عدم نمایش صحنه های غیر اخلاقی در #موبایل #فرزندان
📲 اگر به هر دلیل به این نتیجه رسیدهاید که برای فرزندتان در دوران آموزش آنلاین #موبایل بخرید و مایلید از بعضی صحنه های #غیر_اخلاقی فرار کنید و فرارش دهید بخوانید:
⛔️ *عدم نمایش نتایج غيراخلاقى*
🔁 گاهی هنگام جستجو در گوگل، با نتایج نامناسب و بعضاً غيراخلاقى روبرو میشوید.
☀️ آیا میدانید گوگل گزینهای دارد که اگر فعالش کنید، نتایج غيراخلاقى را نشان نمیدهد؟
👌🏻برای اینکار کافی ست:
1⃣ داخل مرورگرتان نشانی زیر را تایپ کنید:
Google.com/preferences
2⃣ بعد از بازشدن صفحه نمایش، گزینهی فیلتر کردن نتایج غيراخلاقى را با زدن تیک کنار گزینه زیر فعال کنید.
Turn On SafeSearch
💠 مراقب فرزندان خود در فضای مجازی باشیم.
•┈•🔥🌱🔥•┈•
💖كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🔥
🌱
🔥🌱
🌱🔥🌱
🔥🌱🔥🌱🔥🌱🔥🌱
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمریکا را عریان عریان ببینیم....
•┈•🔥🍁🔥•┈•
💖كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🔥
🍁
🔥🍁
🍁🔥🍁
🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥
آية الله العظمی جوادی آملی:*
*عدهای منتظر بودند امام (ره) از دنیا برود تا زمینه را تغییر دهند.*
*حتی نزدیکان و دلسوزان هم میترسیدند که بعد از #امام(ره) چه خواهد شد؟*
*اما باز هم خداوند بر مردم منت گذاشته و امامی برای آنها قرار داد.*
*بر اساس آنچه از ایشان سراغ دارم*
*زندگی ایشان در عالم اسلام نمونه است.*
*والله العلی العظیم در عالم اسلام نظیری برای مقام معظم رهبری، سراغ ندارم.*
*از علم، تقوا، فراست، دوراندیشی، تدبیر، حلم، سماحت، صبر، شجاعت که اگر یکی از آنها در هر فردی باشد او را در عالم ممتاز میکند و مجموع اینها در رهبری وجود دارد.*
*اگر بیش از این بگویم، متهم به اغراق گویی میشوم، اما اگر میشد که آنچه از ایشان میدانم را بگویم متوجه میشدید که این سخنان، اغراق نیست.*
*حتی دشمنان ناچار به اعتراف نسبت به عظمت چنین رهبری هستند.*
*البته خداوند هم هر نعمتی را به هر کسی نمیدهدلیاقت مردم سبب شده تا چنین رهبری نصیبشان شود.*
۹۷/۱۲/۴
سردار سلیمانی:
والله والله والله اعتقاد قلبی به امامخامنهای مهمترین دلیل عاقبتبخیری در آخرت است
والله والله والله هرکسی این حکیم فرزانه را قبول نداشته باشد عاقبت بخیر نخواهد شد...
•┈•🌴🍁🌴•┈•
💖كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🍁
🌴
🍁🌴
🌴🍁🌴
🍁🌴🍁🌴🍁🌴🍁
✨﷽✨
💠#روضه ای که قبول شد
مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره ) میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم:دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم.
میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.
سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند.
سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا" به خواب رفتم.
وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛
نیتت خالص برای ما نبود.
برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....
آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم!
گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس با اخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی و شاهی برابر نشیند.
📚 منبع؛
کتاب خاطرات مرحوم کوثری (ره)
•┈•• ☘️ 🌸 ☘️ ••┈•
🌷كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌸
☘️
🌸 ☘️
☘️ 🌸 ☘️
🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️
✨﷽✨
این قصه را بخوانید ضرر نمی کنید.
💠در قدیم یک فردی بود در همدان به نام " اصغر آواره "
اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند...
و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند #اصغر_آواره
انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید.
تا اینجا داستان را داشته باشید!
در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند.
خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت....
حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولاحسین همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم.
وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند!
کنجکاو شد و به سمت آنها رفت...
پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟
یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است!
تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست....
مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟!
حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟
همه گفتند: نه! مگه کیه این؟
حاجی گفت: این همون اصغر آواره است.
مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟!
و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی....
گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت
سوار اتوبوس که شدم دیدم.... وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد...
ترسیدم و گفتم: یا امام حسین (ع) اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخو
اهم رسید... چه کنم؟!
خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم...
اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟
گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواختم...
🔻خلاصه #حرمت_نگه_داشت و رفت...
اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین (ع) برات جبران کنه، حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛
خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند...
این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد
هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد
"یا حسین ميخوام١ميليون نفر
به امام حسين سلام بدن
اَلسلامُ علی الحُسین
وعلی علی بن الحُسین
وَعلی اُولادالـحسین
وعَلی اصحاب الحسین
•┈• 🌾🌷🌾 •┈•
💖كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌾
🌷
🌾🌷
🌷🌾🌷
🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷
✨﷽✨
✍️بعد از جلسهای حاج قاسم مرا به خانهی خود دعوت و شام با پنیر و گردو و عسل پذیرایی کرد و بعد از شام نشستیم به صحبت کردن.
گفت: از خدا خواستم اینقدر به من مشغله بدهد که حتی فکر گناه هم نکنم.
📚راوی: سردار حسین معروفی
#خاطرات_سرداردلها
┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
✨﷽✨
🔻کافران حقیقی🔻
✍️ قرآن کریم درباره #کفر و #کافران آیاتِ زیادی داره.
امّا فقط در یکجایِ قرآن صحبت از گروهی میکنه و بعد میفرماید #کافران_حقیقی این گروه هستند.
👈 أولَٰئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا...
یعنی اینا دیگه اصلِ جنس هستند.
#کافر_واقعی اینا هستند.😨
⁉️ فکر میکنید این گروه کیا هستند؟!🤔
جواب:
👈 کسانی که با احکام و دستوراتِ دینی، برخوردِ گزینشی میکنند.
👈 کسانی که هر جا از دین رو عشقشون بکشه عمل میکنند، و هر جا رو عشقشون نکشه عمل نمیکنند.
👈 کسانی که وقتی به دستوراتِ دین میرسند، میگن اینجا رو قبول داریم، ولی اونجا رو قبول نداریم.
👈 کسانی که وقتی به دستورات دینی میرسند:
🕋 یقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ، وَ یُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَٰلِکَ سَبِیلًا (نساء/۱۵۰)
💢 میگویند: «به بعضی ایمان میآوریم، و بعضی را انکار میکنیم»
💢 و میخواهند در بینِ این دو، راهی برای خود انتخاب کنند.
در آیه بعد میفرماید:👇
🕋 أولَٰئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا (نساء/۱۵۱)
💢 آنها کافران حقیقیاند.
⚠️ به این #اسلام و به این #دین میگن:
#اسلام_ترکیهای
#اسلام_گزینشی
#اسلام_التقاطی
#اسلام_سکولار
#اسلام_آمریکایی
#اسلام_کاریکاتوری
☝️ اینطوری فقط یه کاریکاتوری از #اسلام باقی میمونه.
نیمی از #اسلام میگيرند و نیمی از #غير_اسلام.
احکام رو گزینش میکنند، و هر جا رو که دوست دارند قبول میکنند.🤔
❗️ نماز میخونه، رشوه هم میگيره.
❗️ روزه میگیره، بدترین حجاب رو هم داره.
❗️ مجلس روضهی امام حسين میره، صبح تا شب با نامحرم چت هم میکنه.
❗️ قرآن میخونه، تو گوشی موبایلش همه جور عکس و فیلمی هم داره.
❗️ حرم امام رضا میره، سر مردم هم کلاه میذاره.
❗️ صبحهای جمعه تو دعای ندبه يابنالحسن میگه، شبهای جمعه پارتی و عروسی مختلط هم میره.
❗️ و این داستان ادامه داره...
👌 #مومن_واقعی اونه که، در برابرِ همهی قوانین الهى تسلیم باشه.
⚡️ چون بعضی چیزها نصفهاش به هیچ دردی نمیخوره. مثلاً:
✔️ هیچ خانومی با یه لنگه گوشواره عروسی نمیره.
✔️ هیچ آقایی با یه لنگه کفش بیرون نمیره.
✔️ هیچ آدمی با یه لنگه جوراب مهمونی نمیره.
👈 #دین هم همینطوره. نصفه و نیمهاش به درد نمیخوره.
️🔚 باید به همهی اجزایِ این نسخهی شفابخش عمل کرد تا به نتیجهی مطلوب برسه، وگرنه به درد نمیخوره.✋
┈•• ☘️💖☘️ ••┈
🌷كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌸
☘️
🌸 ☘️
☘️ 🌸 ☘️
🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️
✨﷽✨
💠آیت الله بهجت(ره)
انسان در #دنیا (نهایتاً) به ده درصد خواسته های خود می رسد.
کمتر کسی پیدا می شود که زندگی بر وفق مراد او باشد.
هرگونه عیش و نوش دنیا با هزار تلخی و نیش همراه است.
اگر کسی دنیا را این گونه پذیرفت و شناخت، در برابر ناگواری ها و بدی های همسر و همسایه و… کمتر ناراحت می شود؛ زیرا از دنیا بیش از اینکه خانه بلاست، انتظار نخواهد داشت.
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۳۰۲
•┈•• ☘️ 🌸 ☘️ ••┈•
🌷كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌸
☘️
🌸 ☘️
☘️ 🌸 ☘️
🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️
✨﷽✨
✅ای انسان به چه چیز خود #تکبر می کنی؟
✍️نخست «نطفه» بىارزشى بودید، چیزى نگذشت که شما را به صورت «علقه» و از آن پس به صورت «مضغه» در آورد، سپس شکل و اندام انسانى به شما داد، بعد لباس حیات در اندام شما پوشانید، و به شما روح و حس و حرکت داد، همین گونه مراحل مختلف جنینى را یکى پس از دیگرى پشت سر نهادید، تا به صورت انسانى کامل از مادر متولد شدید، باز اطوار حیات و اشکال مختلف زندگى ادامه یافت، شما همیشه تحت ربوبیت او قرار دارید، و دائماً نو مى شوید، و آفرینش جدیدى مى یابید، چگونه در برابر آستان با عظمت خالق خود سر تعظیم فرود نمىآورید؟
قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام:
«عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَهُمَا وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ يَتَكَبَّر»
💥از فرزند آدم در شگفتم، ابتدايش نطفه و پايانش مردارى بدبو، و بين ابتدا و پايانش ظرف نجاست است، آنگاه تكبر مى ورزد!
📚 وسائل الشيعة/ج1/ص 334
┈•• ☘️💖☘️ ••┈
🌷كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
پسر تصميم به ازدواج ميگيره، و ليستي از دوستانش رو كه بيش از ٥٠ نفر بودند، ميده به پدرش و از پدرش ميخواد كه با دوستانش تماس بگيره و اونها رو براي روز عروسي دعوت كنه!
پدر هم قبول ميكنه!
روز عروسي، پسر با تعجب ميبينه كه فقط ١٥ نفر از دوستانش اونجا هستند، و بشدت ناراحت ميشه!! از پدر ميپرسه:
"من از شما خواستم تمام دوستانم رو دعوت كنين!
اما اينها كه فقط ١٥ نفر هستند!"
پدر به پسر ميگه:
"اجازه بده تا توضيح بِدم، چي شده!
من با تك تكشون تماس گرفتم!
بهشون گفتم مشكلي براي تو پيش آمده و تو به كمك اونها احتياج داري!! و از همشون خواستم كه امروز اينجا باشند!
بنابراين! پسرم! نگران نباش!
دوستان واقعي تو، همه امروز اينجا هستند!!"
دوستان واقعي، سخت بدست ميآيند!
دوستان زيادي به زندگي هر كس ميآيند و ميروند! اما فقط دوستان واقعي ميمانند!
ما دوستي رو از دست نميديم! بلكه ميفهميم كه چه كساني دوست واقعي هستند!
دوستان واقعي، چه در كنارت باشند و چه فرسنگها فاصله داشته باشند، هميشه با تو هستند و در قلبت هستند!
بخاطر دوست واقعي است كه عميقاً ميخنديم، كمتر گريه ميكنيم و بيشتر لبخند ميزنيم!
دوستان واقعي هيچگاه خداحافظي نميكنند! و هر وقت به حضور آنها نياز داشته باشي، كنارت هستند!
•┈•🌴🍁🌴•┈•
💖كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🍁
🌴
🍁🌴
🌴🍁🌴
🍁🌴🍁🌴🍁🌴🍁