حیـّان🇵🇸
با فرق شکافته در محراب به "ابن ملجم" نگاه کرد؛ که دستانش بسته بود. با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی
چیکار کردی آدمیزاد، چیکار کردی ..
May 11
هدایت شده از مَهجور
مـا خـواب زدگانِ فرامـوش خانههای غفلت
چـه مـیفـهـمـیـم " انـهدام ارکان هـدی " را
بـگـذار مـن برایـت مرثـیـه بخـوانـم جبـرئیل
پدر مـهربانـی داشـتیم که بـی ظلم و جرمـی
او را وقتی بیدفاع بود، از پشـت سر ضربت
زدند. عزاداران او یتیمان و فقیران، ضعیفان
و تنهاماندگانِ بی انیس دنیا بودند.
شـنـیـدم قاتـلـش را که گرفتند و به صـحـن
مسجد برگرداندند، حضرتش چشم باز کرده
- و فــرمـــود: آیـا مــن امــام بــدی بــودم؟
شنیدم قاتل هم پا به پای مردم بر او گریست..
حیـّان🇵🇸
به لطــف گریــه کار طفــل بهتر راه میافتد؛ چه بهتـر، بیشتر از دیگران مــا را بگــریـانی .. - @
به لطــف گریـه کـار طفـل
بهتر راه میافتد
چه بهتر بیشتر از دیگران
ما را بگریانی..
هدایت شده از کلبهیترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧
اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر در درگاه خداوندم .چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم : ..
سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم ما را به
جرم عشق موأخذه می کنند .گویا نمی دانند که
عشق گناه نیست امّا کدام عشق؟ ..
خداوندا معبودا عاشقا، مرا که آفریدی عشق به
پستان مادر را به من یاد دادی ، امّا بزرگتر شدم
ودیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی کرد پس عشق
به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی
گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه
چیز عشق ورزیدن را نه،به دنیا عشق ورزیدم به
مال ومنال دنیا عشق ورزیدم . به مدرسه عشق
ورزیدم . به دانشگاه عشق ورزیدم امّا همه ی اینها
بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و
اصیل داد یعنی عشق به تو ..
(یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی
شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ
و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم
بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به
خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم
که عاشق تو شوم وتو بزرگتر از آن هستی که
معشوق من قرار گیری،فهمیدم در این مدت که
فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کرده
ام ، این تو بودی که عاشق من بوده ای و من را
می کشانده ای ، اگر من عاشق تو بودم باید
یکسره به دنبال تو می آمدم .ولیکن وقتی توجه
می کنم می بینم که گاهی اوقات در دام شیطان
افتاده ام ولی باز مستقیم آمده ام حال می فهمم
که این تو بوده ای که به دنبال بنده ات بوده ای، و
هرگاه او صید شیطان شده ، تو دام شیطان را
پاره کرده ای و هر شب به انتظار او نشسته ای تا
بلکه یک شب او را ببینی ، حالا می فهمم که تو
عاشق صادق بنده ات هستی ، بنده را چه ، که
عاشق تو بشود ..
(عَنقا شکار کرکس نشود_ دام باز گیر) ..
آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می
کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می
نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب
خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم !¹ اما
تو دست بر نداشتی و انقدر به این کار ادامه دادی
تا بالا خره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من
فکر می کردم که با پای خود آمده ام وه چه خیال
باطنی !! این کمند عشق تو بود که به گردن من
افتاده بود . مرا که به چنگ آوردی به صحنه ی
جهادم آوردی ، تا به دور از هر گونه هیاهو با من
نبرد عشق ببازی من در کار تو حیران بودم و از
کرم تو تعجب می کردم . آخرتو بزرگ بودی و من
کوچک !! تو کریم بودی و من لئیم ! تو جمیل
بودی و من قبیح ، تو مولا بودی و من شرمنده از
این همه احسان تو بودم .کمند عشقت را محکمتر
کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی ، در آنجا
شراب عشقت را به من نوشاندی وچه نیکو شرابی
بود . من هنوز از لذت آن شراب مستم . اولین
جرعه ی آنرا که نوشیدم مست شدم ودر حال
مستی تقاضای جرعه های دیگر کردم . امّا این بار
تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی ،
پیاله ام را شکستی ، هر چه التماس می کردم تا از
حجاب ظلمانی بیاسایم ، ندادی و زیر لب به من
خندیدی و پنهانی عشوه کردی اکنون من خمارم و
پیاله به دست ، هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از
شراب عشقت به سر می برم . ای عاشق من !! ای
اله من !! پیاله ام را پر کن و در خماریم نگذار. تو
که یک عمر به انتظار نشسته حال که به من
رسیده ای چرا کام دل بر نمی گیری؟ تو که از بیع
و شراء متاع عشق دم می زنی، چرا اکنون مرا در
انتظار گذاشته ای ؟ اگر بدانم که خریدار متاعم
نیستی و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی کنی ،
پیاله ی خود را می شکنم و متاعم را به آتش می
کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حسرت
به دندان بگزاری ..
به آهی گنبد خضراء بسوزم
جهان را جمله سر تا پا بسوزم
بسوزم یا که کارم را بسازی
چه فرمائی بسازم یا بسوزم
¹: و بعد از خواب ، چه قدر پشیمان بودم[ازبنده]
#عشق_اصیل ..
یک وقت میگوییم علــــی(ع) را "که" کُشت و یک وقت میگوییم "چه" کُشت؟
اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟!
البته عبد الرحمن ابن ملجم.
و اگر بگوییم علی را "چه" کُشت؟
باید بگوییم: جمود، خشک مغزی و خشکه مقدسی!
همینهایی که آمده بودند علی را بکشند، از سر شب تا صبح عبادت میکردند، واقعاً خیلی تأثرآور است ؛ علی به جهالت و نادانی اینها ترحم میکرد، تا آخر هم حقوق اینها را از بیت المال میداد.
ابن ابی الحدید میگوید، اگر میخواهید بفهمید که #جمــود و #جهــالت چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی که قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند و گفتند: ما میخواهیم خدا را #عبادت بکنیم و چون میخواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم....
- اسلام و نیازهای زمان، ج ۱، ص ۷۷.
#شهید_مطهری..
- کانال دلنوشتههای یک طلبه..
حیـّان🇵🇸
یک وقت میگوییم علــــی(ع) را "که" کُشت و یک وقت میگوییم "چه" کُشت؟ اگر بگوییم علی را "که" کُشت؟! ا
باطن خـود را اصـلاح کــن تا
خدا ظاهرت را اصلاح کند..
- شهید مظلوم، امیرالمومنین (ع)، غُررالحِکم..
این روزها خیلی:
اشک، عاشق را فقط ثابت قدمتر مىكند
با چكيدن، جاىِ پاىِ شمع محكم مىشود..
- رضا حیدرینیا..
Mehdi Rasoli - Ya Ali O Ya Azim.mp3
3.39M
در مدح این اثر به سکوت
کفایـت میکنـم..
- @hayyan_ir | حیـّان