امیرالمؤمنین عليه السلام:
وقتى با گناهان خود راه را بر دعايت بسته اى، تأخير در اجابت آن را دير مشمار
لا تَستَبطِئْ إجابَةَ دُعائكَ و قد سَدَدتَ طريقَهُ بِالذُّنوبِ
#غررالحكم_حدیث10329
✿[ @hazrateshah ]✿
══•◇•🌸•◇•══
🌱"اَلأيّامُ صَحائِفُ آجالِكُم ،
فَخَلِّدُوها أحسَنَ أعمالِكُم؛🌱
🍃روزها، دفتر عمرهاى شماست؛
آنهارابانيكوترينكردارهايتانجاويدسازيد.
📚غررالحكمودررالكلم،۲۰۴۹
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️۶۲بخش دوم🥀وَ مِنْهُ: إِنِّي وَ اللَّهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلَاعُ الْأَرْضِ كُلِّهَا مَا بَالَيْتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ؛ وَ إِنِّي مِنْ ضَلَالِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَ الْهُدَى الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ نَفْسِي وَ يَقِينٍ مِنْ رَبِّي، وَ إِنِّي إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ وَ [لِحُسْنِ] حُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ؛ وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ [هَذِهِ الْأُمَّةَ] أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً؛ فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيكُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّاً فِي الْإِسْلَامِ، وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ؛ فَلَوْ لَا ذَلِكَ مَا أَكْثَرْتُ تَأْلِيبَكُمْ وَ تَأْنِيبَكُمْ وَ جَمْعَكُمْ وَ تَحْرِيضَكُمْ، وَ لَتَرَكْتُكُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ. أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِكُمْ قَدِ انْتَقَصَتْ وَ إِلَى أَمْصَارِكُمْ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ إِلَى مَمَالِكِكُمْ تُزْوَى وَ إِلَى بِلَادِكُمْ تُغْزَى؛ انْفِرُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّكُمْ وَ لَا تَثَّاقَلُوا إِلَى الْأَرْضِ، فَتُقِرُّوا بِالْخَسْفِ وَ تَبُوءُوا بِالذُّلِّ وَ يَكُونَ نَصِيبُكُمُ الْأَخَسَّ؛ وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ، وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ، وَ السَّلَامُ.🥀
1⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🌹معانی لغات عربی🌹
🥀الطِّلَاع: پر بودن چيزى.
آسَى: (فعل مضارع متكلم وحده از «اسى- ياسى») اندوهگين ميشوم.
يَلِي أمْرَ هذِهِ الُامَّةِ: سرپرست امور اين مردم شود.
دُوَلًا: جمع «دولة»، چيزى كه دست بدست مى گردد.
الْخَوَل: بنده، برده.
حَرْباً: محارب.
شَرِبَ الْحَرَامَ: حرام نوشيد، مقصود «شرب خمر» است.
الرَّضَائِخ: جمع «رضيخة»، چيز اندكى كه به كسى بخشيده شود، بخشش كم، در اينجا مقصود بخشش كمى از زكات است كه در جهت تأليف قلوب مصرف ميشود.
تَألِيب: برانگيختن، تحريض و ترغيب كردن، جمع آورى و بسيج كردن.
وَنَيْتُمْ: سست و ضعيف شديد.
أطْرَاف: جوانب.
انْتَقَصَتْ: (بواسطه استيلاى دشمن) ناقص گرديد.
تُزْوى: گرفته ميشود.
فَتُقِرُّوا: تا اينكه اعتراف كنيد.
الْخَسْف: ذلت و خوارى.
تَبُوؤُوا: باز مى گرديد.
الَارِق: كسى كه در شب بيدار است.
طِلاع الأرض: زمين را پر كرده اند
دُوَل: دولت و دست گردان
خَوَل: بنده و برده
رَضائِخ: جمع رضيحة: عطائى كه دولت بشخص مى دهد
تَأنِيب: سرزنش كردن
أبَيتُم: خوددارى كرديد
وَنَيتُم: سستى نموديد
تُزوَى: گرفته مى شود، از دست مى رود
خَسف: بزمين فرو رفتن
تَبُوءُوا: برگرديد، روبرو شويد
أخَسّ: پست تر
أرِق: بيدار و هوشيار🥀
2⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️🥀از اين نامه:
به خدا سوگند، اگر با ايشان روبرو شوم، من تنها باشم و آنها روى زمين را پر كنند، نه باك دارم و نه هراس، زيرا به آن گمراهيى كه آنان در آن غرقه اند و آن هدايتى كه خود بدان آراسته ام، نيك آگاهم. و از جانب پروردگارم با يقين همراهم. من به ديدار خداوند و ثواب نيكويى كه مرا ارزانى دارد، اميد بسته ام و منتظر آن هستم.
ولى اندوه من از اين است كه مشتى بيخردان و تبهكاران اين امت حكومت را به دست گيرند و مال خدا را ميان خود دست به دست گردانند و بندگان خدا را به خدمت گيرند و با نيكان در پيكار شوند و فاسقان را ياران خود سازند. از آنان كسى است كه در ميان شما حرام مى نوشد، حتى بر او حد اسلام جارى شده و كسى است كه تا اندك مالى نستد به اسلام نگرويد.
اگر نه از حكومت اينان بر شما بيم داشتم، هرگز شما را بر نمى انگيختم و سرزنش نمى كردم و فرا نمى خواندم و تحريضتان نمى نمودم، بلكه تا سر بر مى تافتيد يا سستى به خرج مى داديد، رهايتان مى كردم. آيا نمى بينيد سرزمينهايى را كه در تصرف داشتيد، نقصان يافته و شهرهايتان، يك يك، فتح مى شود و كشورهايتان از دست مى رود و بلادتان مورد حمله و هجوم دشمن قرار گرفته است.
روى به رزم دشمنانتان نهيد. خدايتان بيامرزد. در خانه ها درنگ مكنيد كه به ستم گرفتار خواهيد شد و به خوارى خواهيد افتاد و نصيبتان اندك خواهد شد. مردان سلحشور همواره بيدارند كه هر كه خود به خواب رود، دشمنش به خواب نرفته است. والسلام.🥀
3⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه به نکته مهمى اشاره مى کند که هرگز در برابر دشمنان او که دشمنان اسلام و قرآنند سکوت نخواهد کرد و به مبارزه آنها برمى خيزد، هرچند تنها باشد و آنها تمام زمين را پر کنند. مى فرمايد: «به خدا سوگند من اگر تنها با آنها (دشمنان) روبه رو شوم در حالى که تمام روى زمين را پر کرده باشند، باکى ندارم و وحشت به خود راه نمى دهم»; (إِنِّي وَاللهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ وَاحِداً وَهُمْ طِلاَعُ(1) الاَْرْضِ کُلِّهَا مَا بَالَيْتُ وَلاَ اسْتَوْحَشْتُ).
اين نهايت شجاعت و ايمان امام را به هدف و مقصودش نشان مى دهد همان گونه که در نامه «عثمان بن حنيف» نيز گذشت که مى فرمايد: «وَالله لَوْ تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلى قِتالي لَما وَلَّيْتُ عَنْها; به خدا سوگند اگر تمام عرب به پيکار من برخيزند من پشت به ميدان نبرد نخواهم کرد».
سپس دو دليل براى اين مطلب بيان مى کند، در دليل اوّل مى فرمايد: «من از آن گمراهى که آنها در آن هستند و هدايتى که من بر آنم کاملا آگاهم و به پروردگارم يقين دارم (و به همين دليل در مبارزه با آن گمراهان کمترين ترديد به خود راه نمى دهم)»; (وَإِنِّي مِنْ ضَلاَلِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَالْهُدَى الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَى بَصِيرَة مِنْ نَفْسِي وَ يَقِين مِنْ رَبِّي).
سپس دليل دوم را بيان مى دارد و مى فرمايد: «من مشتاق (شهادت و) لقاى پروردگارم و به پاداش نيکش منتظر و اميدوارم»; (وَإِنِّي إِلَى لِقَاءِ اللهِ لَمُشْتَاقٌ وَحُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاج).
بنابراين عشق به شهادت و ثواب هاى عظيمى که خداوند نصيب شهيدان راهش مى کند مرا بر اين مى دارد که از کثرت دشمن و تنهايى خودم کمترين وحشتى نداشته باشم.
آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه سخن مى افزايد: «ولى (مى کوشم زنده بمانم و بر آنها پيروز شوم، زيرا) از اين اندوهگينم که حکومت اين دولت به دست سفيهان و بى خردان و فاجران و نابکاران بيفتد و در نتيجه بيت المال را به غارت ببرند و بندگان خدا را برده و اسير خويش سازند، با صالحان نبرد کنند و فاسقان را همدست و حزب خود سازند»; (وَلَکِنَّنِي آسَى(2) أَنْ يَلِيَ(3) أَمْرَ هَذِهِ الاُْمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَفُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللهِ دُوَلاً(4)، وَعِبَادَهُ خَوَلاً(5) وَالصَّالِحِينَ حَرْباً(6)، وَالْفَاسِقِينَ حِزْباً).
به تعبير ديگر، امام(عليه السلام) گرچه عاشق شهادت بوده ولى حتى الامکان نمى خواسته شهيد شود، بلکه زنده بماند و جلوى سيطره نااهلان را بر حکومت اسلامى بگيرد.
«فُجّار» (فاجران) اشاره به معاويه و همدستان اوست و «سفهاء» اشاره به لشکريان ناآگاهى است که دنبال اهداف او حرکت مى کردند.
جمله «يَتَّخِذُوا مَالَ اللهِ دُوَلاً، وَعِبَادَهُ خَوَلاً» اشاره به انجام کارهايى شبيه دوران خلافت عثمان است که بيت المال به دست گروهى از اقوام و خويشان او افتاد و دست به دست مى گرديد و افراد ناصالح را به فرماندارى بلاد منصوب کرده بود که مردم را به زنجير کشيده بودند، با اصحاب صالح پيغمبر نبرد مى کردند و فاسقان را جزء حزب خود قرار داده بودند.
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن انگشت روى نقطه ضعف روشن آنها گذارده مى فرمايد: «زيرا در اين گروه فردى است که مرتکب شرب خمر شده بود و حد اسلام بر او جارى شد»; (فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيکُمُ الْحَرَامَ، وَ جُلِدَ حَدّاً فِي الاِْسْلاَمِ).🥀
4⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀اشاره به «وليد بن عقبه» است که در زمان عثمان والى کوفه بود و شرب خمر کرد و مست ولا يعقل به گونه اى که نماز صبح را به جاى دو رکعت چهار رکعت خواند و سپس رو به جمعيت کرد و گفت: اگر بخواهيد باز هم بيشتر بخوانم. شاهدان و گواهان نزد عثمان آمدند و بر شرب خمر او گواهى دادند و على(عليه السلام) حد را بر او جارى کرد.(7)
آن گاه امام(عليه السلام) به مورد ديگرى از خلافکارى هاى آنها اشاره کرده مى فرمايد: «و برخى از آنها اسلام را نپذيرفتند تا عطاهايى براى آنها تعيين شد»; (وَإِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الاِْسْلاَمِ الرَّضَائِخُ(8)).
به گفته ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود اين جمله اشاره به ابوسفيان و معاويه و برادر او و جمعى ديگر است که تا کمک هاى مالى به آنها نشد در برابر اسلام سر فرود نياوردند.(9)
آن گاه امام در پايان اين سخن مى افزايد: «اگر براى اين جهات نبود تا اين اندازه شما را بر قيام در برابر آنها تشويق نمى کردم و به سستى در کار سرزنش و توبيخ نمى نمودم و در گردآورى و تحريک شما نمى کوشيدم، بلکه اگر سستى و فتورى از خود نشان مى داديد رهايتان مى ساختم»; (فَلَوْ لاَ ذَلِکَ مَا أَکْثَرْتُ تَأْلِيبَکُمْ(10) وَ تَأْنِيبَکُمْ(11)، وَ جَمْعَکُمْ وَ تَحْرِيضَکُمْ، وَلَتَرَکْتُکُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ(12)).
اشاره به اينکه تمام اين جوش و خروش من براى مبارزه با دشمنان به سبب خطر مهمى است که از بازماندگان دوران جاهليت نسبت به اسلام مى بينم و بيم دارم آنها بر مردم مسلط شوند و مردم را به دوران کفر باز گردانند.
مقصود از جمله «وَلَتَرَکْتُکُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ» اين است که اگر از تأثير سخنم در شما مأيوس شوم شما را رها خواهم ساخت.🥀
5⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀سپس در پايان اين نامه امام(عليه السلام) براى تشويق آنها بر جهاد با دشمن و تحريک حميت و غيرت دينى آنها تعبيرات تکان دهنده اى دارد و مى فرمايد: «آيا نمى بينيد مناطق اطراف شما گرفته شده و شهرهايتان تحت تسلط دشمن قرار گرفته و کشورهاى شما (يکى بعد از ديگرى) تسخير مى شود و شهرهايتان به ميدان جنگ دشمن مبدل گشته»; (أَ لاَ تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِکُمْ(13) قَدِ انْتَقَصَتْ(14) وَإِلَى أَمْصَارِکُمْ قَدِ افْتُتِحَتْ وَإِلَى مَمَالِکِکُمْ تُزْوَى(15)، وَإِلَى بِلاَدِکُمْ تُغْزَى!).
اشاره به اينکه کدام مسلمان است که اين حوادث دردناک را بشنود يا ببيند و ساکت بنشيند و تماشا کند و کدام انسان شرافتمند و با غيرت است که به دشمن خود اجازه دهد اين گونه در منطقه او به ويرانگرى و غارتگرى بپردازد; نه غيرت اسلامى اجازه مى دهد و نه شرافت انسانى که افراد در چنين ماجرايى سکوت کنند و تن به ذلت دهند.
حضرت به دنبال آن مى فرمايد: «خداوند شما را رحمت کند. براى نبرد با دشمن خود کوچ کنيد و زمين گير نشويد (و سستى و تنبلى به خود راه ندهيد) که زيردست خواهيد شد و تن به ذلت و خوارى خواهيد داد و بهره زندگى شما از همه پست تر خواهد بود (آرى) آنکه مرد جنگ است هميشه بيدار است و کسى که به خواب رود (و از دشمن غافل شود بايد بداند) دشمن او در خواب نخواهد بود و از او غافل نخواهد شد. و السلام»; (انْفِرُوا رَحِمَکُمُ اللهُ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّکُمْ، وَلاَ تَثَّاقَلُوا(16) إِلَى الاَْرْضِ فَتُقِرُّوا(17) بِالْخَسْفِ(18)، وَتَبُوءُوا(19) بِالذُّلِّ، وَيَکُونَ نَصِيبُکُمُ الاَْخَسَّ، وَإِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الاَْرِقُ(20)، وَمَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ، وَالسَّلاَمُ).
اينها همه اشاره به واقعيتى است که در آيات قرآن و روايات اسلامى درباره جهاد به آن اشاره شده است: عزت، سعادت و حيات جاويدان در جهاد و شهادت پر افتخار، و ذلت، خوارى و روسياهى در دنيا و آخرت در ترک جهاد با دشمن.🥀
6⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀نکته:
هوشيارى در مقابل دشمن:
جمله «وَلاَ تَثَّاقَلُوا» در واقع بر گرفته از آيه 38 سوره توبه است که مى فرمايد: «(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِيلَ لَکُمُ انْفِرُوا في سَبِيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الاَْرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا مِنَ الاْخِرَةِ فَمَا مَتاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الاْخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ); اى کسانى که ايمان آورده ايد! چرا هنگامى که به شما گفته مى شود: در راه خدا (به سوى ميدان جهاد) حرکت کنيد بر زمين سنگينى مى کنيد (و سستى به خرج مى دهيد؟!) آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شده ايد؟! با آنکه متاع زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندکى نيست».
جمله «إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الاَْرِقُ» شبيه دستورى است که در قرآن مجيد در مورد جنگجويان آمده است که حتى به هنگام نماز در کنار ميدان جنگ دستور مى دهد هوشيارى خود را با همراه داشتن اسلحه در حال نماز حفظ کنند; مى فرمايد: «(وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُم وَدَّ الَّذينَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْکُمْ مَّيْلَةً واحِدَةً); آنها بايد وسايل دفاعى و سلاح هايشان را (در حال نماز با خود) برگيرند; (زيرا) کافران آرزو دارند که شما از سلاح ها و وسايل خود غافل شويد تا يکباره به شما هجوم آورند».(21)
اينها همه نشان مى دهد که مسلمانان در هر زمان و مکان و در هر شرايطى که باشند هوشيارى خود را در مقابل دشمن حفظ کنند و اين کلام مولا را که مى تواند شعارى براى هميشه باشد فراموش نکنند که فرمود: ««وَمَنْ نامَ لَمْ يُنَمْ عَنْه; آن کس که در خواب فرو رود بايد بداند که دشمن در خواب نيست و از او غافل نخواهد شد».
اهمّيّت اين دستور در عصر و زمان ما از هر عصر و زمانى بيشتر است، زيرا دشمن تهاجم را در جهات مختلف شروع کرده است; نه تنها در جهات نظامى، بلکه در جهات فرهنگى از طريق شبهه افکنى و ايجاد تزلزل در مبانى اعتقادى و از طريق نشر فساد و ايجاد آلودگى هاى اخلاقى با تمام قدرت به ميدان وارد شده حتى عوامل زيادى را در داخل مسلمانان با هزينه هاى سنگين انتخاب کرده است. بايد بدانيم که در برابر لحظه اى غفلت از اين برنامه هاى تخريبى هزينه هاى گزافى بايد پرداخت.
از جمله شگردهاى دشمن، ايجاد فرقه هاى انحرافى است; آنها مى دانند که در جوامع مذهبى به خصوص بعد از آشکار شدن بى محتوايى مکتب هاى مادى، علاقه عميقى به مذهب به وجود آمده است. آنها يک سلسله فرقه هاى دروغين عرفانى ساخته اند که هم اختلاف و تفرقه ايجاد کنند و هم انسان هاى با ايمان را از اصول صحيح مذهب دور سازند و به عوامل تخدير تبديل کنند.
به گفته بعضى از آگاهان در اين چهل سال اخير در عصر ما دو هزار فرقه عرفان انحرافى در آمريکا و دو هزار فرقه ديگر در اروپا به وجود آمده است و عجيب اينکه کمتر قدر مشترکى با هم دارند و به يقين عامل اصلى پيدايش آنها جهان خواران اند که مى خواهند مذاهب آسمانى را که مانعى در برابر منافع نامشروعشان است از راه خود بردارند.
بسيارى از اين فرقه ها به شرق اسلامى منتقل شده و فرقه هاى ديگرى نيز بر آن افزوده اند.(22)🥀
7⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀پی نوشت:
1. «طِلاع» به معناى فراگير و پرکننده است و از طلوع آفتاب گرفته شده که همه جا را پر مى کند.
2. «آسى» (صيغه متکلم وحده) از ريشه «أسىً» بر وزن «رسن» به معناى حزن و اندوه گرفته شده است; يعنى غمگين مى شوم.
3. «يَلِىَ» يعنى حکومت را بر عهده بگيرد از ريشه «ولايت» به معناى سرپرستى کردن و حکومت کردن گرفته شده است.
4. «دُوَل» به چيزهايى گفته مى شود که دست به دست مى گردد، جمع «دَولة» و مال را از اين جهت دولت مى گويند که دست به دست مى شود و همچنين حکومت ها را که دست به دست مى شوند دولت مى گويند. (دُولة به ضم دال نيز همين معنا را دارد بعضى معتقد به تفاوت هايى بين «دَولة» و «دُولة» هستند).
5. «خَوَل» به معناى برده و خدمتگذار است. اين واژه هم بر مفرد اطلاق مى شود و هم بر جمع از ريشه «خَوْل» بر وزن «حول» که به معناى سرکشى و مراقبت مداوم از چيزى است گرفته شده و چون بردگان و خدمتگذاران، از امور صاحبان خود سرکشى و مراقبت مى کنند اين واژه بر آنها اطلاق شده است.
6. «حَرْب» به معناى جنگ و نيز به معناى دشمن آمده است و در جمله بالا معناى دوم مناسب است.
7. براى توضيح بيشتر به کتاب هاى معروفى همچون استيعاب ابن عبد ربه و اسدالغابه در شرح حال «وليد بن عقبة» مراجعه شود.
8. «رضائخ» جمع «رضيخة» بر وزن «غريبه» به معناى عطايى است که به کسى مى دهند و گاه به معناى عطاى قليل و کم آمده است.
9. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 17، ص 226.
10. «تَأليب» به معناى جمع کردن و گردآوردن و تشويق به اجتماع نمودن است.
11. «تَأنيب» به معناى توبيخ شديد است.
12. «وَنَيْتُم» از ريشه «ونى» به معناى سستى کردن و به ضعف گراييدن گرفته شده است.
13. «اطراف» در اينجا به معناى نواحى کشور است.
14. «انْتَقَصَتْ» يعنى از دست رفته از ريشه «نقص» گرفته شده است.
15. «تُزْوى» از ريشه «زَىّ» بر وزن «حىّ» به معناى دور کردن و جمع و قبض نمودن چيزى است.
16. «لا تَثّاقَلُوا» از ريشه «ثِقْل» به معناى سنگينى گرفته شده و در موردى به کار مى رود که انسان تمايل به ماندن در جايى داشته باشد و حاضر به حرکت نباشد. (و در اينجا منظور باز ايستادن از حرکت به سوى ميدان جهاد است).
17. «تُقِرُّوا» از ريشه «تقرير» به معناى ثابت نگه داشتن چيزى در مکانى است و جمله «فَتُقِرُّوا بِالخَسْفِ» اشاره به اين است که خودتان را خوار خواهيد کرد.
18. «الْخَسْف» در اصل به معناى پنهان شدن و مخفى گشتن است سپس به معناى ذلت که انسان را از ديده ها پنهان مى دارد اطلاق شده است.
19. «تَبُوء» از ريشه «بَواء» بر وزن «دواء» به معناى بازگشت کردن و منزل گرفتن است و در اينجا به معناى بازگشت به ذلت آمده است.
20. «الأرِقْ» به معناى بيدار است از ريشه «أَرَق» بر وزن «عرب» به معناى بيدار ماندن گرفته شده است.
21. نساء، آيه 102.
22. براى توضيح بيشتر به کتاب «جريان شناسى انتقادى عرفان هاى نوظهور» چاپ دفتر تبليغات اسلامى مراجعه شود.🥀
8⃣
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀