eitaa logo
حیات طیبه
407 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❓سوال: 🔰چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ ✍ پاسخ: ✅ جواب این سوال در تعریف بدبختی و بیچارگی است. واقعا بدبختی چیست؟ کسی که معاد را باور کرده و زندگی خود را منحصر به این دنیا نکرده و حیات اصلی را در عالمی دیگر می داند، چه چیزی را بدبختی می داند؟ 🌺وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ؛(عنکبوت/۶۴) زندگانى این دنیا چیزى جز لهو و لعب نیست. اگر بدانند، سراى آخرت سراى زندگانى است. کسی که دنیا را مزرعه آخرت می داند، به نیکی دریافته که این دنیا، محل آسایش و استراحت نیست. بلکه میدانی برای عمل و تلاش است. فرض کنید که مسابقه ای برگزار شده، و شرکت کنندگان باید مسیری بیست کیلومتری را بدوند، یک نفر با رنج و زحمت زیاد با سرعت به سمت انتهای مسیر می شتابد. در راه می بیند که یک عده نشسته اند و مشغول خوردن غذا هستند، عده دیگری نشسته اند و با یکدیگر گفتگو می کنند و ... آیا این دونده، هرگز خود را بدبخت و بیچاره می خواند؟ یا مسرور است که متوجه بهترین عمل شده و مشغول انجام آن است؟ با این نگاه آنچه در ابتدا اسم بدبختی به آن داده ایم، بستری برای رشد و تعالی می شود، تا آنجا که بدترین محیط ها، عالی ترین ثمرات را به بار می نشاند: 🌸وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ؛ (تحریم/۱۱) و نیز خداى تعالى براى كسانى كه ایمان آوردند مثلى مى‌زند و آن داستان همسر فرعون است كه گفت: پروردگارا نزد خودت برایم خانه‌اى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمكار برهان. و خدای تعالی نیز بندگان را متفاوت آفریده و هر کدام از آنها را به شکلی مورد آزمایش و امتحان قرار می دهد: 💐در حدیثی قدسی از قول خدای تعالی آمده است: بعضى را كور و بعضى را بینا، بعضى را كوتاه قد و برخى را بلند قد، بعضى را زیبا و بعضى را زشت، بعضى را عالم و برخى را جاهل، بعضى را فقیر و بعضى را غنى كردم، بعضى را مطیع و برخى را عاصى، برخى را بیمار و عدهاى را سالم، بعضى را زمین گیر و برخى بدون عیب هستند. ✅همه این كارها لازمه خلقت بود. براى این كه آن شخص سالم و بى عیب به آن شخص معیوب نگاه كند و به خاطر سلامتى‌اش به من شكر و حمد بگوید. و یا آن كه عیبدار است به شخص سالم نگاه كند به من متوسل شود تا به او هم سلامتى بدهم. و همچنین به بلاى من صبر كند تا به او پاداش خوب بدهم. یا این كه شخص غنى به فقیر نگاه كند به خاطر ثروتى كه به وى دادهام به من حمد نماید، و یا شخص فقیر با دیدن شخص غنى از من ثروت بخواهد و یا این كه مؤمن به كافر نگاه كند به خاطر هدایتى كه داده‌ام به من حمد و سپاس گوید... 📚الجواهر السنیة-كلیات حدیث قدسى ص ۱۸ ~~~🔸🍃☀️🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💎 🍃 ☀️🍃 🍃☀️ 🍃 💎🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃💎
❓سوال: چگونه براي خودم و فرد ديگري که مثلا غيبتش را کرده ام، استغفار بگويم؟ ✅پاسخ: الف: استغفار برای خودتان را می توانید با جملات استغفر الله ربی و اتوب الیه، الهی العفو، داشته باشید. ب: اگر حق الناسی مانند به گردن دارید و در صدد جبران آن هستید بايد از آن فرد حلاليت بطلبد، ☑️ اگر حلاليت طلبيدن، موجب ايجاد اختلاف و كينه و نزاع مي شود، لازم نيست حلاليت طلبيد، بلكه بايد توبه و استغفار كرد، و براي آن فرد نيز استغفار و طلب بخشش كرد، 🍀«سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا كَفَّارَةُ الِاغْتِيَابِ قَالَ تَسْتَغْفِرُ لِمَنِ اغْتَبْتَهُ كَمَا ذَكَرْتَهُ (1) از پيامبر سوال شد كه كفاره و راه جبران غيبت كردن چيست؟ فرمودند: اين است كه هر وقت ياد آن فردي كه غيبتش را كردي، افتادي، برايش استغفار كني. » 🍃و با انجام كارهاي خير مانند صلوات فرستادن، قرآن خواندن، و هديه ثواب آن كارها به آن فرد كم كم اثرات بد آن را از بين برد. 👈پس هر جا حلاليت طلبيدن باعث مفسده بيشتر مي شود ، لازم نيست حلاليت بطلبيد، توبه و استغفار كافي است. ✅ همیشه پیشگیری بهتر از درمان است پس مراقب باشیم که به گناه عظیم غیبت و حق الناسی که دارد گرفتار نشویم. 📚شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1413 ه.ق، ج 3، ص 377 ~~~🔸🍃☀️🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💎 🍃 ☀️🍃 🍃☀️ 🍃 💎🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃💎
👸زن با دلبری، لوندی و خصوصیات زیبای دخترانه و زنانه سخت ترین و خشن ترین مردها رو میتونه عاشق و شیفته خودش کنه 💔متاسفانه خصوصیات اخلاقی و رفتاری خیلی از خانمها امروز بوی مردانه و جنس نر گرفته ❌برابری زن و مرد به معنای برابری رفتاری .اخلاقی و عملکردی در زندگی زناشویی نیست . قرار نیست هر دو جنسیت خود را فراموش کنند 👈 اگر همسرت از صبح با بسیاری درگیر بوده و اکنون با عصبانیت به خانه برگشته و حتی به غلط این رفتار را به خانه آورده . روش شما نباید دقیقا رفتار شبیه ایشون باشه اتفاقا در همین لحظات است که مرد خسته و خشن یا شیفته همسر مهربانش خواهد شد و یا کم کم از او سرد میشود درست است مرد باید با روی خوش به خانه بازگردد . اما حالا که اینگونه برگشته . زن زیبا رو و مهربان مرهمی بر دردهای جسمی و روحی آن مرد خواهد شد ❌دوباره موضع نگیرید . دوباره پیام نگذارید که چرا به نفع آقا یون پیام می‌گذارید . خیر اصلا اینگونه نیست به هیچ وجه . عرض کردم مرد هم باید سعی کند با روی خوش به خانه برگردد . و زن نیز با رفتار زنانه به استقبال مرد برود 👈 یک سلام و احوالپرسی گرم . یک استکان چای . کمی ماساژ روحی و جسمی و هر روش عشق آفرین ، معجزه خواهد کرد . با همسرتان صحبت کنید و چای بنوشید و از اندوه و درد هم بکاهید . سنگ صبور هم باشید . خانه را تبدیل کنید به آرام ترین و بی استرس ترین نقطه دنیا برای همسرتان . این اتفاق دو طرفه است کم کم اثرات فوق العاده رفتار هوشمندانه و ظریف خودتان را به وضوح خواهید دید 💟 زن نماد زندگی . احساس . عاطفه و عشق ورزیدن است و اگر بخواهد و کمی صبور باشد . اندک اندک خواهد توانست زندگی را مطابق با میل خود و حتی مطابق با سلیقه همسر و تمامی افراد خانواده پیش برد. ~~~🔸💝🌟💝🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💚 💝 🌟💝 💝💚💝 💚💝🌟💝🌟💝🌟💝💚
🚫 🚫 🙏اگه خودتون رو دوست دارید فیلم های پورن نبینید👹 📛تماشای فیلم‌های مستهجن به طرز غیرقابل باوری تخریب بنیان خانواده را در پی دارد. این کار به‌طور ظریف و نامحسوسی باعث می‌شود مرد، جسم همسرش را سوای شخصیت و روان او ببیند، در نتیجه حس احترام و ارزشی که برای او قائل است، رفته‌رفته تضعیف شود و او را در ذهنش تا سرحد یک وسیله برای رفع نیاز جنسی پایین بیاورد. 💔علاوه بر این، مرد را نسبت به رابطه زناشویی‌ بی‌رغبت می‌کند و باعث می‌شود از رابطه با همسرش احساس رضایت نکند. نتیجه تمام اینها چیزی نیست جز ناتوانی در خلق یک زندگی زناشویی سالم که بر پایه صمیمیت و احترام به همسر استوار شده است. 📕هفته نامه زندگی مثبت سیمرغ ~~~🔸💝🌟💝🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💚 💝 🌟💝 💝💚💝 💚💝🌟💝🌟💝🌟💝💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📍وندی شرمن مذاکره کننده ارشد دولت اوباما: 🔸این تحریمهانبود که فعالیت هسته ای ایران را متوقف کرد،بلکه انتخاب حسن روحانی درسال۹۲باعث متوقف ساختن صنعت هسته ای در ایران شد 🔹نتانیاهونخست وزیر اسرائیل: اصلاح طلبان های اسرائیل در ایران هستند 🔸هیلاری کلینتون وزیرخارجه پیشین آمریکا: اگر در سال ۹۲ حمایت همه جانبه از روحانی نمی کردم باروی کار آمدن همفکران احمدی نژاد ایران به سوی ابر قدرتی پیش میرفت،ما برای مهار ایران چاره ای جز کمک به روحانی و روی کار آمدنش نداشتیم 🔹درخواست میرحسین موسوی، کروبی، مرحوم هاشمی، روحانی وعده ای دیگر از نمایندگان مجلس و بزرگان اصلاح طلبی از آمریکا جهت اعمال فشار و تحریم بیشتر به ایران بنا به اذعان مقامات غربی و اعتراف برخی از حضرات ذکر شده رابطه بین دشمنان خارجی و داخلی شفاف میسازد 🔸هموطنان هوشیار باشید که امتحانی سخت وخطرناک در پیش است ( فتنه جدید) 🔹اما مطمئن باشید به فضل پروردگار و باعنایت اهل بیت (ع)و با راهنمایی های مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای وبصیرت شما مردم سرفراز از این مقطع حساس عبور خواهیم کرد 🔸اما فراموش نکنیم همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند: آینده ایران نسبت به الان بارهای بار بهتر و روشن تر است 💠و مکروا و مکر الله و الله خیرا الماکرین💠 ~~~🔹🍂🔵🍂🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🔵 🍂 🔵🍂 🍂🔵🍂 ☀️🍂🔵🍂🔵🍂🔵🍂🔵
به طرف مهیا برگشت ـــ مهیا این دیوونه داره چیکارمیکنه برا چی رفته اونجا؟ نرجس و سارا هم با نگرانی به مهیا خیره شده بودند مهیا که ترسید واقعیت را بگویید چون میدانست کتک خوردنش حتمی هست شانه هایش را به نشانه ی نمیدانم بالا برد محسن به طرف دخترها آمد ــــ چیزی شده خانم مهدوی؟ ــــ آقای مرادی شهاب رفته تو میدون مین!! محسن سرش را به اطراف چرخاند تا شهاب را پیدا کند با دیدن شهاب چند بار صدایش کرد مریم نالید ــــ تلاش نکنید صداتونون بهش نمیرسه مریم روی زمین نشست ــــحالا چیکار کنیم؟ مهیا از کارش پشیمان شده بود خودش هم نگران شده بود باورش نمی شد شهاب به خاطراو قبول کرده باشه که وسط مین ها برود به شهاب که در حال عکاسی بود نگاهی کرد اگر اتفاقی برایش بیفتد چی؟ مهیا از استرس و نگرانی ناخون هایش را می جوید شهاب که کارش تمام شده بود به طرف بچه ها آمد تا از سیم های خاردار رد شد مریم به سمتش آمد ــــ این چه کاریه برا چی رفتی میدونی چقدر خطرناکه ؟ ــــ حالا که چیزی نشده شهاب می خواست دوربین را به مهیا بدهد که مهیا با چشم به مریم اشاره کرد شهاب که متوجه منظورش نشد چشمانش را باریک کرد مهیا به مریم بعد خودش اشاره کرد و دستش را به علامت سر بریدن بر روی گردنش کشید شهاب خنده اش را جمع کرد محسن به طرفش رفت ـــ مرد مومن تو دیگه چرا ؟ اینهمه تو گوش این دانش آموزا خوندی که نرن اونور الان خودت رفتی؟ ـــ چندجا شناسایی کردم ازشون عکس گرفتم بعد بیایم پاکسازی کنیم دوربین را به طرف مهیا گرفت ـــ خیلی ممنون خانم رضایی مریم به طرف مهیا برگشت ــــ تو میدونستی می خواد بره اونور تا مهیا می خواست جواب بدهد شهاب گفت : ــــ نه نمی دونستن من فقط ازشون دوربینشونو خواستم ایشونم هم لطف کردن به من دادن شهاب در دلش گفت: ـــ بفرما دروغگو هم که شدی کم کم همه سوار اتوبوس شدند شهاب مکان بعدی را پادگان محلاتی در جاده ی حمیدیه اعلام کرد که امشب آنجا مستقر می شوند مهیا نگاهی به اطرافش انداخت محسن کنار راننده در حال هماهنگی برنامه فردا بود . مریم هم خواب بود مهیا سرش را به صندلی جلو نزدیک کرد شهاب چشمانش را بسته بود مهیا آرام صدایش کرد ــــ سید سید شهاب چشمانش را باز کرد و سرجایش نشست ــــ بله بفرمایید ـــ خیلی ممنون هم بابت عکسا هم بابت اینکه به مریم نگفتید؛ اگه مریم میفهمید کشتنم حتمی بود ــــ خواهش میکنم ولی لطفا دیگه از این کارای خطرناڪ نڪنید مهیا برگشت سرجایش نگاهش را به بیرون دوخت شخصیت شهاب برایش جالب بود . دوست داشت بیشتر در موردش بداند . احساس عجیبی نسبت به شهاب داشت از اولین برخوردشان تا آخرین اتفاق که چند ساعت پیش بود مانند فیلمی از جلوی چشمانش گذشت نگاهی به شهاب انداخت که مشغول بیسیم زدن بود . هوا تاریک شده بود به خاطر اینکه دیر از شلمچه حرکت کرده بودند دیرتر به پادگان رسیدند موقع رسیدن همه خواب بودند با ایستادن ماشین مهیا نگاهی به اطرافش انداخت ـــ سید رسیدیم ـــ بیدارید شما ؟ ـــ بله ـــ بله رسیدیم بی زحمت همه رو بیدار کنید ـــ حتما مهیا خودش نمی دانست چرا اینقدر مودّب شده همه دختر ها رو بیدار کرد پیاده شدند خادم ها برایشان اسپند دود کرده بودند بعد اینکه به صف شدند مریم همه خوابگاه ها را بین دانش آموزان تقسیم کرد دخترها به سمت خوابگاه شهید جهان آرا رفتن خوابگاه بزرگی بود و همه دانش آموزان در حال ورجه وورجه کردن بودند نرجس و سارا تخت های بالا را انتخاب کردند مهیا و مریم هم وسایلشان را روی تخت های پایین گذاشتند بعد نماز و شام همه برای شرکت در رزمایش آماده شدند چون هوا سرد بود همه با خود پتو برده بودند ادامه دارد ~~~🔹💞💚💞🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💞 💕 💞💕 💕💚💕 💞💕💞💕💞💕💞💕💞
سرو صدای دخترا تمام محل رزمایش را فرا گرفت با شروع رزمایش و صحبت های مجری همه ساکت شده اند رزمایش بسیار عالی بود وتوانست اشک همه را دربیاورد بعد رزمایش، شهاب به دانش آموزان تا یک ساعت اجازه داد که در محوطه باشند و بعد همه به خوابگاه بروند شهاب توی اتاق دراز کشیده بود که محسن کنارش نشست ــــ چته؟ ـــ هیچی خسته ام ـــ راستی فک نکن ندونستم برا چی رفتی عکس بگیری ـــ خب بهت گفتم برا... ـــ قضیه شناسایی نبود . دختره ازت خواست عکس بگیری نه ؟ شهاب تا خواست انکار کنه محسن انگشتش را به علامت تهدید جلویش تکان داد ــــ انکار نکن شهاب سرش را تکان داد ــــ آره اون ازم خواست محسن لبخندی زد ــــ خبریه شهاب؟؟ چفیه با ارزشتو میدی بهش. به خاطرش میری وسط میدون مین شهاب نگذاشت محسن ادامه بدهد ــــ اِ درست نیست پشت سر دختر مردم از این حرفا گفته بشه ـــ ما که چیزی نگفتیم فقط گفتیم اینقدر با خودت درگیر نباش آسون بگیر شهاب نگاهش را به جای دیگری سوق داد خودش هم متوجه کلافه گیش شده بود . وقتی مهیا را با چادر دید برا چند لحظه به اوخیره شده بود و چقدر عذاب وجدان واحساس گناه می کرد به خاطر این کارش مهیا ومریم در محوطه نشسته بودند و چندتا دانش آموز دور ور شان ایستاده بودند باهم در حال گپ زدن بودند دانش آموزا وقتی دیدن مهیا با آن ها شوخی می کند و می خندد بیشتر جذبش شدند یکی از دانش آموزا از مهیا پرسید ـــ ازواج کردید مهیا جون ؟ مهیا ادای گریه گردن را درآورد ــــ نه آخه کو شوهر مریم با خنده محکم بر سر مهیا زد ــــ خجالت بکش رو به دخترا گفت : ــــ جدی نگیرید حرفاشو، خُل شده یکی پرید وسط و گفت : ـــ پس ما فکر کردیم اون برادر بسیجیه شوهرته مهیا با تعجب به مریم نگاه کرد _ وی مریم شوهر پیدا کردم مهیا چادرش را بر سرش کشید و شروع به خندیدن کرد ــــ عزیزم کدوم برادرمنظورته؟ دختره اطرافش را نگاه کرد ـــ آها اون ، اونی که بیسیم دستشه مریم و مهیا همزمان به شهاب که بیسیم به دستش بود نگاه کردند مریم شروع کرد به خندیدن مهیا نمی دانست که چرا گونه هایش سرخ شده بود ولی خودش را کنترل کرد ـــ وا بلا به دور دختر زبونتو گاز بگیر مریم که از خنده اشکش درآمده بود روبه مهیا گفت : ــــ خیلی دلت بخواد .داداشم به این خوبی دخترا با کنجکاوی پرسیدند ــــ اِ خانم اون داداشته؟ ــــ آره عزیزم حالا چرا فکر کردید داداشم شوهر این خُل وچِله؟ مهیا ضربه ای به پهلوی مریم زد یکی از دخترا که ظاهر خوبی نداشت وآدامسی در دهانش بود و تند تند آن را می جوید گفت : ـــ من از صبح زیر نظرش گرفتم خیلی حواسش به شوما بود مهیا با حرفش گر گرفت اما با لحن شوخی سبیل های فرضیش را تاباند ــــ چی گفتی شوما آبجی ؟ ناموس منو زیر نظر داشتی با این کار مهیا همه دختر ها با صدای بلند شروع به خندیدن کردند مریم اشک هایش را پاک کرد ــــ بمیری دختر اشکمو درآوردی شهاب به دخترها اخمی کرد ــــ لطفا آروم خانم ها مهیا سرش را پایین انداخت مریم زیر گوشش با لحن شیطونی زمزمه کرد ــــ از کی داداش من ناموس شما شده بود ؟ مهیا لبش را گاز گرفت و سرش را پایین انداخت ــــ شوخی بود مریم خندید ـــ بله بله درست میگی مهیا از جایش بلند شد ــــ من برم به مامانم زنگ بزنم ـــ باشه گلم ادامه دارد ~~~🔹💞💚💞🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💞 💕 💞💕 💕💚💕 💞💕💞💕💞💕💞💕💞
‌ آیت الله مجتهدی تهرانى رحمت الله عليه مى فرمودند: « را فقط به خاطر خدا بخوان» شیخ رجبعلی خیاط می گفت : «من همیشه که نماز می خواندم، نماز امام زمان (عج)، نماز جعفر طیار و... حاجتی را از خدا می خواستم. یک بار گفتم هیچ حاجتی نخواهم و برای خودِ خدا نمازی بخوانم.» 🔻تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بنده پروری داند 🔺 ❇️ شیخ رجبعلی همان شب خواب دید. در خواب به او گفتند: «چرا دیر آمدی؟» یعنی تو باید سی سال پیش به فکر این کار می افتادی، حالا بعد از یک عمر نماز خواندن به این فکر افتادی که نماز بخوانی بدون اینکه مزد و حاجت از ما بخواهی! ~~~🔹🍀🌹🍀🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌹 🍀 ✨🍀 🍀🌸🍀 🌹🍀✨🍀✨🍀✨🍀🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا