..

داشتم تنظیم می‌کردم کی چه مطلبی رو مطالعه کنم گفتم از الان تا نه و نیم این و میخونم بعد فلان و.. ساعت رو دیدم، ده و بیست دقیقه بود! امسال خیلی داره سریع می‌گذره.

- #مردی_در_تبعید_ابدی | #نادر_ابرهیمی

- کتاب خریدیم، از صحبت‌های آقا هم خریدیم؛ روح‌مان حقاً شاد است..

تگ کانال‌هاتون رو که می‌فرستید عضو می‌شم و می‌خونم، فکر نکنید بی‌تفاوت رد میشم؛ بفرستید ایدی‌ها رو.. یکم بعد، اگر روند مفید بود، ان شاءالله معرفی می‌کنم🌱

اگر قرار بر گذاشتن یه محفل باشه، چه موضوعی بنظرت مناسب‌ترینه؟🌱 - https://daigo.ir/pm/s0tjlT

🌱..

تاریخ، سرتاسر از بنی‌آدم پر است؛ غالبا از همه تنها تلی از خاک می‌ماند، و پس از صد سال، وقتی آخرین نواده جام مرگ را نوشید، برای همیشه از خاطر جهان پاک می‌شود. انگار نه انگار که آدم‌هایی در اینجا خندیده‌اند و جشن گرفته‌اند و اشک ریختند و زندگی کردند، انگار نه انگار..

پس آنهایی که می‌مانند، چه می‌کنند؟ برای اینکه جوهر وجود آدم در دفتر تاریخ بنویسد، یا باید انسان بسیار خوبی بود یا بسیار فجیع! آنها که جوهر پس دادند، به بدی یاد می‌شوند و آنکه غلط دیگری را گرفته‌، به نیکویی..

نمی‌توانم خیلی مدح خواهر یگانه سلطان ایران را بکنم، ایشان همیشه در نظرم بسیار عظیم و ناشناخته بوده - لااقل تا به الان که اینطور است. فقط از او می‌خواهم قدر عظمت خود و خاندانش را مادرانه به ما بیاموزد و دست‌مان را بند خادمی همان خاندان کند.. عمر، بی وقفه می‌گذرد و برای تصمیم گرفتن‌های ما هرگز نمی‌ایستد؛ حال که ما بالاخره خواهیم مرد، چرا مرگ‌مان قبیح باشد..؟

گرچه احساس نزدیکی چندانی نداشته‌ام که حقیقتا هم خاک بر سر بی‌لیاقت من، ولی به واسطه‌ی نزدیکی تولدم به ولادت ایشان، همیشه حمایت مادرانه‌شان را احساس کردم.. دورادور، لطیف، ملیح، با لبخندی از سر دیدن تلاش‌ها و حزنی از بی‌حواسی‌های من..

حکمت را هر کجا که باشد، فرا گیر، گاهی حکمت در سینه‌ ی منافق است و بی‌ تابی کند تا بیرون آمده و با همدمانش در سینه ی مومن آرام گیرد.. - #نهج‌البلاغه | #حکمت۷۹..