eitaa logo
حیـّان🇵🇸
877 دنبال‌کننده
686 عکس
128 ویدیو
10 فایل
حیّان: زنده؛ نام شهیدی در کربلا.. بهره‌ی هر کدام شما از زمین، به اندازه‌ ی طول و عرض قامت شماست.. - امیرالمومنین علی(ع)، خطبه‌ی۸۳ نهج‌البلاغه. ناشناس: https://daigo.ir/secret/81278163 پاسخ پیام‌هایتان: @hayyeragheb
مشاهده در ایتا
دانلود
خدای نکرده فکر نکنید حضور قلب و نمیدونم این حالات معنوی از امشب دیگه درتون فعال میشه ها! زمان می‌بره عزیز من، عزم پای کار موندن میخواد! شما تا هر جا تونستی و حوصله‌ت شد دعا رو با کیفیت بخون، از اون به بعد بذار به عهده خدا.. دو قدم بردار، خدا پیش کش جتِ دستِ اول ساخت ملکوتش رو بهت میده؛ بقیه مسیر رو پرواز میکنی..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد عزیزِ ما، خدا رحمت کنه این مرد عالِم و لطیف رو.. رضوان خدا بر نفس گیرا و پاک ایشون.. گوش کنید..
ما رو دعا کنید، دست خالی‌ایم..
چاه امشب زِ غم دوریِ یارش چه کند؟
«صاحب الغرباء..»
«دعا کن حالا که با علی پیر شده‌ام، با علی نیز بمیرم..» - ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند..
- نجفِ بابا..
تَطْوی بِاللَّیلِ مالا تَطْوی بِالنَّهارِ .. 🌿 کسی میتواند روز انذار کند که شب خود را انذار کرده باشد، تا مسیری را نرفته باشید نمی توانید دعوت به مسیر کنید ..
هدایت شده از حیِّ راغـب..
بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته‌ام ای همه سقف و ستون و همه آبادیِ من.. - 🌱..
خود را بایـد از درون غـبار پیکرِ جسم بیرون کشید..
این همه شب قدر بر من گذشت اما خودم می‌گویم که آدم نشده‌ام؛ چون معنی قدر را نفهمیده‌ام. بدتان نیاید اما جز عوام بازی از قدر چیزی نمی‌دانیم. قدر یعنی تجدید نظر کنیم! باید تقوا را اگر از قبل شروع نکرده‌ایم از شب قدر شروع کنیم و جدی تصمیم بگیریم بداخلاق و پرخاشگر نباشیم و غیبت نکنیم. | |
سعادت هیچ یک از ما تضمین نشده، خودتان را لبه‌ی پرتگاه بدانید..
شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت فِراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت..
حالت تب‌دارِ شیدایی برای من آشناست، شیفتگی درون را می‌سوزاند و فراق تمامِ هستیِ جان تفتیده را.. گناه ما چیست، از یار ماندیم و سوختیم و هروله کردیم و هیچ جز حرارتِ سوزان عشق بر پیکره‌ی وجودمان نماند..
هدایت شده از حیِّ راغـب..
Mehdi Rasooli - Sofre Eshgh.mp3
5.43M
‌خـدا مهرت رو تو قلـبم شبیه آیه نازل کرد خـدا با تو امـام مـن برام نعمت رو کامل کرد .. 🌱.. - @hayyan_ir | حیّـان
حیـّان🇵🇸
‌خـدا مهرت رو تو قلـبم شبیه آیه نازل کرد خـدا با تو امـام مـن برام نعمت رو کامل کرد .. #منجی‌‌ِدل🌱
آی بابا علی.. ما یتیمای امام زمان‌مونیم، ما همون بچه سرتقایِ ناخلفی هستیم که از اول بهمون گفتن باباتون رفته مسافرت.. کمکمون کن بابامون رو از این سفر دور برگردونیم..
از دعاهایی که تو هر شرایطی زمزمه‌اش میکنم.. خـدایـا، ما رو پریشون خودت کن..
چه‌ بسیار افرادی‌ که‌ با تعریفی که‌ از آنها شده فریـب خوردند.. - مولا علی علیه السلام🌱..
هدایت شده از |عـلویـات|
با فرق شکافته در محراب به "ابن ملجم" نگاه کرد؛ که دستانش بسته بود. با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی و مهربانی! فرمودند: ای مرد، گناه بزرگی کرده‌ای! مرتکب امری عظیم و فعلی بسیار بزرگ شده‌ای!
قران رو با تفسیر بخون، هرچند مختصر..
هدایت شده از مَهجور
مـا خـواب زدگانِ فرامـوش خانه‌های غفلت چـه مـی‌فـهـمـیـم " انـهدام ارکان هـدی " را بـگـذار مـن برایـت مرثـیـه بخـوانـم جبـرئیل پدر مـهربانـی داشـتیم که بـی ظلم و جرمـی او را وقتی بی‌دفاع بود، از پشـت سر ضربت زدند. عزاداران او یتیمان و فقیران، ضعیفان و تنهاماندگانِ بی انیس دنیا بودند. شـنـیـدم قاتـلـش را که گرفتند و به صـحـن مسجد برگرداندند، حضرتش چشم باز کرده - و فــرمـــود: آیـا مــن امــام بــدی بــودم؟ شنیدم قاتل هم پا به پای مردم بر او گریست‌.‌.‌
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
ما رو دعا کنید، دست خالی‌ایم..
حیـّان🇵🇸
‌ به لطــف گریــه کار طفــل بهتر راه می‌افتد؛ چه بهتـر، بیشتر از دیگران مــا را بگــریـانی .. - @
به لطــف گریـه کـار طفـل بهتر راه می‌افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی..
روح علی رفته بود، جسم علی رفت..
اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر در درگاه خداوندم .چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم : .. سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم ما را به جرم عشق موأخذه می کنند .گویا نمی دانند که عشق گناه نیست امّا کدام عشق؟ .. خداوندا معبودا عاشقا، مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی ، امّا بزرگتر شدم ودیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی کرد پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه،به دنیا عشق ورزیدم به مال ومنال دنیا عشق ورزیدم . به مدرسه عشق ورزیدم . به دانشگاه عشق ورزیدم امّا همه ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو .. (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم وتو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری،فهمیدم در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کرده ام ، این تو بودی که عاشق من بوده ای و من را می کشانده ای ، اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می آمدم .ولیکن وقتی توجه می کنم می بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام ولی باز مستقیم آمده ام حال می فهمم که این تو بوده ای که به دنبال بنده ات بوده ای، و هرگاه او صید شیطان شده ، تو دام شیطان را پاره کرده ای و هر شب به انتظار او نشسته ای تا بلکه یک شب او را ببینی ، حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی ، بنده را چه ، که عاشق تو بشود .. (عَنقا شکار کرکس نشود_ دام باز گیر) .. آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم !¹ اما تو دست بر نداشتی و انقدر به این کار ادامه دادی تا بالا خره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام وه چه خیال باطنی !! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود . مرا که به چنگ آوردی به صحنه ی جهادم آوردی ، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نبرد عشق ببازی من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می کردم . آخرتو بزرگ بودی و من کوچک !! تو کریم بودی و من ل‍ئیم ! تو جمیل بودی و من قبیح ، تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم .کمند عشقت را محکمتر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی ، در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی وچه نیکو شرابی بود . من هنوز از لذت آن شراب مستم . اولین جرعه ی آنرا که نوشیدم مست شدم ودر حال مستی تقاضای جرعه های دیگر کردم . امّا این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی ، پیاله ام را شکستی ، هر چه التماس می کردم تا از حجاب ظلمانی بیاسایم ، ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی اکنون من خمارم و پیاله به دست ، هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم . ای عاشق من !! ای اله من !! پیاله ام را پر کن و در خماریم نگذار. تو که یک عمر به انتظار نشسته حال که به من رسیده ای چرا کام دل بر نمی گیری؟ تو که از بیع و شراء متاع عشق دم می زنی، چرا اکنون مرا در انتظار گذاشته ای ؟ اگر بدانم که خریدار متاعم نیستی و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی کنی ، پیاله ی خود را می شکنم و متاعم را به آتش می کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حسرت به دندان بگزاری .. به آهی گنبد خضراء بسوزم جهان را جمله سر تا پا بسوزم بسوزم یا که کارم را بسازی چه فرمائی بسازم یا بسوزم ¹: و بعد از خواب ، چه قدر پشیمان بودم[ازبنده] ..