...
گوشی رو فیلمبرداریه، نگاشون میکنم
فیلم میگیرم، و اشک میریزم از این حرفایی که به هم میزنن چقدر دلم میخواست بفهمم واقعیت چیه؟
کی گفته انتقام دودش تو چش خود طرف میره؟ چرا الان برای من خیر شد؟
آخ حرفاشون در عین تلخ بودن حساابی شیرینه
معشوقه امیر:مگه من برات شاهد جور نکردم که بری دخل باران خانومتو بیاری؟هنوزم دوستش داری
امیر:نه عزیزم من فقط تو رو دوست دارم
معشوقش:....
امیر:اما خیلی مظلومانه داشت جون میداد دلم براش کباب شد
معشوقش:هه....کباب.... تو میدونی من چقدر با وجدانم جنگیدم تا این کارو انجام بدم تا این باران خانومتو به جرم خیانت سنگسار کنم؟
خوب دیگه بسه اسممو گفتن البته کارشونو هم گفتن این مدرک برای دادگاه کافیه دیگه؟
با بی احساسی محض میرم سمتشون
ادامه دارد...
ڪآناڷ #همسرداری حــۏاے آدݦ
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت 44 #رمان #_تنهایی_های_من یه کم استراحت میکنم استراحت که نه یه کم چشمامو میبندم تا آروم شم ه
#پارت 45
#رمان #_تنهایی_های_من
هر دوشون میدونن من در عین با احساس بودن میتونم احساسمو خفه کنم هر دوشون میدونن من استاد بی احساسیم. یا نه شاید یادشون رفته
پس یادشون میندازم
من باران شکست خورده این دنیا میشم باران مغرور قدیم میدونن مغرور نیستم ولی وای به روزی که بخوام غرورمو نشون بدم ، زمینو با غرورم میلرزونم با غرور مضاعف و بی خیالی میرم سمت معشوقه آقا
وایمیسم
نگام میکنه
نگاش میکنم به یاد قدیما، شروع میکنم
نمیدونم چرا حرفام خالی از هر حسیه .
من:اومدم ازدواجتو تبریک بگم دوست قدیمی
مکث میکنم
ادامه میدم:امیدوارم خوشبخت بشی خانومی
چرا تو هر جملم یه سکوتی هست؟
من:هه ولی مطمئن نباش،
...
من:تو رو خرابه زندگی یکی دیگه زدگیتو ساختی
بازم مکث
و بازم ادامه: نمیخوام بگم نفرینو و دل شکسته و اینا نه
مکث مکث و مکث
من:اما زیر بنای زندگیت یه زندگی خراب شدس هر دیقه احتمال خرابتر شدن زیر بنای زندگیت وجود داره. با سردی نگاش میکنم
بر میگیردم سمت امیر
با همون آرامش که از درون غوغا است
من:خیلی خوشحالم که دارم از زندگیم شوتت میکنم بیرون
امیر:خیانتتو فراموش کردی؟
میخندم و میگم:بابا لوطی تو چی میگی که رفتی با دوستم ازدواج کردی
امیر:مطمئن باش طلاقت میدم
ادامه دارد...
ڪآناڷ #همسرداری حــۏاے آدݦ
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت 45 #رمان #_تنهایی_های_من هر دوشون میدونن من در عین با احساس بودن میتونم احساسمو خفه کنم هر
#پارت 46
#رمان #_تنهایی_های_من
میخندم با تعجب میگم:
واقعا ببین داداش قبل از این که تو طلاقم بدی طلاقمو ازت گرفتم
امیر:هه نرگس پیش من میمونه
با تعجب میگم:مگه دخترته بذار خودش این آشی رو که پخته رو بچشه.
با تعجب و رگ باد کرده میگه:منظور؟؟؟؟
با بی قیدی شونمو میندازم بالا و
میگم:هیچی
به معشوقش نگاه میکنم و میگم:
فاطمه! خیلی بد کردی با من و با بچم بر خلاف قبل سکوت نمیکنه و میگه:
خیانت کردی تازه دو قورت و نیمتم باقیه
با تمسخر نگاش میکنمو میگم:گوش کن
با تعجب نگام میکنه
نیشخندم پررنگتر میشه
و فیلمی که ازشون گرفتمو پلی میکنم
امیر تعجب میکنه و فاطمه میترسه
رو به امیر میکنم و میگم:طلاقمو میگیرم و مهرمو میبخشم و درعوض نرگس رو من بزرگ میکنم دلم نمیخواد دخترکم زیر دست آدمی مثل تو بزرگ شه.
امیدوارم رگ باد کردت بترکه و بمیری نامرد روزگار
سرمو که میچرخونم میبینم نرگسکم داره میاد سمتم . هر طور که شده باید خودمو قوی نشون بدم. نباید دخترکم مادرشو هم شل ببینه من باید قوی باشم.
دخترکم پدر نداره
مادر باید داشته باشه...
به سختی سرپا میمونم. میاد بغلم گریه میکنه، به زبون خودش مرثیه میخونه برای مادر مظلومش. به زبون خودش لعنت میکنه کسایی که مادرشو زدن
نرگس:مامانی کی اومد صومتتو (صورتتو) زخمی ترد (کرد)؟ بوگو (بگو) من اودم (اومدم)میرم اوفش
میتونم (میکنم).
آخ بمیره مادرت بچه جان
مظلوم تر از من تویی
امیر میاد سمتمون
ادامه دارد...
ڪآناڷ #همسرداری حــۏاے آدݦ
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت 46 #رمان #_تنهایی_های_من میخندم با تعجب میگم: واقعا ببین داداش قبل از این که تو طلاقم بدی طل
#پارت 47
#رمان #_تنهایی_های_من
امیر میاد سمتمون
هه
با بغض به نرگسم میگم:
مامانی یه آدم بد برای خوب بودنم منو زد یه نفر که از مردونگی چیزی نمیدونه
مامانی سزای خوب بودن سنگینه اما یادت باشه مامانی تو باید همیشه خوب باشی.
نرگسم؟ به مامان قول میدی همیشه مهربون و آدم خوبی باشی؟
نرگسکم معلومه چیزی نفهمیده با نفهمی سرشو تکون میده از این خنگ بودنش دلم پر از شوق میشه و
محکم بغلش میکنم
آخ خدا چطوری میخواستم بدون این نیم وجبی اون دنیا تحمل کنم؟
آخ خدا این بچه دلیل نفسامه نفسمو هیچ وقت ازم نگیر باشه؟
امیر میاد پیشم و تو چشام نگاه میکنه تو نگاهش هیچ عشقی نیست فقط و فقط پشیمونیه
امیر: باران ....من.......اه نمیدونم چی بگم
من: بذار من بگم خیلی پشیمونی نه؟عذاب وجدان داره خفت میکنه؟
امیر:......
من:ولی هیچ فایده ای نداره
.....
من:میدونی روزی که اومدی پرو پرو گفتی میخوام زن بگیرم بهت حق دادم میدونی چرا؟
....
ادامه میدم:به خودم گفتم زندگی با زن سابقه دار هر چند بیگناه خیلی سخته.
ولی امیر الان بهت هیچ حقی نمیدم ازم خسته شده بودی؟میگفتی بهم میگفتی باران من تو رو نمیخوام
تازه دچار عذاب وجدانم نمیشدی اومدی اینجا ببخشمت؟
بذار یه چی بگم و خیال خودم و خودتو راحت کنم من نمیبخشمت امیدوارم خدا هم نبخشدت تو به من....به منی که میدونستی بدم میاد کسی به آبروم تعرض کنه انگ هرزگی و خیانت زدی آخ خدا ازت نگذره که دلمو به تاراج بردی
—————- سالها بعد————
دیگه گذشت الان نرگس ده ساله من دختر مدرسه ای من برای مادرش مرد شده نمیذاره مادرش غصه
بخوره
"خدا بعضی از دختر ها را آفرید
که نشان دهد
دختران از نر ها هم مرد ترند"
دختر کلاس چهارمی من واقعا مرد منه الان من زن مطلقه در به در دنبال کارم اما.......
هییی نیست به خدا نیست این پنج شش سال با کلفتی مردم پول در اوردم اما درد داره انقدر درس بخونی دو سه سال صنعتی شریف تحصیل کنی و الان کلفت خونه مردم باشی
امیر هر ماه پول میریزه اما اون پول فقط و فقط متعلق به نرگسه و من حق استفاده از اونو به خودم نمیدم
دیگه واقعا خسته شدم
چشمامو میمالونم و به روزایی که داشتم طلاق میگرفتم فکر میکنم
ادامه دارد...
ڪآناڷ #همسرداری حــۏاے آدݦ
❤️ @havayeadam 💚
#گفتگو_بین_زوجین
#عصبانیت
🍁 خیلی جالبه که بعضی از زن و شوهرها وقتی دارن با هم صحبت میکنن،به یک باره از هم ناراحت میشن.
گاهی وقتها مرد از شنیدن حرف زن حتی شده عصبانی میشه.
ولی اینو باید بدونید که فقط شما دارید با هم صحبت میکنید.
🌟آقای عزیز خانومتون احتیاج داره باهات صحبت کنه به حرفهاش بدون هیچ واکنشی گوش بده.بزار حرفشو بزنه...
احساس خانومها خیلی خیلی متغیره،تو اوج عصبانیت،با یه نگاه پر محبت شما و یا یه نوازش عاشقانه شما سریع تغییر حالت میدن.
🌟و حالا خانم عزیز وقتی یه دل سیر با شوهرت حرف زدی میتونی بعدش ازش تشکرکنی
👈 مثلا بهش بگی
🌷 ممنونم كه گوش دادي.
🌷 بايد باهات درددل مي كردم.
🌷 متاسفم چون مي دونم گوش دادن به اين مسئله برات دشوار بود.
🌷 مي توني همه ي چيزهايي را كه گفتم فراموش كني.حالا ديگر قضيه برايم زياد مهم نيست.
🌷 حالم خيلي بهتر شد.ممنونم كه كمكم كردي و گذاشتي حرفم را بزنم.
🌷 اين گفتگو واقعا برايم مفيد بود چون نگرش بهتري پيدا كردم.حالا حالم خيلي بهتره
🌷 ممنونم كه گوش دادي.واي، چقدر حرف زدم. حالا احساس بهتري دارم.
🌷 بعضي وقت ها دلم مي خواد حرف بزنم و بعد حس و حالم تغيير مي كنه.از اينكه با صبر و تحمل كمكم كردي كه با تو حرف بزنم و مشكلاتم را بيان كنم، واقعا از تو ممنونم.
👈 هر کدوم از جمله های بالا میتونه برای مردها ارزش زیادی داشته باشه،و وقتی این جملات را بشنون احساس خوبی بهشون دست میده که چقدر تونستن مفید واقع بشن و شما چقدر قدرشناس بودید.
👈 این جمله ها در زبان یه مرد جایگاه ویژه ای داره.
👈 اینها بخشی از مهارت های کلامی که اگر در زندگی زوجین وجود نداشته باشه،مشکلاتی را به وجود میاره.شاید اگر زن و شوهرها روی مهارت های کلامیشون کار میکردن ،مرد به زن محبت میکرد و زن به مرد قدرت میداد و با جمله های زیبا قدردان زحمات هم بودن هیچ وقت زندگیشون به بن بست نمی رسید
💠این متن رو برای همسرانتون ارسال کنین.
💞 ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ 😍
❤️ @havayeadam 💚
.