eitaa logo
حضرت زهرا(س)
142 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
224 فایل
🌹بسم رب الشهدا🌹 هروقت میخواست برای بچه ها یادگاری بنویسد این جمله را مینوشت: ((من کان لله, کان الله له)) هر که با خدا باشد خدا با اوست.....❤❤ 💕شهید ابراهیم همت💕 ادمین کانال: @ammar_rahbar1
مشاهده در ایتا
دانلود
📕🕊○° 🌹○° ◇قسمت سی و هشتـم🦋🌿 | آن انگشتـری | چند وقتی بود که به محمودرضا سپرده بودم متوالی را از سپاه بپرسد و به من جواب بدهد. به زیارت یک روزه مشهد رفته بودم. با او تماس گرفتم که ببینم پرسیده یا نه. تماس که گرفتم گفت مشهد است. دم غروب بود گفتم من دو ساعت دیگر پرواز دارم و دارم برمیگردم تهران. از او خواستم که اگر وقت دارد بیاید همدیگر را ببینیم. جلوی هتل کوچکی که فاصله بسیار کمی با باب الجواد علیه السلام داشت با او قرار گذاشتم. تا بیاید تا بیاید، رفتم بازار رضا علیه السلام دوتا انگشتر عقیق یک اندازه و یک شکل گرفتم. دادم روی یکی شان ذکری را هک کردند و برگشتم جلوی هتل و منتظرش ایستادم. توی شلوغی پیاده‌روی ایستاده بودم که دیدم از وسط جمعیت دارد می آید. آمد و خوش و بش کردیم. انگشتری ای را که روی آن ذکر نوشته بودم، می خواستم برای خودم بردارم، ولی آنرا به محمودرضادادم. گفتم:«این را دارم رشوه میدهم که آن موضوع را حل کنی! »انگشتر را گرفت ودست کرد.همینطورکه داشتیم حرف میزدیم شانه هایش را گرفتم و چرخاندمش سمت حرم. گفتم:«تو توی لباس پاسداری، از ما به اهل بیت علیه السلام نزدیک تری. بیا همین جا توسلی بکن شاید حل شود. » مثل همیشه شکسته نفسی کرد و گفت:«نه، ماکه کسی نیستیم. » دیدارمان پنج شش دقیقه بیشتر طول نکشید.اوهم عجله داشت.روبوسی کردیم و رفت.بعد ازشهادتش،آن انگشتری را توی خانه شان داخل کشوی میزش پیدا کردم.نگاهم به آن انگشتر افتاد،غمم گرفت.محمودرضا خیلی بی ادعا و بی سر وصدا رفت. نویسنده: برادر شهید(احمدرضابیضائی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋سوره ممتحنه - آیه 2🦋 🌷اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌷 💐إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ💐 🌸هر گاه آنها بر شما تسلط یابند باز همان دشمن دیرینند و هر چه بتوانند به دست و زبان بر عداوت شما می‌کوشند و چقدر دوست می‌دارند که شما کافر شوید.🌸               @hazratehzahra ❁═┄ 🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄ ❁
💌سیره شهدا ⚘ما 8 سال کنار هم زندگی کردیم شاید در این مدت 8 بار عصبانیتش را ندیدم، همیشه خودش را کنترل می‌کرد و موقع عصبانیت تند صحبت نمی‌کرد و سکوت می‌کرد. به نظرم یکی از دلایلی که خدا حامد را انتخاب کرد به دلیل اخلاق و رفتار خوب او بود. ⚘اگر روزی می‌گذشت و او هیچ خدمتی نمی‌کرد آن شبش حتما این گله را داشت که امروز تمام شد و ما هیچ کاری نکردیم. ⚘حامد در سوریه دوستانش را اجبار می کرد که کتاب بخوانند، همیشه با وجود حامد محیط، محیط شادی بود و دوستانش همیشه از همنشینی با حامد لذت میبردند. ✍🏻به روایت همسر 🌹 از شهدا               @hazratehzahra ❁═┄ 🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄ ❁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لحظه ای تامل🤔 🔰مناسب عموم مخاطبین               @hazratehzahra ❁═┄ 🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄ ❁
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
شناخت شناسنامه ای حضرت علی ع امام زاده سلطان ابراهیم ع.MP3
11.69M
حجت الاسلام والمسلمین علی صالح غفاری/موضوع:شناخت شناسنامه ای حضرت علی علیه السلام {جلسه 451}مکان تبلیغ:امام زاده سلطان ابراهیم ع سمیرم https://eitaa.com/eslam20
🟢شهید مدافع‌حرم 💝همسر شهید نقل می‌کند: عروسی‌مون توی تالاری بیرون از شهر بود. علیرضا به اقوامش سپرد که وقتی دنبال ماشین عروس اومدین، فقط بیرون شهر بوق بزنید و نمیخواهم صدای بوق ماشین، مردم رو اذیت کند. شاید یکی به سختی بچه‌اش رو خوابونده باشه یا اینکه آدمِ سالخورده یا بیماری تو خونه‌ای باشه. 💝خونه‌ی خودمون مجتمع آپارتمانی سپاه بود. علیرضا گفت بریم منزل پدرم و همونجا مهمون‌ها رو ببینیم. چون نمیخواهم کسی تا مجتمع دنبالمون‌ بیاد. آخه سَروصدای مهمون‌ها همسایه‌ها رو بیدار میکنه! بعد از اینکه با مهمونا خداحافظی کردیم، فقط دوتا از خواهرام همراه‌مون آمدند؛ خیلی بی‌سروصدا وارد منزل شدند و چندتا عکس گرفتند و رفتند. 💝از اون شبی که زندگی مشترک ما در اون ساختمان شروع شد، خیلی حواسمون جمع بود که صدای تلویزیون زیاد نباشه! توی راه‌پله‌ها به آرومی قدم برداریم و ...! به این شکل علیرضا سعی می‌کرد که حق‌ّالنّاسی بر گردنش نماند.               @hazratehzahra ❁═┄ 🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄ ❁