13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 نماهنگ زیبای صلاة الفراق
🔹بامداحی مهدی رسولی
ویژه ایام فاطمیه
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
VID_20200717_002249_515_00.mp3
5.83M
دلتون شکست دعامون کنید💔
سخنرانی سردار سلیمانی در مورد
مادرمون حضرت زهرا(س)
✨بسپار به خدا
مؤمن یقین دارد که مالک و ربّ او خداست؛
👈 پس در باران ابتلائات صبر میکند و خود را به خدا میسپارد.
📌برگرفته از جلسات «عرفان مقاومت»
#مقاومت #صبر
#توکل
✅@Aminikhaah
❇️ راز آرامش مؤمن در گرداب ابتلائات
✍🏻 کشته شدن در راه خدا، قله ابتلائات است و در دامنه آن ابتلائات دیگری هم هست؛
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»
خداوند میفرماید: «با ترس، گرسنگی یا اموال مورد ابتلا قرار میگیرند و یا با آسیب رسیدن به جان و ثمرات آنها مورد ابتلا قرار میگیرند»
✍🏻 و مؤمنین، هنگامه مواجهه با ابتلائات، ایمانشان زیاد میشود و میگویند:
«حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»
⬅️ حتی اگر همه قدرتهای نظامی، روبروی آنها باشند، با دلی قرص و محکم میگویند:
«هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»
و «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»
#امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:« هر جا دو جبهه با هم درگیر شدند، پیروزی با جبههای است که صبرش بیشتر است.»
✍🏻 #ابتلاء از سنتهای الهی است؛
و اگر در مسیری که رفتی فحش نخوردی،
#تهدید نشدی، به مال و فرزند و آبرویت آسیب وارد نشده، معلوم میشود که مسیر را درست نیامدهای؛
🔖 چطور میشود هیچ قطعهای از قطعات جبهه باطل را به مخاطره نینداختهای؟!
✍🏻 مؤمن، در باران ابتلائات درگیریها،
#صبر میکند
و خودش را مِلک خدا میداند
و خود را به خدا میسپارد؛
این عرفان کسی است که مقاومت دارد.
«الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون»
✍🏻 #مؤمن میداند که مالک و ربّ او، خداست؛
و او تصمیم میگیرد.
و این راز آرامش مومن است.
📌 برگرفته از جلسات «عرفان مقاومت»
✅@Aminikhaah
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتگری آقای حسین کاجی
از کسی که ناپاک به جبهه آمد؛ اما...
#اللهم_ارزقنا_شهادت💔🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لا اکراه فی الدین یعنی چی‼️
یعنی هرکی هرکاری دلش خواست انجام بده؟
.
#پیاممخاطبین
سلام خداقوت، من اهل مطالعه و کتاب نبودم. چندسال پیش دیدم کتاب سلام بر ابراهیم داره پخش میشه تو فامیل. همه میخونن ولی من گفتم حوصله کتاب روندارم، نگرفتم.
تا یکبار خونه پدری، دیدم مادرم با عینکش داره کم کم میخونه، گفتم اینبار میبرمش و میخونم.
سلام ۱و۲ رو آوردم و الان که پیام میدم تازه کتابها رو خوندم.
کارم شده گریه. به کانال کمیل که رسیدم بی امان اشک میریختم، او مثل ما تو دنیا بود اما احساس میکنم فاصله ما با شهید هادی زمین تا آسمونه، چقدر دودستی چسبیدیم به دنیا، چند بار از داداش ابراهیم کمک خواستم و کمکم کرد.
سعی کردم رفتارم رو عوض کنم. باید از خاطرات او درس بگیریم
تا دیروز من دنبال خونه خوشگل میگشتم تا خونمون رو عوض کنیم. ولی دیگه الان سپردم به خدا.
همسرم میخواست ماشینمون رو عوض کنه. گفتم این ماشینی که میخوای بخری ما رو زمین میزنه من راضی نیستم.
من وسواس داشتم. دستامو زیاد میشستم وقتی به آخرین روز داداش ابراهیم رسیدم دیدم که قطره آبی نبود. پنج روز تشنه وگرسنه و زخمی موندن توی سرمای زمستان در دل دشمن، اونوقت من چطور این همه آب اسراف میکنم!؟
چه جوابی دارم بدم به شهدا
نمازهام رو از دوران دبستان میخوندم ولی نماز صبح هام قضا میشه و نمازهای دیگم اول وقت نیست،
شهید هادی جایی گفته بود این جنگ و... خیلی مهم نیست، مهم نماز و اذانه،
ان شاء الله بتونم از این به بعد اول وقت بخونم،
حجابم تقریبا کامله، ولی چادری نیستم، هنوز دو دلم. میترسم چادر بذارم و بعد نتونم و بذارم زمین و مسخره ام کنن. دعام کنید.
من فرزند جانبازم. پدرم زمان جنگ بخاطر ترکش هایی که خورده بودن، مدتها بستری بود. الان نزدیک ۴۰ ساله داروی اعصاب میخورن، تا به حال علاقه مند به دونستن خاطرات اون دوران و شهدا نبودم اما حالا...
از شما سپاسگزارم که چشم ما رو به خیلی حقایق باز کردید، ما از اول حجابمون رو داشتیم، ولی کتاب سلام بر ابراهیم به نکات ریزی که تا بحال بهش توجه نداشتم متوجه کرد و به فکر فرو برد.
الان از پدرم میخوام از خاطرات اون دوران برام بگه و از عمق جان بهش گوش میدم.
ان شاء الله عاقبت بخیر بشید.
ان شاء الله خداوند مثل شهید ابراهیم هادی ها بهمون فرزند عطا کنه و فرزندانمون رو بتونیم درهمین راه تربیت کنیم.
التماس دعا🤲
یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی!
فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَالَ
فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ
وَ بَکَتْ وَ بَکَی...
ای فاطمه، با من سخن بگو!
من پسر عموی تو علی بن ابی طالب هستم.
فاطمه چشمان خود را به روی او باز کرد،
"آنگاه آن بانو گریست و علی هم گریان شد"
بحار الأنوار