eitaa logo
حیات ♡⁩
599 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
8 فایل
🌻حیات = زندگی هدف زندگی جاودانه است 😇 این شصت ، هفتاد سال ها به چشم بر هم زدنی تمام خواهد شد🌿 اینجاییم که بار و بندیلِ محکم ببندیم🌱 حرفی ، سخنی ¿👇 @Hayat_ad313
مشاهده در ایتا
دانلود
‹🌳💚› هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت،، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیوفـتـٰاد...シ پَـس‌اَز‌امـٰانـت‌زَهـرا‌ۜحفاظَـت‌ڪُن...!𓏲 🌺🍃→
‌‌ ‹🌿🕊› -توراه‍‌برگشت‌ازمدرسہ گفت:اگہ‌الان‌هرآرزویۍبڪنے برآوردھ‌بشہ‌ازخداچۍمیخواۍ؟! بعدازیڪم‌مڪث.... -گفتم:اللھم‌؏ـجل‌لولیڪ‌الفࢪج! 🍑🌀→
حیات ♡⁩
‹🌳💚› هَمیـن‌چآدرےڪِہ‌برسَـرتُوسـت،، دَر‌ڪَربلا،حتّـۍبا‌سَخـت‌گیرےهـٰاے یَزیـد‌،از‌سَـر‌زیـنَـبۜ‌نیو
‌‌ ‹🌿🕊› -میدونی‌چرا چادربھم‌آرامش‌میده؟ +نہ،واسہ‌چی -چون‌یکی‌هَست‌کہ‌بہ؏ـشق اون‌چادرمیپوشم‌و‌میدونم‌اون‌منو اینجوری‌دوستداره... +ڪیہ‌مگہ! -حضرت‌زهرا‌سلام‌اللہ چادࢪم‌اࢪثیہ‌حضرت‌مـادࢪ 🍑🌀→
آقا بیایین موقع پیاده روی ٢٢بهمن یه عکس دسته جمعی بگیریم بفرستیم براش چطوره؟
•|📘🐬|• ”خـدا اهل رفاقت است . . .♡ خدا رفیق داری و جوانمردی را دوست دارد و خودش بیش از همه اهل رفاقت و مروّت است. وقتی باهمه ضعفت به یاد او باشی باهمه قدرتش به یادت خواهد بود. 🌱💛 -علیرضا پناهیان'
‌‌
· • • • ✤ • • • · ◂ 🌒❄️ کاش میشد حال خوب را ..! لبخند زیبا را ؛ بعضی دوست داشتن ها را .(: خشک کرد." لای کتاب گذاشت..'" و نگهشان داشت .. (♡`⛓🤍
· • • • ✤ • • • · ◂ 🌱✨ صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را. تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید.🥹🤌🏼
〰اِقْبَلْ‌مِنِّي‌الْيسيرَوَاعْفُ‌عَنِّي‌الْكَثيرَاِنَّكَ‌ اَنْتَ‌الْغَفُورُ′ یارب‌از‌من‌بپذیز‌عبادت‌و‌شکرگزاری کمی‌که‌به‌درگا‌ه‌توکردم(: و‌ببخش‌گناهان‌زیادی‌که‌قابل‌شمارش نیست... -که‌همانا‌تو‌،بی‌اندازه‍‌آمرزنده‍‌ای💚🕊 ≈🌥 [ -آیـھ‌ #۲|سورھ‌ ] ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ִֶָ
اگرجرأت‌گفتن‌حق‌رانداری‌دست‌کم‌برای‌ آنھایی‌که‌حرف‌ناحق‌می‌زننددَست‌نزن!
_
حیات ♡⁩
_
‏برای‌آمدنت‌ڪدام‌سند‌ِتاریخ‌راباید واسطہ‌ڪرد؟! +دست‌ھاۍ‌بستہ‌ی‌حیـدر ... -یاپھلوۍشڪسـته‌ۍِمـادر ...
· • • • ✤ • • • · ◂ 🌙✨ اگر به خانه‌ی من آمدی..! ای مهربان .(: برای من چراغ بیاور."' و یک دریچه که از آن` "به ازدحام کو‌چه‌ی خوشبخت بنگرم" [فروغ فرخزاد]
میگفت : سربـٰاز‌امام‌زمان‌اهل‌توجیہ‌نیس !! راست‌میگفت ؟ یہ‌عمر‌خودمون‌رو‌با‌سربـٰار‌بودن‌ از‌سربـٰاز‌بودن‌تبرعہ‌کردیم .. توجیہ‌کافیہ‌دیگھ‌مشتۍ باید‌ بلند‌شیم وقتِ‌عملِ! شعار‌رو‌بزاریم‌کنار🚶🏿‍♂️! [📌]
این‌خاصیت‌دوستی‌حضرت‌زهراست ♥️((:
هدایت شده از - کفیـل‌ !(:
بخاطࢪ یك ماهہ شدن ڪانالمون میخوام بࢪا؎ اولین بار تقدیمی بدم اونم از نوع مداحے(((: هرکے میخواد فور کنه شب تقدیمارو میدم😁 "مذهبـیون"
اَلسَّلامُ‌عَلَیک‌یااَبا‌عَبدِالله‌َالحُسَین🖐🏻 حرم‌دوای‌‍‌دردمنه💔🙃
دل‌هرکی‌یک‌یاری‌داره‌دل‌ما‌با‍ حسینه‍...(: ترانه‌ای‌که‌دل‌میبره‌نوای‌یــا‍ حسینه‍♥️🖐🏻
میگفت‌فاطمه‌جان... سلامم‌دیگه‌بعدتوبی‌جوابه💔(: برام‌زندگی‌بی‌تومثل‌سرابه... 🖤🖐🏻
' یا‌فاطِمه‌الْزَهْراسَلاٰمُ‌اللہ‌عَلَیْہا🖤. . . '
💠 🔸 خداوند متعال به یکى از پیامبران خود وحی کرد: میدانى چرا به افراد احمق نیز روزى میدهم؟ عرض کرد: نه فرمود: به این دلیل است تا عاقلان بدانند روزی همه در دست من است و به چاره اندیشی خود اعتماد و تکیه نداشته باشند. 📚 شرح نهج البلاغه/ج3/ص160 ✍🏼 کسی است که همه زندگی خود را از خدا میداند و خودش را بی نیاز از لطف او نمی بیند.
حقیقتادلـم یہ‌‌جادھ‌سمت‌ِمشھد.. نـم‌نـم‌بارون، مداحےیاامام‌رضا‌سلام میخواد💔🚶‍♂
هدایت شده از نـٰاشنـٰاسمۅنہ...✨️🌚
خب‌حقیقتامیخوام‌یك‌چالشی‌بریم‌جذاب!😻 من‌یه‌چی‌میگم‌شما‌جاخالی‌شو‌پرکنید🖐🏼☺️ +چرادوسش‌داری؟! _........ اینوپرکنید‌به‌ناشناس‌بفرستید😃 بعدازظهرجواب‌همتونو‌میدم...
هدایت شده از نـٰاشنـٰاسمۅنہ...✨️🌚
مثلا‌: +چرادوسش‌داری؟! _چون‌اون‌تنها‌کسیه‌که‌توهمه‌شرایط‌و‌سختی‌ها‌کنارمه‌وتنهام‌نمیزاره...🤌🏼🥹
تامن‌یك‌پارت‌اماده‌کنم‌۴نفردیگه‌هم‌بیان🫴🏻🥹
‹ بِسمِ‌الله‌الرحمن‌الرحیم › وسط دفتر بسیج جیغ کشیدم،شانس اوردم کسی ان دوروبر نبود. نه که آدم جیغ جیغویی باشم،ناخوداگاه از ته دلم بیرون زد🤷🏻‍♀ بیشتر شبیه جوک و شوخی بود. خانم ابویی که به زور جلوی خنده اش را گرفته بود،گفت:"اقای محمدخانی من رو واسطه کرده برای خواستگاری از تو🤣!" اصلا به ذهنم خطور نمیکرد مجرد باشد.😳 قیافه جاافتاده ای داشت.اصلا توی باغ نبودم. تاحدی فکر نمیکردم مسئول بسیج دانشجویی ممکن است از خود دانشجویان باشد. میگفتم ته تهش کارمندی چیزی از دفتر بسیج نهاد رهبری اسن. بی محلی به خواستگارهایش راهم از سرهمین میدیدم که خب،آدم متأهل دتبال دردسر نمی گردد! به خانم ابویی گفتم:"بهش بگو این فکر رو از تو مغزش بریزه ببرون!" شاکی هم شدم که چطور به خودش اجازه داده از من خواستگاری کند😤 وصله نچسبی بود برای دختری که لای پنبه بزرگ شده است!😏 کارمان شروع شد،از من انکارو از او اصرار.😑 سردر نمی اوردم ادمی که تا دیروز رو به دیوار می نشست،حالا این طور مثل سایه همه جا حسش میکنم. دائم صدای کفشش توی گوشم بود و مثل سوهان روی مغزم کشیده می شد.🤫 ناغافل مسیرم را کج می کردم،ولی این سوهان تمامی نداشت. هرجا میرفتم جلوی چشمم بود: معراج شهدا،دانشکده،دم در دانشگاه،نمازخانه و جلوی دفتر نهاد رهبری. گاهی هم سلام میپراند‌ دوستانم میگفتند :"ازاین ادم مأخوذ به حیا بعیده این کارا!" کسی که حتی کارهای معمولی و عرف هم انجام نمی داد وخیلی مراعات میکرد،دلش گیر کرده و حالا گیر داده به یك نفر و طوری رفتار می کرد که همه متوجه شده بودند. گاهی بعد از جلسه که کلی ادم نشسته بودند،به من خسته نباشید می گفت یا بعد از مراسم های دانشگاه که بچه ها با ماشین های مختلف می رفتند بین این همه ادم از من می پرسید"باچی و با کی برمی گردید؟" یك بار گفتم:" به شماربطی نداره که من باکی می رم!" اصرار کرد حتما بایدبا ماشین بسیج بروید ثیا برایتان ماشین بگیرم. می گفتم:"اینجا شهرستانه‌شما اینجارو باشهر خودتون اشتباه گرفتین،قرارنیست اتفاقی بیفته!" گاهی هم پدرم منتظر بود،تاجلوی در دانشگاه می آمد که مطمئن شود‌. در اردوی مشهد سینی کوکوسیب زمینی دست من بود و دست دوستم هم جعبه سنگین نوشابه. عزوالتماس میکرد که"سینی رو بدید به من سنگینه!" گفتم:"ممنون،خودم میبرم!" ورفتم. ازپشت سرم گفت:"مگه من فرمانده نیستم؟دارم میگم بدید به من!" چادرم را جلوتر کشیدم و گفتم:"فرمانده بسیج هستین نه فرمانده اشپزخانه!" گاهی چشم غره ای هم میرفتم باکه سر عقل بیاید،ولی انگار نه انگار.🤥 چند دفعه کارهایی که میخواست برای بسیج انجام دهم،نصفه نیمه رها کردم و بعد ام با عصبانیت بهش توپیدم. هربارنتیجه برعکس میداد.🤦🏻‍♀ نقشه ای سرهم کردم که خودم راگم و گور کنم و کمتر در برنامه ها و دانشگاه افتابی بشوم،شاید از سرش بیفتد. دلم لك میزد برای برنامه های "بوی بهشت".🥹 راستش از همان چا پایم به بسیج باز شد. دوشنبه ها عصر،یك روحانی کنار معراج شهدا تفسیر زیارت عاشورا می گفت و اکثر بچه ها آن روز را روزا می گرفتند. بعداز نماز هم کناز شمسه معراج افطار می کردیم.😋 پنیر که ثابت بود،ولی هرهفته ضمیمه اش فرق می کرد: هندوانه،سبزی یا خیار. گاهی هم می شد یکی به دلش می افتاد که اش نذری بدهد. قید یکی دوتا از این اردوهاراهم زدم.😒 ____________ کپی‌ممنوع🚫 خواندن‌رمان‌بدون‌عضویت‌ممنوع!‼️🚫 ____________ شهیدمحمدحسین‌محمدخانی به‌روایت:مرجان‌دُرعلی‌همسرشهید به‌قلم‌:محمدعلی‌جعفری ____________ 「مدافعـٰان‌حیـٰا|ᴍᴏᴅᴀғᴇᴀɴᴇ ʜᴀʏᴀ」
میدونی‌چیھ؟! انگشترِحاج‌قاسم‌↓ بعدازاون‌انفجارسنگین‌سالم‌موند...! -داداش‌آرمان؛ چجوࢪےزدنت‌ڪہ‌انگشترت‌شکست(:💔