حیات ما در برابرمان، همچون جامی پر از آب سرد و گواراست.
جامی مرطوب که بیماری تبدار آن را به دست می گیرد و می خواهد بیاشامد و آب چندان خنک و گوارا و التهاب تب آنقدر سوزان است که گرچه می داند باید صبر کند؛
آنرا به یک جرعه می آشامد و نمی تواند این جام لذیذ را از لب های خود براند.
هرگز مخواه که آبهای گذشته را از نو بچشی. هرگز گذشته را در آینده مجوی.
اگر آنچه می خوری سرمستت نمی کند بدان از آن روست که گرسنگی ات کافی نیست.
_مائده های زمینی
_آندره ژید
@hayrani
✨
ز اعماق قرون، از بین جمعیت، تو را دیدیم
تو هم ای ناز مطلق... از همان بالا ببین ما را
#محمدسهرابی
@hayrani
4_5888508675164739601.mp3
2.14M
سلام حسینِ بیکسان عالم...
سلام حسین... رفیق روز سختی
@hayrani
میپرسی:
واژهیِ «وطن» به چه معناست؟
خواهند گفت:
که خانه است و درختِ توت،
لانهیِ ماکیان است و کندوی زنبور،
عطرِ نان است و آسمانِ نخست.
میپرسی:
آیا یک واژه با سه حرف
برایِ این همه مضامین وسعت دارد
و بر ما تنگ آمده است؟
#محموددرویش
@hayrani
🦋
تو مثل خنده ی گل، مثل خواب پروانه
تو مثل آنچه که ناگفتنیست، زیبایی
چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟
که جاودانهترین لحظهی تماشایی...
#حسینمنزوی
@hayrani
🌱
تن آسوده چه داند که دل خسته چه باشد
من گرفتارِ کمندم تو چه دانی که سواری؟
کس چنین روی ندارد تو مگر حورِ بهشتی؟
وز کس این بوی نیاید مگر آهوی تتاری
عرقت بر ورقِ روی نگارین به چه ماند؟
همچو بر خرمنِ گل قطرهء بارانِ بهاری
طوطیان دیدم و خوشتر ز حدیثت نشنیدم
شکر است آن نه دهان و لب و دندان که تو داری
ای خردمند که گفتی نکنم چشم به خوبان؛
به چه کار آیدت آن دل که به جانان نسپاری؟
آرزو میکندم با تو شبی بودن و روزی
یا شبی روز کنی چون من و روزی به شب آری
هم اگر عمر بُوَد دامن کامی به کف آید
که گل از خار همیآید و صبح از شب تاری
سعدی آن طبع ندارد که ز خوی تو برنجد
خوش بُوَد هر چه تو گویی و شکر هر چه تو باری
#سعدی
@hayrani
🌿
دوشِ پر عربدهای بود و نه آن است امروز
نگهَش قاصدِ صد لطفِ نهان است امروز
حُسنش آن است ولی خود نه همان است بلی
بُودی آفت دل، راحت جان است امروز
روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم
حرف ما و تو چه محتاج زبان است امروز؟
شرح رازی که میان من و او خواهد بود
بیش از حوصلهٔ نطق و بیان است امروز
تا چهها بر سر و دستار حریفان گذرد
زان میِ تند که در رطلِ گران است امروز
بر کمان میکشد آن غمزه خدنگی که مپرس
ای خوشا سینهی وحشی که نشان است امروز
#وحشیبافقی
@hayrani
بیدل بیهمزبان! چه بر تو گذشتهست؟
پیر به ظاهر جوان! چه بر تو گذشتهست؟
در شب طوفان بگو چه بر سرت آمد؟
ای گل بیباغبان چه بر تو گذشته ست؟
شیفتهاش بودی و فریفتهات کرد
ملعبهی این و آن، چه بر تو گذشتهست؟
صاعقهی عشق آتشت زد و سوزاند
سوختهی ناگهان! چه بر تو گذشتهست؟
از تو که در راه ماندهای چه بگویم؟
گم شدهی کاروان! چه بر تو گذشتهست؟
آه که از هایوهوی تو خبری نیست
ای دل دیوانه، هان! چه بر تو گذشتهست؟
#سجاد_سامانی
@hayrani
لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و
غاصِبي حقّك يا أُمي يا سيِّدَتي وَ مولاتي
يا فاطمة الزهراء سلام الله علیها...