✍ با روشها و الگوهای قدیمی به استقبال شرایط جدید نرویم.
🔹مردی بار سنگینی از نمک بر پشت الاغش گذاشته بود و به شهر میبرد تا آنها را بفروشد.
🔸در مسیر به رودخانهای رسیدند. هنگام رد شدن از رودخانه پای الاغ سر خورد و درون آب افتاد.
🔹الاغ وقتی بیرون آمد بار نمک در آب حل شده بود و بارش سبکتر شده بود.
🔸روز بعد مرد و الاغ بار دیگر راهی شهر شدند و به همان رود رسیدند.
🔹الاغ با بهخاطر داشتن اتفاق دیروز خود را به درون آب انداخت و بار خود را سبکتر کرد.
🔸مرد که بسیار ناراحت شده بود با خود گفت:
اینطوری نمیشود. باید بهجای نمک چیز دیگری برای فروش به شهر ببرم.
🔹فردای آن روز مرد مقدار زیادی پشم بار الاغ کرد.
🔸هنگام گذشتن از رودخانه الاغ بار دیگر خود را به آب انداخت. اما وقتی بلند شد مجبور شد باری چند برابر قبل را تا شهر حمل کند.
🔹بسیاری از مشکلات ما در زندگی ناشی از این است که متوجه تغییرات نمیشویم و با روشها و الگوهای قدیمی به استقبال شرایط جدید میرویم.
🔸روشی که دیروز عامل موفقیت ما بود، معلوم نیست که امروز هم عامل موفقیت باشد.
┈••✾👓📚👓✾••┈
💖كانال حیات طیبه ؛ به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
👓
📚
👓📚
📚👓📚
👓📚👓📚👓📚👓
💢سرباز امام زمان
من یک تصمیم بزرگ گرفتم که مطمئنم از چهل سال مجاهدتم بالاتر است...
بعد از آنکه ماموریتم در سوریه تمام شد و برگشتم، تصمیم دارم بروم گوشه ای از این مملکت، در یک مسجد دورافتاده، روی این بچه های نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام دهم و برای امام زمان سرباز تربیت کنم...
کاری که ما تا حدودی کوتاهی کردیم و باید آن دنیا جواب پس بدهیم....
🌹شهیدحاجحسینهمدانی🌹
┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌷
🌷
🌷🌷
🌷🕌🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✍✅داستان_کوتاه
👀دو خاطره متفاوت و قابل تأمل از گم شدن مداد سیاه دو نفر در دوران دبستان:
❌️مرد اول می گفت:
«چهارم ابتدایی بودم.
در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم.
وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بیمسئولیت و بیحواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم.
روز بعد نقشهام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش میرفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم.
ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام میدادم ولی کم کم بر ترسم غلبه کردم و از نقشه های زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم میدزدیدم و به خودشان میفروختم.
بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم.
خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه ای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفه ای شدم!»
❌️مرد دوم می گفت:
«دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به ماردم گفتم مداد سیاهم را گم کردم.
مادرم گفت خوب چه کار کردم بدون مداد؟ گفتم از دوستم مداد گرفتم. مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست.
مادرم گفت پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟ گفتم چگونه نیکی کنم؟ مادرم گفت دو مداد میخریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود.
آن مداد را به کسی که مدادش گم میشود میدهم و بعد از پایان درس پس میگیرم.
خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آن قدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری میگذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم.
با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه ام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونه ای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره میشناختند و همیشه از من کمک میگرفتند.
حالا که بزرگ شده ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفتهام و تشکیل خانواده داده ام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.»
♨️-مراقب واکنشها و اثر کلام خود بر دیگران باشیم!
┄┅┅┅❅✏️🖌✏️❅┅┅┅┄
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
✏️
🖌✏️
✏️🖌✏️
🖌✏️🖌✏️
✏️🖌✏️🖌✏️🖌✏️
شکراله حافظی:
🌹گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟»
قدری فکر کرد و گفت:« هیچی»
گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمیخواد یک کارهای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه»
گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم . .
#شهيد_نور_الله_اختري
┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌷
🌷
🌷🌷
🌷🕌🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔺مستند صوتی ۱۶ قسمتی #شنود که تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیة الله تهران می باشد را به امید خدا جهت تنبه هر روز حوالی ساعت ۱۵ در کانال حیات طیبه منتشر می کنم.
🔹️ تجربهگر کتاب شنود در پی حذف برخی قسمتها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
پیشنهاد میکنم حتما هر روز حدود ۴۰ دقیقه برای شنیدن این گفتگو و بیان مطالب وقت بگذارید،قطعا در زندگی شما و تعاملاتی که دارید آثار آنرا خواهید دید.
مستندات این گفتگو تماما موجود است و در کتاب شنود چاپ انتشارات شهید ابراهیم هادی ثبت گردیده است.
لطفا در جای خلوت و با توجه استماع بفرمایید.
┈••🌴🌼🌴••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌴
🌼
🌴🌼
🌼🌴🌼
🌴🌼🌴🌼🌴🌼🌴
مستند صوتی شنود - 01.mp3
16.34M
🎙 مستند صوتی شنود/ قسمت اول
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
#هرشب_یک_قسمت
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتهای کتاب #شنود، توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمتهای آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
مروری بر نکات جلسه اول
🔻 بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور
🔻 روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین
🔻 تصاویر عجیب شیاطین
🔻 اجناس مختلف شیاطین
🔻 بیماریای که تجربهام را رقم میزد.
🔻 گردابی که از جنس نور بود.
🔻 حضور اجدادم را حس میکردم.
🔻 پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود.
🔻 علاقه شدید و اشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ
🔻 اعمالی که به آن تکیه کرده بودم.
🔻 جلوه نفس لوامه
#مستند_صوتی_شنود
┈••🌴🌼🌴••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🌴
🌼
🌴🌼
🌼🌴🌼
🌴🌼🌴🌼🌴🌼🌴
سرلشکر رشید: پاسخ ایران به هر اقدام صهیونیستها قطعی و ویرانگر خواهد بود
🔹فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا: هر کشوری که با رژیم صهیونیستی برای تهدید امنیت ملی ایران همکاری کند و پایگاه و امکانی در اختیار این رژیم قرار دهد، آن پایگاهها و مبدا حمله به ایران که رژیم اشغالگر قدس است، آماج حمله نیروهای مسلح ایران قرار خواهد گرفت.
🔹هر دشمنی که بخواهد تعرضی به آبها، جزایر، سواحل و تاسیسات ایران داشته باشد، با تمام قدرت دفاعی و تهاجمی ارتش و سپاه و قدرت منطقهای ایران بهصورت یکپارچه و هماهنگ و در جغرافیایی بسیار گسترده درهم کوبیده خواهد شد.
┈••✾•💪🇮🇷💪•✾••┈
💖كانال حیات طیبه ؛ به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🇮🇷
💪
🇮🇷
💪🇮🇷
🇮🇷💪🇮🇷
🇮🇷💪🇮🇷💪🇮🇷💪🇮🇷
🔴 «تاوان دل سوزاندن»
☘️ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ بکنید.
☘️ ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ!!
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ.
ﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ،
ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ....
☘️ پیرزن ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ. ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ... ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ.
☘️ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ،
ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ.....
از بیانات آیت الله فاطمی_نیا
┈••♻️⛔️♻️••┈
💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
♻️
⛔️
♻️⛔️
⛔️♻️⛔️
♻️⛔️♻️⛔️♻️⛔️♻️
🌸خوردنش حلال، بردنش حرام
مثل همۀ بسیجیان دو تكه تركش خمپاره برداشته بودم كه یادگار با خودم ببرم منزل
برگ مرخصی ام را گرفتم و آمدم دژبانی ، دل و جگر وسایلم را ریخت بیرون ، تركش ها را طوری جاسازی كرده بودم كه به عقل جن هم نمی رسید ولی پیدایش كرد
پرسید : « چند ماه سابقه منطقه داری ؟ » گفتم :« خیلی وقت نیست » گفت : « شما هنوز نمی دانی تركش ، خوردنش حلال است بردنش حرام ؟ »
گفتم : « نمی شود جیرۀ خشك حساب كنی و سهم ما را كه حالا نخورده ایم بدهی ببریم ! »
#طنز_جبهه
┈••✾•💦🐠💦•✾••┈
💖كانال حیات طیبه ؛ به ما بپيونديد👇:
https://eitaa.com/hayat_tayyebe
🐠
💦
🐠💦
💦🐠💦
🐠💦🐠💦🐠💦🐠