eitaa logo
حیات طیبه
414 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✅شفای جوان مسیحی ✍️خدا مرحوم جعفر مجتهدي را رحمت كند. ايشان از اولياي الهي بود. از بندگان صالحي بود، كه در حدود بيست سال قبل زنده بودند. يكي از دوستان ايشان كه زمان دانشجويي‌اش در آلمان در شهر آخن درس مي‌خواند، مي‌گفت: يك مرتبه من از محل كارم به خانه آمدم، ديدم روي ميز من نامه‌اي است. برداشتم ديدم جعفر آقا هست كه گفته: احمد جان! اين نامه كه بدست تو رسيد، بيا فلان‌جا من آنجا هستم. من تعجب كردم، جعفر آقا كجا؟ آلمان كجا؟ آن هم در اين شهر. آن آدرسي هم كه گفته بود بيا، يك جايي بود در حاشيه و حومه‌ي شهر، يك جاي برف‌گير و تپه‌اي بود. خلاصه مي‌گويد: من رفتم. يك تپه‌ي برفي بود كه گفتم: چه كنم؟ ديدم از بالاي تپه يك صدايي مي‌آيد كه احمد جان يا علي بگو و بالا بيا! مي‌گويد: من در آن سرما و برف اين راه را بالا رفتم، رفتم با ايشان روبوسي كردم و ديديم يك كلبه‌اي است. وارد كلبه شديم، ديديم پيرزني است، يك جواني كه معلوم مي‌شود تازه از يك بيماري بلند شده است. سلام و عليك كردم گفتم: حاج آقا براي چه اينجا آمديد؟ گفت: كاري بود آمديم و بايد مي‌آمديم. چند لحظه جعفر آقا بيرون رفت، من به زبان آلماني از آن پيرزن پرسيدم: شما ايشان را مي‌شناسيد؟ گفت: نه! ولي گمان مي‌كردم حضرت مسيح است. گفتم: چطور؟ گفت: من سه ماه است كه متوجه شدم، هيچكس را در اين دنيا ندارم، جز اين جوان، اين پسرم! سه ماه است كه متوجه شدم سرطان حنجره دارد و اين سرطان بدخيم هست. وقتي هم رفتيم ديديم كار از كار گذشته و دكترها گفتند: ديگر زمان چنداني از عمر ايشان باقي نمانده است. فقط بايد اميدوار باشيد. مي‌گويد: تا اينكه دو سه شب پيش ديدم حال او فوق العاده بد شد و من ديدم كه اين پسر را اگر از دست بدهم من هم ديگر از دست مي‌روم. ديگر كسي را ندارم! التماس كردم به حضرت مريم كه ايشان را شفا بدهد. خيلي گريه كردم. وقتي خوابيدم شب حضرت مريم را در خواب ديدم. حضرت مريم فرمودند: ديگر ايشان عمرش به سر آمده و ديگر از دنيا مي‌رود. گفتم: خانم فرزند شما مسيح مرده زنده مي‌كرد. پسر من هنوز زنده است، نمرده است. شما يك عنايتي كنيد. حضرت مريم گفتند: در اين زمان كار دست ما نيست. پيغمبر آخرالزمان اسمش محمد بود. او دختري به نام فاطمه داشت و آن دختر يكي از فرزندانش مهدي است كه در اين زمان او همه‌كاره است. از او بخواه! مي‌گويد: من از خواب بلند شدم، خيلي در خواب گريه كرده بودم. آن سه اسم در ذهنم ماند. محمد، فاطمه، مهدي! شروع به تكرار كردن كردم. به اسم آخر كه مي‌رسيدم چون فرموده بود كه كار دست او هست، يك توجه ديگري داشتم. مي‌گويد: يك مرتبه در كلبه را مي‌زنم و اين آقا آمد. آمد يك سلامي كرد و سراغ تخت پسر من كه افتاده بود و حالش هم فوق العاده بد بود، دستش را زير كمر او انداخت و يك اسمي برد، اسم چهارمي غير از آن سه اسمي كه در خواب به من ياد داده بود كه بدن من لرزيد و بعد از چند لحظه ديدم پسرم چشمش را باز كرد و كم كم حالش خوب شد و ديگر يواش يواش تا الآن كه خيلي خوب شده و نشسته است وحس مي‌كنم شفا پيدا كرده است. من به دست و پاي اين آقا افتادم گفتم: شما مسيح هستي. گفت: من مسيح نيستم. گفتم: شما مسيح هستيد. من ديدم كه پسرم را كه مرده بود و شما شفايش داديد. گفت: نه من مسيح نيستم. آن سه اسمي كه به تو ياد دادم، آن اسم سومي چه بود؟ گفتم: مهدي! گفت: من يكي از نوكران او هستم كه مأموريتي دارم بيايم و به هر حال يك شفايي به ايشان بدهم. مي‌گويد: در همين حين بود كه جعفر آقا از بيرون كلبه داخل شد. وقتي وارد شد گفتم: حاج آقا آن اسم چهارمي كه برديد چه بود؟ گفت: احمد جان با يك ياعلي كار را تمام كرديم! چون خيلي ايشان به اميرالمؤمنين علي(ع) علاقه داشت. مقصود اينكه در اين زمان حضرت هست كه شفا، هدايت، عنايت، موت هرچه كه هست تقسيم مي‌كند. 📚از بیانات حجت الاسلام عالی •┈• 🌾🌷🌾 •┈• 💖كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌾 🌷 🌾🌷 🌷🌾🌷 🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 💠 لقماﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ. ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ تا ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﻧﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻏﻼﻡ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ حضرتﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪ. ﻭﻟﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ حضرتﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ! ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ حضرتﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯼ بی خبر ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻧﻤﺎﺯﮔزاران ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯼ! ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ هستی، ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺢﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﯿﺴﺖ! ﺧﺪﺍ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ! ﺭﻭﺯ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﺪﻡ را ﺑﻪحضرت ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﮑﺎﺭﺩ. ﻭحضرت ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﯽ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺷﯿﺪ! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺟﺰ ﻋﻠﻒ ﻧﯿﺴﺖ ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯحضرت ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ! حضرتﻟﻘﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﺖ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ ! ﻟﺬﺍ ﻣﻦ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﭙﺎﺷﯿﺪﻡ، ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ!!!! ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ ﻧﯿﺖ ﻭ ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ! •┈•• ☘️ 🌸 ☘️ ••┈• 🌷كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔹آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه🔹 🔸اشکال از من بود!🔸 🌤 آیت الله حائری می‌گفت به راحتی می‌شود آدم‌ها را با حرف‌هایشان شناخت. مثال می‌زد: ... یک قلمی، یک خودکاری در طاقچه است. هست! به یکی می‌گویی برو بیار. میرود میگردد. خودکار هست اما پیدایش نمی‌کند.می‌گوید: «نمی‌بینم». به دومی می‌گویی برو. خودکار هست اما پیدایش نمی‌کند. ولی نمی‌گوید «نمی‌بینم»؛ می‌گوید: «نیست». ... آن که می‌گوید نمی‌بینم یک شخصیت دارد؛ آن که می‌گوید نیست، یک شخصیت. 🌤 آن که می‌گوید نمی‌بینم ... ضعف‌ها و نقص‌ها را متوجه خودش می‌داند. فردا اگر اتفاق ناخوشی در زندگی‌اش افتاد، پای خدا را وسط نمی‌کشد، به حساب خودش می‌گذارد، چون اینجا به حساب خودش گذاشت. گفت ضعف بینایی من هست. «من» نمی‌بینم. اما آن که می‌گوید «نیست» ... فردا هر اتفاقی بیفتد، فرافکنی می‌کند. به دوش خدا و زمانه و روزگار می‌اندازد... ✨ از بیانات حجه الاسلام رنجبر در مراسم سالگرد ارتحال آیت الله حائری شیرازی رحمة الله علیه/ قم المقدسه. مسجد اعظم (28/9/97) •┈• 🌾🌷🌾 •┈• 💖كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌾 🌷 🌾🌷 🌷🌾🌷 🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🔰 واسطه ها ◼️ من در كودكى خيلى نحس و نق نقو بودم. به هيچ صورت آرام نمى‌گرفتم. برايم چيزهايى مى‌خريدند، همه‌اش را مى‌خواستم، همه‌اش را مى‌گرفتم و با خود مى‌كشيدم. خسته مى‌شدم و مى‌ناليدم. ازم مى‌گرفتند و مى‌دزديدند، گريه مى‌كردم. برايم نگه مى‌داشتند، بهانه مى‌گرفتم. ◽️ خلاصه هيچ راهى براى ساكت شدنم نبود. تا اينكه آخر سر به فكر افتادند تا آنچه برايم مى‌گرفتند غير مستقيم به من بدهند. ◾️در منزل ما زيرزمينى بود با سوراخ‌هايى بزرگ و كوچك. همين كه گريه سر مى‌دادم مى‌گفتند: فلانى برو ببين موش‌ها برايت چيزى نياورده‌اند و من را راهى مى‌كردند... ◽️اين خوب به يادم مانده كه در كنار سوراخ‌ها يك دانه فندق و يا گردو خودنمايى مى‌كرد و من همين كه اينها را مى‌ديدم ذوق مى‌كردم و كلى دلشاد مى‌شدم و هميشه از سوراخ موش روزى دريافت مى‌كردم و نق‌نق هم نمى‌زدم. ◾️ شايد تا وقتى كه بزرگ شده بودم، هنوز خيال مى‌كردم كه موش‌ها برايم فندق مى‌آورده‌اند و از شما چه پنهان كه از موش‌ها خوشم مى‌آمد و اگر آنها را مى‌كشتند ناراحت مى‌شدم، ◽️ ولى بعدها فهميدم كه نه بابا موش‌ها فندق نمى‌آورند، كه فندق‌ها را هم مى‌دزدند. ◾️من را به خاطر نحسى و بهانه گيرى ام اين گونه مى‌چرخاندند و غير مستقيم غذايم مى‌دادند. ◾️◽️ آنچه كه ما را در خود گرفته، همين واسطه‌هايى است كه به خاطر بى‌ظرفيتى ما، پيش ما گذاشته‌اند و به خاطر بهانه‌گيرى‌ها برايمان تنظيم كرده‌اند. ◽️◾️ و اين ماييم كه بايد با تفكر كشف كنيم كه اينها فقيرند و چيزى ندارند. موش‌ها نه اينكه چيزى نمى‌دهند، كه چيزها را هم مى‌دزدند و از ما كم مى‌كنند. 🔻 داستان ما چنين داستانى است. به كارمان، به شغل‌مان، به ماشين و دستگاه‌مان دل بسته‌ايم و آن را حاكم گرفته‌ايم و مدار زندگى ما و محور تمام كارهاى ما شده‌اند. ◼️ ما معبودهايى داريم كه حركت‌ها و حالت‌هاى ما را كم و زياد مى‌كنند و در ما اثر مى‌گذارند. به ما اميد مى‌دهند و يا ما را مى‌ترسانند. شاد مى‌كنند و يا اندوهگين مى‌سازند. خسته مى‌كنند و يا به شور و شوق مى‌كشانند. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط،صفحه ۴۵ •┈✾•🌿🌺🌿•✾┈• 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍂 🌺 🍂🍃 🍃🌺🍂 🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🔰مرحوم کافی نقل می کرد که: شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم. لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین. رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم... فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عج) به من دارند... وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛ ولو به جواب دادن سوال رهگذری.. ┈••🌿🍁🌿••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌿 🍁 🌿🍁 🍁🌿🍁 🌿🍁🌿🍁🌿🍁🌿
*قورباغه هایی که مامور خدا بودند* *حتما این خاطره را بخونید:* *راوی:* سرهنگ رمضــان قاسمی 🌹هنگام عبور از اروند رود به دلیل تلاطم شدید آب، عده ای از غواصان، دهان و گلویشان پر از آب شده بود و در آستانه ی خفه شدن قرار داشتند. در چنین حالتی بی آنکه خود بخواهند، دچار وضعیتی شده بودند که ناچار به سرفه کردن بودند اما چون می دانستند که با یک سرفه ی کوچک هم عملیات لو رفته و نیرو ها به قربانگاه می روند، با تمام توان تلاش می کردند تا سرفه نکنند. چون وضعیت اضطراری شد، ماجرا را با سردارقربانی در میان گذاشتیم ایشان پیغام داد: اگر شده خود را خفه کنید اما سرفه نکنید، چون یک لشکر را نابود خواهید کرد. ما که از انتقال این پیام به خود می لرزیدیم ناگزیر آن را ابلاغ کردیم. در پی این ابلاغ چنان صحنه های تکان دهنده ای را می دیدیم که به راستی بازگو کردن آنها نیز برایم سخت و دشوار است.🌹 🌹عزیزانی که دچار سرفه شده بودند، بار ها و بار ها خود را زیر آب فرو می بردند اما باز موفق به اجرای فرمان نمی شدند. در شرایط سخت و غیر قابل توصیفی قرار داشتیم. این بار دستور رسید: از فرد کنار دست خود کمک بگیرید تا زیر آب بمانید و بی صدا شهید شوید تا جان دیگران به خطر نیفتد.🌹 🌹می دانستیم که صدور چنین دستوری برای فرمانده چقدر دشوار است. اما این را هم می دانستیم که موضوع هستی و نیستی یک لشکر و پیروزی یک عملیات در میان است.🌹 🌹اما با این همه نفس در سینه های ما حبس شده بود و مدام از خود می پرسیدیم که کدامیک از ما قادر به انجام چنین کاری است. این در حالی بود که خوددوستان عزیزی که دچار سرفه ی شدید شده بودند با خواهش و تمنا از ما می خواستند تا با آنها کمک کنیم که زیر آب بمانند و خفه شوند!🌹 🌹می دانم که بازگو کردن این حقایق چقدر تلخ و غم انگیز است اما این را نیز می دانم که برای ثبت در تاریخ و نشان دادن عظمت یک نسل و روح بلند رزمندگانی که برای دفاع از جان و مال و آبرو و آرمان یک ملت از هیچ مجاهدتی دریغ نمی ورزیدند ناگزیر به بیان این وقایع هستیم.🌹 🌹به هر تقدیر همه در تکاپو بودیم تا راهی برای گریز از این مهلکه پیدا کنیم که در یک چشم بر هم زدن تمام اروند رود و همه ی ساحل ما و دشمن پر از صدای قورباغه هایی شد که نمی گذاشتند صدای سرفه ی نیرو ها ی ما به گوش کسی برسد. 🌹شگفت انگیز بود و باور نکردنی زیرا در جایی و حالی که شاید در طول یک سال هم نتوان صدای یک قورباغه راشنید، آن شب و آن جا مالامال از صدای قورباغه هایی شد که تردید ندارم به یاری ابراهیم ها و اسماعیل هایی شتافته بودند که برای یاری الله در برابر آن فرمان سر تعظیم فرو آورده و حاضر شده بودندتا قدم به قربانگاه خود بگذارند همان لحظه بود که اعجاز توسل به بی بی فاطمه زهرا(س) و تبرک جستن از پرچم بارگاه امام رضا(ع) را در یافتیم و بار دیگر خدای را سپاس گفتیم که ما را در صف عاشقان خاندان عصمت و طهارت قرار داد.🌹 🌹راوی: شهید سرهنگ رمضان قاسمی🌹 درودوسلام خداوپیامبران خدانثارتان شهدای عزیز ┈••🔸🌱🔸••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌱 🔸 🌱🔸 🔸🌱🔸 🌱🔸🌱🔸🌱🔸🌱
🔴 پيامبر صلى الله عليه و آله: 💠 إنَّهُ لَيسَ مِنِ امرَأَةٍ أطاعَت و أدَّت حَقَّ زَوجِها، و تَذكُرُ حَسَنَهُ و لا تَخونُهُ في نَفسِها و مالِهِ، إلّا كانَ بَينَها و بَينَ الشُّهَداءِ دَرَجَةٌ واحِدَةٌ فِي الجَنَّةِ، فَإِن كانَ زَوجُها مُؤمِنا حَسَنَ الخُلُقِ فَهِيَ زَوجَتُهُ فِي الجَنَّةِ، و إلّا زَوَّجَهَا اللّهُ مِنَ الشُّهَداءِ. ✍هيچ زنى نيست كه فرمان را اطاعت كند و حقوق او را به جا آورَد، و از خوبى‌هاى او ياد كند، و در خود و اموال شوهرش به او نكند، مگر آن كه در بهشت، ميان او و شهيدان، تنها يك درجه فاصله باشد. پس، اگر شوهرش، و خوش‌اخلاق بوده، در بهشت نيز همسر اوست وگرنه خداوند، مردى از را به همسرى او در مى آورَد. 📙 کنز العمّال، ج۱۶، ص۳۳۸، ح ۴۴۸۰۴ ┈••🌾🌷🌾••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌾 🌷 🌾🌷 🌷🌾🌷 🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾
‍ 📝⭕️ سرگشاده به رئیس جمهور جناب آقای حسن روحانی ✍سعید زیباکلام آقای رئیس جمهور راستگویی و پاکدستی و امانتداری و شفقت بر خلق! سلام بر شما و بر مدافعان و حامیان شما. 🔹 شما راست گفتید که باید با کدخدا معامله کرد. 🔹 راست گفتید که کلید دارید و تدبیر می‌شناسید و چشمه‌ی جوشان امید برای ملت خواهید بود. 🔹 راست گفتید که دلواپسان بی‌سواد و بی‌شناسنامه و بزدل هستند و این حرفها هم ابداً هتک حرمت نیست. 🔹 راست گفتید که زبان دنیا را بلد هستید و رگ خوابشان را بخوبی می‌شناسید. و لابد این تدبیرها را هم همزمان با گذراندن پرمشقت دکتری حقوق در دانشگاه معلوم‌الهویه کلدونین گلسگو اسکاتلند فراگرفتید. ⭕️ اما بیایید بقدر نوک سوزنی مردانگی و جوانمردی و امانتداری و شرافت بخرج دهید و اموال مردم زودباور و خوش‌قلبی که سرمایه‌ی زندگیشون را به اعتبار قول و وعده‌های سرخرمن جنابعالی و دولتتان آوردند در بورس گذاشتند به ایشان برگردانید. 🔹 جناب حاج شیخ حسن روحانی! ریاست محترم جمهوری! بیایید در این واپسین هفته‌ها و ماه‌های این هشت سال وعده و دروغ و تزویر و نفاق و غارت بیت‌المال و فقیر و محروم‌ترکردن دهها میلیون نفر از هموطنانم، دست از وجه‌المعامله قراردادن معیشت و حیثیت و جان مردم برای قدرت‌طلبی‌های افزون‌تر خود بردارید. از پیشینیان شاه و شاهنشاه عبرت بگیرید و حدّی برای شقاوت و قساوت خود قرار دهید. کاش می‌توانستم ببینم و بفهمم شما این شیوه‌های سیاست‌ورزی را در کدام مکتب و مدرسه‌ای فراگرفته‌اید! 🔹 آقای شیخ حسن روحانی! یاوران و حامیان دولت شوم و پرنکبت و فلاکت! "از روزی که از اعمالتان بازجویی کنند بترسید، در آن روز چنان لرزش و تشویشی بر شما چیره گردد که کودکان از وحشت آن پیر شوند. بدانید ای بندگان خدا! از شما برای خودتان مراقبانی، و از اعضایتان جاسوسانی و محافظانی راستین گمارده‌اند که کردارهایتان را می‌نویسند...". 🔹 آقای روحانی! فرضا که به مصالحی که کاملا بر این بنده‌ی ظلوم جهول کفور پوشیده است رجالی شما را اسوه‌ی تدبیر و عقلانیت بدانند و ادامه دولت منحوس شما را بنحوی مایه خیر و برکت و بصیرت بدانند. اما آقای روحانی! بدانید اکثریت مردم این آب و خاک لای چرخ‌دنده‌های تدابیر و عقلانیت سرشار از مکر و حیله و بازیگری شما بستوه آمده‌اند و کثیری نه زندگی که مردگی میکنند. 🔹 آقای روحانی! فرضا که با مجموعه‌ای از ترفند و شگردهایی بتوانید یکی از همدستان کاربلدِ زبانِ دنیافهم خود را با زدوبند با رجال تبهکار و معامله‌گر و دنیاطلب عرصه سیاست و قدرت، در راس دولتی سراپا مکر و حیله و غارت و چپاول به ملت ایران تحمیل کنید. ⭕️ اما بدانید که مرگ حق است و قیامت حق است و کتاب حق است و "یوم الحساب" حق است و حساب و عقاب حق است. آنجا نمی‌توان به این و آن مقام و صاحب‌منصب توسل جست. در آن هنگامه‌ی هولناک، با صفی از میلیونها میلیون مردم رنج‌وعسرت‌کشیده و مال‌ربوده بدست شما و اعوان و انصارتان مواجه می‌شوید که باید در محضر حضرت حق پاسخ یکایکشان را بدهید. ▪️ پناه بر خدای رحمان! پناه بر خدای ناظر و شاهد این همه جنایت و خیانت که بنامش و بنام دینش انجام می‌شود.‌ ▪️ "والله یکتب ما یبیتون، فاعرض عنهم و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا"(و خدا می نویسد آنچه را پنهان می‌کنند. پس، از ایشان روی بگردان و بر خدا توکل کن و وکیلی خداوند ترا بس). ▫️"ای دنیا! اف بر دوستان منافق و مکّار و شقی تو!" ▫️۱۸ آبان ۱۳۹۹ ┈••🌿🍁🌿••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌿 🍁 🌿🍁 🍁🌿🍁 🌿🍁🌿🍁🌿🍁🌿