🍃🌺🍃
🔅 #پندانه
✍ خساست کلامی
🔹بعضی آدمها خسیس هستند. خساست انواع مختلف دارد. یک نوع خساست هم هست به اسم خساست کلامی.
🔸طرف اشتباه میکند، دست و دلش میلرزد بگوید «ببخشيد».
🔹یکی را دوست دارد، انگار جانش را میگیرند بخواهد بگوید «دوستت دارم».
🔸کاری برایش میکنی، انگار از بند دلش کنده میشود تا بگوید «ممنون».
🔹حرفهای خوب مالیات ندارند، اما گاهی نگفتنشان هزینههای هنگفتی به اطرافیانمان تحمیل میکند.
#خساستکلامی #سبکزندگی
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
🔅#پندانه
✍ طعم هدیه
🔹روزی فرد جوانی هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.
🔸آب بهقدری گوارا بود که مرد سطل چرمیاش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود، ببرد.
🔹مرد جوان پس از مسافرت چهارروزهاش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد.
🔸پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد.
🔹مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت.
🔸اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد.
🔹شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت:
آب بسیار بدمزه است.
🔸ظاهرا آب بهعلت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود.
🔹شاگرد با اعتراض از استاد پرسید:
آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گواراست؟
🔸استاد در جواب گفت:
تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم.
🔹این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچچیز نمیتواند گواراتر از این باشد.
پ ن: محبت اطرافیان را بدون چشمداشت ببینین❤️🍀
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
🔅 #پندانه
✍ فرق میکند آرزو را شیطان در دل بکارد یا رحمان
🔹عارف سخنوری، با یک قاری قرآن در مجلسی وارد شدند.
🔸قاری قرآن شروع به تعریف از اخلاق و علم دوست سخنورش کرد و همگان مشتاق شنیدن سخنان مرد سخنور بودند.
🔹وقتی وارد مسجد شدند، در جلسه، قرآن تلاوت میکردند. سخنور تا رسید قرآن دادند تا بخواند و یک کلمه را اشتباه خواند و مصحح بدون رودربایستی و بلند غلط او را گرفت.
🔸نوبت تلاوت به قاری رسید، قاری دو کلمه را سقط کرد و نخواند و بلند مورد ایراد واقع شد.
🔹سخنور سخنرانی کرد و مجلس تمام شد.
🔸وقتی با دوست قاریاش از مجلس بیرون آمدند، سؤال کرد:
چرا دو کلمه را به عمد، سقط کردی و انداختی؟ طوری که کسی از تو ایراد گرفت که یکصدم تو قرآن وارد نبود؟
🔹قاری گفت:
تو استاد منی و استاد سخن، وقتی تو یک غلط خواندی، من باید دو غلط میخواندم تا مردم باور کنند این صفحه تلاوتش دشوار بود و وجهه ظاهری تو حفظ شود تا مردم به سخنانی که از تو میخواستند بشنوند، تردید بر علم تو نداشته باشند. از تو میخواستند مطلبی یاد بگیرند اما من جز صوت خوش چیزی نداشتم به آنها بدهم.
🔸سخنور دست دوست قاریاش را بوسید و گفت:
تو استاد اخلاق منی! چون وقتی که تو قرآن میخواندی شیطان در دل من نفوذ کرد و آرزو میکردم غلط بخوانی تا آبروی من به من برگردد.
🔹چیزی که شیطان در دل من گذاشته بود، رحمان در دل تو نهاد.
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
🔅 #پندانه
✍ فرق میکند آرزو را شیطان در دل بکارد یا رحمان
🔹عارف سخنوری، با یک قاری قرآن در مجلسی وارد شدند.
🔸قاری قرآن شروع به تعریف از اخلاق و علم دوست سخنورش کرد و همگان مشتاق شنیدن سخنان مرد سخنور بودند.
🔹وقتی وارد مسجد شدند، در جلسه، قرآن تلاوت میکردند. سخنور تا رسید قرآن دادند تا بخواند و یک کلمه را اشتباه خواند و مصحح بدون رودربایستی و بلند غلط او را گرفت.
🔸نوبت تلاوت به قاری رسید، قاری دو کلمه را سقط کرد و نخواند و بلند مورد ایراد واقع شد.
🔹سخنور سخنرانی کرد و مجلس تمام شد.
🔸وقتی با دوست قاریاش از مجلس بیرون آمدند، سؤال کرد:
چرا دو کلمه را به عمد، سقط کردی و انداختی؟ طوری که کسی از تو ایراد گرفت که یکصدم تو قرآن وارد نبود؟
🔹قاری گفت:
تو استاد منی و استاد سخن، وقتی تو یک غلط خواندی، من باید دو غلط میخواندم تا مردم باور کنند این صفحه تلاوتش دشوار بود و وجهه ظاهری تو حفظ شود تا مردم به سخنانی که از تو میخواستند بشنوند، تردید بر علم تو نداشته باشند. از تو میخواستند مطلبی یاد بگیرند اما من جز صوت خوش چیزی نداشتم به آنها بدهم.
🔸سخنور دست دوست قاریاش را بوسید و گفت:
تو استاد اخلاق منی! چون وقتی که تو قرآن میخواندی شیطان در دل من نفوذ کرد و آرزو میکردم غلط بخوانی تا آبروی من به من برگردد.
🔹چیزی که شیطان در دل من گذاشته بود، رحمان در دل تو نهاد.
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
🔅 #پندانه
✍ گذر از تاریکیها
🔹درخت را ببین، قبل از اینکه شاخههایش نور را لمس کند، ریشههایش تاریکی را لمس کرده.
🔸گاه برای رسیدن به نور باید از تاریکیها گذر کرد.
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen