eitaa logo
حوزه علمیه خواهران قم
4هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3هزار ویدیو
555 فایل
کانال اطلاع رسانی مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم 🌐http://qom.whc.ir ارتباط با ادمین👇 @Saber_786 * تبلیغ و تبادل نداریم *
مشاهده در ایتا
دانلود
تو خونه ما علاوه بر این که عکس شهید رو نصب کردیم، مدام ازشون یاد میشه به نظرم باید روی کلامشون بیشتر فکر و عمل بشه تا نتیجه بهتری بگیریم 🌹تا شهید نباشی، شهید نمیشی همه جونا باحجاب و بدحجاب بچه های ما هستن 🚩ما ملت امام حسینیم برای ترامپ و امثالهم یک نفر هم کافیه اینها یک جمله س، اما یه مثنوی پشتش حرفه 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
🏴سرباز قاسم سلیمانی دیشب زندگی نامه سردار دلها را در اینترنت جستجو می کردم، دلم گرفت. نوشته بود مدرک تحصیلی دیپلم. سردار عزیز... به تو غبطه خوردم که با این عظمت و جایگاه هیچ وقت دنبال مدرک و دانشگاه و مدرک دکترا، نام و عنوان و استراحت نبودی. مثل برخی ها سجاده آب کش هم نبودی. بین نماز، از دستان فرزند شهید گل و برگ گل گرفتی و هرگز به خاطرت رسوخ نکرد که شاید نمازم باطل شده باشد، شاید فکر کردی این نماز نزد حق محبوب تراست و بلافاصله بعداز نماز یتیمی را که به تو گل داده بود غرق بوسه کردی. سردار عزیز این قدر خاکی بودی که به جز در مراسم رسمی درجه هایت را نصب نمی کردی، لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گلی بود. خانه و وسایل خانه و حیاط منزلت چقدر ساده معمولی و خودمانی بود. از همسرت خواستی که بر سنگ مزارت بنویسد «سرباز قاسم سلیمانی»، بدون نام و عنوان .... 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
«اللّهُمَّ لا تَکلنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَدا» چقدر تو را دیر شناختم. شاید، حدود چند سالی بود، که حضورت بیش از همیشه میان ما هویدا شده بود. انگار تو اهل ماندن نبودی بعد از هویدا شدن. و دشمن چقدر تو را بهتر از من می شناخت. دلتنگم سردار، برای حضورت با اقتدارت و دیدارت، ولو از راه دور، از پشت دوربین. بعد از حاج احمد و قبل از آن، دیگر اهل ماندن نبودی. تو از ابتدا هم آسمانی بودی، ایمان دارم؛ از همان لحظه های حضور در بهشت طلائیه و شلمچه و هویزه و دهلاویه و و و .... اهل زمین نبودی، که آسمانی شدنت نه تنها ملتی را که جهانی را عزادار و ماتم زده کرد. یتیمی، درد و گردی که تو با دستان و نگاه مهربانت از سر فرزند شهدا می زدودی؛ اما اکنون، میخواهم بپرسم، چه کسی گرد یتیمی را از دل و سر ما زینب ها و حسین هایت خواهد زدود؟ مرا دریاب... نه، ... اکنون دیگر نشستن و تنها مویه کردن کافی است. باید سلیمانی شد. باید مالک اشترها متولد شود. باید کاری کرد سید علی تنها نماند. باید همه جان، گوش شود، و سخن ات فهم. «برادران، رزمنده ها، یادگاران جنگ یکی از شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی به انقلاب است. والله والله والله، از مهمترین شئون عاقبت بخیری این است. والله والله والله از مهم‌ترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما، با این حکیمی است که امروز سکان این انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است.» آن قدر روح ات بزرگ شده بود، که نگاه ولی‌ات را می‌خواندی. غم در چهره او می دیدی و دست ادب به سینه می‌گرفتی. تو بزرگ‌ترین قهرمان معاصر منی. اکنون باید، همه زوایای زندگی تو را شناخت و شناساند، تا سلیمانی ها متولد گردد. زمین عجیب به سلیمانی ها نیاز مند است. سلیمانی هایی که خداوند آن‌ها را بخرد. میان سطور بسیاری را گشتم و گشتم، من می‌خواهم تو را پیدا کنم. نه، تو پیدایی من پنهانم. باید، که خود را پیدا کنم. به نوشته‌هایت نگاه می‌کنم به دست خط ات در ساعت های آخر... «الهی لا تکلنی خداوندا مرا بپذیر خداوندا عاشق دیدارتم، همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود. خداوندا مرا پاک به بپذیر.» به تک‌تک جملات در نوشته ات برای فاطمه نگاه می‌کنم. چه قدر جملات تأمل‌برانگیز است. " فاطمه، فاطمه عزیزم! این چند صفحه را برای تو می‌نویسم؛ چون می‌دانم مقدسانه مرا دوست داری، نمی‌دانم، چرا این حرف‌ها را برایت می‌نویسم؟!؛ اما احساس می‌کنم در این تنهایی و غربت عمرم نیاز دارم با کسی، عقده دل باز کنم. آه، مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم ... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو می‌کند. دود می‌کند و می‌سوزاند. چه قدر این لحظه را دوست دارم. آه ... چه قدر این منظره زیباست. چه قدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست ... خدایا! ۳۰ سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق درافتادم. زخم‌ها برداشتم واسطه‌ها فرستاده ام. چه قدر این منظره زیباست! چه قدر این لحظه را دوست دارم ..." سردار دل‌ها چقدر در هوایت نفس کشیدن زیباست. چقدر با نگاه تو دیدن زیباست. چقدر مثل تو راه رفتن و گام برداشتن و نگریستن آرامش بخش است... این روزها، بیشتر از پیش به نگاه پر محبتت به فرزندان این سرزمین نیازمندم. من دستان یتیم نواز تو را عجیب می خواهم تا اکنون که دستت باز تر است به قلب گذاری تا جز خدا و رضای او نبینم... عجیب در دنیای پیرامون خودم اخلاص ات را می جویم... مرا دریاب اگر به فرزندی این سرزمین ات قبول داری... تویی که مرزها را نیز در نوردیدی و شکستی و فقط انسانیت را تصویر کردی و بنده خدا بودن را مشق ... کاش مرا هم به اندازه زینب و فاطمه ات دعا کنی... 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
سلام بر سرداربزرگ سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی خدای من همیشه می ترسیدم از روزی که شما نباشید... تا وقتی شما بودید خیالمان راحت بودکه کسی نمی‌تواند نگاه چپ به این آب و خاک داشته باشد. روزی که خبر شهادتت را دادند دنیا روی سرم خراب شد؛ از چیزی که می‌ترسیدم اتفاق افتاد با رفتنت دنیا روی خوشی را ندید و از داغ نبودنت به هم ریخت. از روزی که رفتی بیماری، مرگ همه مردم دنیا را درگیرکرده. وقتی توبودی روزگارمان خیلی زیباترمی گذشت. وقتی چهره زیبا و نورانی تو را می‌دیدیم دلمان قرص می شد و پاهایمان استوارتر. تو انسان بزرگ و باعظمتی بودی که همه دوستت داشتند. همیشه انسان‌های کوچک و حقیری هستند که نمی توانند آدم‌های بزرگی مثل تو را تحمل کنند و چون قدرت رویارویی با تو را نداشتند وحشیانه و نامردانه تو را کشتند. کاش بیشتر پیش ما می‌ماندی هر چند که با رفتنت، دنیا تو را بیشتر شناخت و عظمتت آشکارتر شد. دیدن اشک‌های رهبرم در فراقت برایم سخت بود ولی وقتی شور و شعور مردم را در تشییع پیکر نازنینت دیدم دلم آرام گرفت چون فهمیدم انسان‌های زیادی هستندکه معنی مردانگی و آزادگی را درک می‌کنند. عزیزجان‌ها بهشت ابدی گوارای وجودت! بی تردیدخدای مهربان ما را تنها نمی گذارد و نبودنت را برایمان جبران خواهدکرد. 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
🖊دلنوشته‌ای به حاج قاسم سلیمانی یک سال گذشت... یک سال است، ملت ایران بدون تو نفس می‌کشد بعد از رفتنت همه چیز به هم ریخت چه‌قدر اتفاق افتاد و چه قدر خون ریخته شد دنیا بعد از رفتنت تغییر کرد حادثه دلخراش هواپیمای اوکراینی چند روز بعد از شهادتت و بیماری وحشتناکی که همه دنیا را گرفت تا بودی همه چیز خوب و زیبا بود. اما از وقتی رفتی همه‌چیز بی رنگ شده آیا این‌ها، تقاص خون بی‌گناه نفس زکیه است؟ بعد از رفتنت همه ارزشت را فهمیدند. دوست و دشمن مدح تو را می‌گفتند. انگار دنیا هم با تمام بی وفایی‌اش فهمیده بود چه گوهری را از دست داده است. چه گل خوشبویی را گلزار این دنیا از دست داده است. خدا گلچین است و گل‌های زیبای دنیا را می‌چیند. کاش بودی... بدون تو خیلی سخت می‌شود با این دنیا کنار آمد . هنوز یک سال از رفتنت نگذشته بود که دانشمند عزیزمان را شهید کردند. یک سال گذشت؛ اما هنوز هم توی این شهر و دیار بوی دلتنگی پیچیده تو معلم بودی و چه خوب درس ایثار و شهادت را به مردم دنیا آموختی و چه زیبا تا آخرین نفس مردم را آگاه کردی پدری مهربان و صمیمی برای همه و چه سرباز خوبی برای آقا بودی اشک‌های غلطان روی گونه‌های رهبر سند خوبی برای قبولی مجاهداتت در این انقلاب بود. بالاخره به آرزویت رسیدی. دیگر نگاه به عکس شهدا نمی‌کنی و حسرت نمی‌خوری. دیگر از بچه‌های شهدا خجالت نمی‌کشی. زینبت چه خوب زینب‌وار جلوی یزید و یزیدیان زمان ایستاد و کاخ ظلم را بر سرشان ویران کرد. حاج قاسم ایران، دلمان برایت تنگ شده است ولی می‌دانیم تو همیشه ما را می‌بینی. علمدار دست از تن جدای ایران سلام ما را به علم‌دار بی‌دست کربلا برسان! سردار دل‌های اندوهگین کجایی؟ شهید خاکی بی‌ادعا کجایی؟ سردار خوبی‌ها؛ در سالگرد تو، دل دوباره بی‌قراری می‌کند و تاب نمی‌آورد. هوایمان را داشته باش! ای پدر مهربانم! توی این دنیا خوب هوایمان را داشتی و همیشه پشتیبان تمام مظلومان جهان بودی ما در آن دنیا هم امید به شفاعت تو بسته‌ایم. 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
🔳مادری بی‌نشان بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم دست‌های زوار دررفته‌ی در، دست به دعا گرفته‌اند. میخ‌هایش جا خالی کرده‌اند. آتش زبانه می‌کشد برای سوختن تخته‌ها، شعله‌ها در هم می‌سوزند، در میان هم، لابه‌لای هم چادری سیاه کشیده می‌شود و فریاد زنی که زیر ظلم زمانه کمر راست کرده است. مردی چون کوه در هم می‌شکند و صخره‌هایش را به زیر می‌افکند. دلش چو پروانه پر می‌کشد به آسمان، صدای گریه‌ی کودکی در درون بی‌فریاد فرومی‌ماند. ستم زبانه می‌کشد در خود می‌سوزاند تمام نهال‌های به ثمر نشسته‌ی باغبانی از میان رفته را و ریسمانی که همچون مار چنبره می‌زند دور گردن مهتاب خاموش و کشیده می‌شود میان کوچه‌های ماتم‌زده کوفه، هم می‌نگرند، همه می‌نگرند چون مسخ‌شدگان بنی‌اسرائیل. بال‌های فرشته‌ای می‌شکند زیر ضربه‌های نیام شمشیر و بازویی کبود به رنگ نیلوفرها. بغض، خانه می‌کند در گلوی شیرمرد عرب، کودکی ماتم‌زده می‌ماند کنج خانه با موهایی نبافته و درهم‌ریخته. دل‌تنگی‌هایی که در نبود مرهمش فریاد می‌شود در گوش چاه‌ها. خنده ها می‌روند از پس یک دیگر بی‌نام و نشان در تمام تاریخ. می‌شود مادری بی‌نشان برای فرزندانی نشان‌دار که مدال افتخاری‌ست بر سینه زمین. 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
سلام آقا! کاش همیشه و تا توانمان هست، گوش به فرمانتان باشیم. کاش غصه شما این نباشد که چرا کسی که خودش را منتظر من می‌داند و می‌خواهد سربازم باشد اما خاضع و خاشع نیست! مثل منافقان برعکس عمل میکند! نسبت به نمازش کاهلی می‌کند! اطاعت امر خدا و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) را نمی‌کند! آقا جان شرمنده‌ایم اگر غصه‌ای به دل شما گذاشتیم ... اگر داشتیم امید شما می‌شديم اما باز هم اشتباه کردیم و نتوانستیم با اراده قوی، جلوی اشتباهاتمان را بگیریم. آقا جان این جمعه‌ها تمامی ندارد چون هنوز غصه را دارید. این آخرالزمان خیلی سخت است آقا، می‌ترسیم... تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم اینکه توکل به خدا و توسل به خوبان عالم نموده و بگوییم: "ثبت قلوبنا علی دینک" و در نهایت، با صلوات بر محمد و آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، خودمان را آرام نماییم. خدایا کاش پاداش این همه سختی آخر الزمان، ثابت نگه داشتن قلبمان و شهادت در راه تو باشد ... تا ایمان‌ها به خاطر این قطره‌های خون شهدا محکم‌تر شده و متصل به ظهور حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شود. ••✨اللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج✨•• ✍️فاطمه اسود، طلبه مدرسه علمیه حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها، شهر جعفریه 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
✍️ دلنوشته طلبه مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله در روز میلاد این بانوی عالمه •••✾ ✨•﷽•✨✾••• «سلام بانوی دمشق» چه آرام و بی منت پذیرفتی مرا، منی که در روزمرگی غوطه ور بودم. چه زیبا و دل انگیز مرا زیر سایه مهر خویش گرفتی. بی گلایه، بی‌توقع صدایم زدی از عمق تاریخ. لبیک گفتم در این عصر و در این مکان. مرا از نحسی نادانی به باران باورهای زلال رساندی، به حوزه کشاندی... اینک این مکان هیجان زندگیم شده... وقتی به حیاط مدرسه قدم می گذارم مثل شاعر احساسی میشوم، دوست دارم بنویسم از مدرسه، از مهر همکلاسی، از افتادگی اساتید، از این همه بارش باران لطف، از این مکانِ شیرین تر از جاان، از «مدرسه علمیه حضرت زینب علیهاسلام» دوست دارم بنویسم اگرچه جغرافیایی فاصله، دستم را از بارگاه و ضریحت کوتاه کرده ولی دخیل بستم به توان قلم تا عاشقانه طواف کند نام زیبای «مدرسه علمیه حضرت زینب علیهاسلام» را... ✨️تقدیم به بانوی شهرم، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ✍️خانم جعفری طلبه مدرسه علمیه حضرت زینب علیهاسلام کاشان 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
✍️در قسمتی از کتاب کشتی پهلو گرفته ، نویسنده از زبانِ مولا‌علی علیه السلام می‌نویسد: فرمودند: گاهی احساس می‌کردم که فاطمه اصلا دل ندارد. وقتی می‌دیدم به هیچ چیز دل نمی‌بندد، با هیچ تعلقی زمین‌گیر نمی‌شود، هیچ جاذبه‌ای او را مشغول نمی‌کند؛ یقین می‌کردم که او جسم ندارد، متعلق به اینجا نیست... روحِ محض است، جانِ خالص است. گاهی احساس می‌کردم که؛ فاطمه دلی دارد که هیچ مردی ندارد.. استوار چون کوه، با صلابت چون صخره، تزلزل‌ناپذیر چون ستون های محکم و نامرئی آسمان... یکّه و تنها در مقابل یک حکومت ایستاد و دلش از جا تکان نخورد. من مامور به سکوت بودم و حرف‌های دلِ مرا هم او می‌زد. گاهی احساس می‌کردم فاطمه دلی از گلبرگ دارد، نرمتر از حریر، شفاف‌تر از بلور... و حیرت می‌کردم که یک دل چقدر می‌تواند نازک باشد، چقدر یک انسان می‌تواند مهربان باشد. غریب بود خدایا، فاطمه غریب بود... من گاهی از دلِ او، راه به عطوفتِ تو می‌بردم. 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
📢 پویش ✍️من یک معصومیه‌ای هستم خوشحالم که اولین روزهای شیرین زندگیم مقارن با ورود به موسسه بود، بهترین دوستانم رو از همون دوره پیدا کردم، خاطرات تلخ و شیرین زندگیم با لحظات خوب تحصیل در موسسه پیوند خورد و هنوز هم تقویم زندگیم با تقویم تحصیلی موسسه آمیخته است. یکی از شیرین ترین و شاید عجیب ترین اتفاقات زندگیم این بود که ابتدا از آمدن به حوزه امتناع می کردم و همسرم تشویقم میکرد که بیام و تو حوزه تحصیل کنم ولی چون شناخت نداشتم تحصیل در دانشگاه رو ترجیح می دادم ولی اصرارهای همسرم باعث شد بیام مصاحبه و بعد هم پذیرش و ادامه تا مقطع سطح۴ و حالا فکر دل کندن از فضای آرام بخش و روحانی موسسه شده کابوس زندگیم. هر چی دارم از لطف خداوند متعاله، که این مسیر را جلوی پای من گذاشت، شاکرم و سپاس گزار امیدوارم بتونم فرزند شایسته ای برای اسلام عزیز و انقلاب باشم و به خوبی از آموخته هام که همه رو مدیون اساتید و بزرگان موسسه معصومیه هستم، بهره ببرم و فردی موثر در جامعه ام باشم. دعای خیر اساتید بدرقه راه تمام دانش پژوهان باشه ان شا الله. 📃دلنوشته خانم مریم فتح اله زاده @masoumiyeh 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 و چه کسی راستگوتر از خدا است؟ 《 وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ》 سلام بر تو ای وعده ی مکرر و تخلف ناپذیر خدا!  سلامی بیکران و لایتناهی هم وزن عرش الهی و کلماتش! 🌸 ای نوید صبح صادق برای اهل مقاومت! تو همان موعودی هستی که خدا برای جهان ذخیره کرده است. با تو، هر بن بستی گشودنی است و کارهای بزرگ هم، با تو شدنی. 🌸 تو همان ستاره صبح امیدی که یکبار در انقلاب اسلامی درخشیدی و یک بار هم در جبهه های غرب و جنوب...و این بار در فلسطین و یمن و افغانستان و سوریه تا همه ی مظلومان عالم را از فروبستگی های جهل و ظلم برهانی! 🌸 با این دلهای پرتلاطم از شوق آمدنت، سر از پا نمی شناسیم. سرشار و لبریزیم و شعله امید از دلهایمان سر می کشد چرا که قوت قلبی، چون تو داریم. 🌸 «لَوْلا الْحُجَّهُ لَسَاخَتِ الارْضُ بِاَهْلِهَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری وَ بِوُجوُدِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء» ای رونق بازار جهان، ای توازن زمین در برابر توفان‌های سهمگین، از برکت وجود توست که مردم روزی می خورند و به خاطر هستی توست که آسمان و زمین پابرجاست. 🌸 خوش آمدی!خوش آمدی! وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا...تو به دنیا آمدی و فاطمه سلام الله علیها، تبسمی نمود و اکنون این نور تبسم فاطمه از آمدن توست که همچون خورشیدی عالمتاب، جهان را روشن نموده است. 🌸 خوش آمدی!خوش آمدی! ای آرزوی دیرین بشر و بشارت رحمت، ای اهتزار پرچم اسلام و فصل شکوفایی آن ،خوش آمدی! 🌸ای علم سرافراز خدا در زمين، پايان راه زندگى بشر منور است به نور عدالتت، تو تنها روزنه مفتوح امیدی! ای عشق بدون مرز، خوش آمدی! 🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲 🖌قدسیه جوانمرد، طلبه حوزه علمیه خواهران قم
💫الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة اميرالمؤمنين و الائمة عليهم السلام ✅ الحمد: استغراق حمد است همچو استغراق علی فی حب الله ✅ لله: حمد من بر ولایت مخصوص خداست همچو اسماء قرآنی خاصی که مخصوص علی است (انّ الله مع الصادقین) أنا ذلك الصادق (فأذّن مؤذّنٌ) و أنا المؤذّن (و أذانٌ من الله و رسوله) فأنا ذلك الأذان (انّ الله لمع المحسنين) و أنا المحسن (و تعيها اذنٌ واعية) و أنا الأذن الواعية ✅ الذي: وصف پروردگار را آغاز می کند... ✅ جعلنا: قراردادی است از جانب خدا (جعل الهی) از ازل با حب علی طینت من شکل گرفت‌. ✅ من: شکر خدایی که مرا جزئى از مواليان على قرار داد كه اين (من) بعضيه همان (من) در (أنا من علي و علي مني) است. ✅ المتمسكين بولاية: تمسّك به ولايت علي همان (فقد استمسك بالعروة الوثقى) است كه جزاى اين شرط است (فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله...) و علي عروة الوثقى است. ✅ اميرالمؤمنين: اى امير و روزى دهنده مؤمنين اين لقب خاص توست و هر كه غير تو ملقب به آن شد..... ای روزی رسان! روزی، روزی ما (صاحبمان) را برسان تا زمین جز روز نبیند... 📝دلنوشته بانوی طلبه(رجا) 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
🔰تحليل صرفى كلمه «علی» ✅ اسم يا فعل يا حرف؟ على اسم اعظم است. ✅ معرفه يا نكره؟ «على» معرفه است، دوست و دشمن او را مى‌شناسند ولى بشريت به معرفت كامل او نرسيد. ✅ مجرد يا مزيد؟ «على» مجرد از هرگونه رجس است. ✅ جامد یا مشتق؟ «علی» مشتق است، نورش از نور خدا مشتق شده(کنت أنا و محمد نورا واحدا من نور الله عزوجل) و اسمش از اسم خدا مشتق شده(أنا اشتق الله اسمي من اسمه فهو العالي وأنا علي) ✅ مصدر يا غير مصدر؟ «علی» مصدر ائمه است(أبوالأئمة) ✅ مذكر يا مؤنث؟ «علی» اولين مذكرى است كه به پیامبر ایمان آورد. ✅مفرد يا مثنى يا جمع؟ «على» مفرد است، دنيا همانند على نزاده(عقمت النساء أن يأتين بمثل علي بن أبي طالب) «علی» مثنى است(و أنفسنا و أنفسكم)، (أنا محمد و محمد أنا، أنا من محمد و محمد منى) «علی» جمع است: على جمع اضداد است به وقت جنگ شیر میدان و به وقت شب یتیم نوازترین بود. ✅ منصرف یا غیرمنصرف؟ «على» منصرف به ذات ربوبى بود. «على» غيرمنصرف بود چون هیچ وقت کسر نگرفت و شکست نخورد، فتح همراه همیشگی او در جنگ‌ها بود. ✅ مقصور یا ممدود یا..؟ «علی» مقصور در اله بود و عقلها مقصور از فهم علی بود و هست و خواهد بود. نام «علی» ممدود در تاریخ بشریت است. حق «علی» از جانب مردم، منقوص بود؛ و «علی» صحیح‌ترین صحیح است. و شبه صحیح مطلق(پروردگارش) است (أنا عین الله أنا لسان الله أنا يدالله) ✅ وزن؟ ضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين. على كه وزن ندارد (لا يقاس بنا أحد) على خود ميزان است. 📝 دلنوشته بانوی طلبه(رجا) 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران قم
بلا،بلای عظیم، بلای اعظم.pdf
137.8K
🏴 بلا...بلای عظیم...بلای‌اعظم ✍️فکر نمیکنم بی‌اذن عمو دست از بند رها کرده باشی و... حسین(علیه‌السلام) تو را می خواند و صدا می‌زند. او می‌دانست قلب از جا کنده شده تو طاقت ماندن نخواهد داشت...! و اینگونه بود که تو از ترس بلا درون بلای عظیم غوطه ور شدی تا گرفتار بلایی اعظم نشوی...! ✨️السلام‌علیک‌یاعبدالله‌بن‌الحسن✨️ 🏴⃟🕊🕯჻ᭂ࿐✰ 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران قم
مِصبَاحُ الدُّجَی سال‌های گذشته در چنین روزی عَلَم منصوب به دست گرفتم و قدم‌هایم را به سمت حرم تو معطوف کردم. هر قدمی که برمی‌داشتم محلی از اعراب داشت؛ یک قدم مرا مجرور حرم می‌کرد؛ یک قدم مرا به اوج سعادت رفع می‌داد؛ قدم دیگرم نصب عزا بود؛ یک قدمم سکون قلبم را به دنبال داشت؛ قدم دیگرم عزمم را در حرکت به سوی تو جزم می‌کرد؛ قدمی نیز قلبم را به شدت مکسور می‌کرد؛ یک قدم دیگر، فتح بابی به سوی رهایی از نفس بود؛ و قدمی نیز مرا مضموم آل الله می‌کرد. همه قدم‌هایم محل داشت جز یک قدم و آن آخرین قدم بود... نگاهم که به گنبد مبنی بر حذف اغیار تو افتاد، دیگر قدم‌هایم محلی از اعراب نداشت، گویا در خلأ گام برمی‌داشتم. نمی‌دانم حسم چه می‌گفت! فقط توانستم آن را با یاء و نون جمع ببندم تا بشود حسينم. آری این کلمه فقط مستعمل شد و بقیه الفاظ را مهمل یافتم. هر طرف را نگاه می‌کردم مصغّر قیامت را می‌دیدم. اسم زمان: اربعین؛ اسم مکان: حرم حسین و اسم آلت: قدم‌های خسته من! اینها را در کنار هم قرار دادم و برای اسم فاعل هستی، قائم دعا کردم تا هر چه زودتر با ثبوتی شدن در زمان استقبال نزدیک عمل کند و همه متوغل در ابهام‌ها، مغلوب شوند و به زمانه تفضیل برسیم... مبالغه نمی‌کنم، امیدم به این اشتقاقات برگرفته از اربعین حسینی است. خدایا برسان مشتق کامل را تا جمود خلقت را بشکند. الهی آمین 📝 دلنوشته بانوی طلبه(رجا) 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم
✍️در قسمتی از کتاب کشتی پهلو گرفته ، نویسنده از زبانِ مولا‌علی علیه السلام می‌نویسد: فرمودند: گاهی احساس می‌کردم که فاطمه اصلا دل ندارد. وقتی می‌دیدم به هیچ چیز دل نمی‌بندد، با هیچ تعلقی زمین‌گیر نمی‌شود، هیچ جاذبه‌ای او را مشغول نمی‌کند؛ یقین می‌کردم که او جسم ندارد، متعلق به اینجا نیست... روحِ محض است، جانِ خالص است. گاهی احساس می‌کردم که؛ فاطمه دلی دارد که هیچ مردی ندارد.. استوار چون کوه، با صلابت چون صخره، تزلزل‌ناپذیر چون ستون های محکم و نامرئی آسمان... یکّه و تنها در مقابل یک حکومت ایستاد و دلش از جا تکان نخورد. من مامور به سکوت بودم و حرف‌های دلِ مرا هم او می‌زد. گاهی احساس می‌کردم فاطمه دلی از گلبرگ دارد، نرمتر از حریر، شفاف‌تر از بلور... و حیرت می‌کردم که یک دل چقدر می‌تواند نازک باشد، چقدر یک انسان می‌تواند مهربان باشد. غریب بود خدایا، فاطمه غریب بود... من گاهی از دلِ او، راه به عطوفتِ تو می‌بردم. 🔰@hawzah_khaharan_qom مدیریت حوزه علمیه خواهران استان قم