6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اهمیت روز عرفه از زبان آیتالله فاطمینیا ره
https://eitaa.com/hazratzahrah/15191
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین اظهارات فردی که توسط انتظامات مسجد مکی بازداشت شده بود
🔹به مسجد مکی رسیدم نماز خوندم در حال خواندن قرآن بودم که مرا دستگیر کردند و وقتی دفترچه سربازیام را دیدند گفتند این مخبر است و مرا به اتاقی بردند و کتکم زدند!
🔹مرا میزدند و میگفتند بگو که من آمدهام اینجا تا مولانا را ترور کنم!
https://eitaa.com/hazratzahrah/15192
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این چند ثانیه رو ببینید و از خودتون این سوال رو بپرسید
🔺توی زندگی چقدر امکانات داشتید و چقدر تلاش کردید؟
https://eitaa.com/hazratzahrah/15193
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🎥 بزرگترین ترور در ایران!!
هفت تیر سالروز شهادت شهید بهشتی توسط سازمان مجاهدین خلق است. تروری که بدون شک تنها کار یک گروهک نیست.
https://eitaa.com/hazratzahrah/15194
🔴 یک میلیون حج همراه با امام زمان
🌕 امام صادق علیهالسلام فرمودند:
🔵 هر کس روز عرفه، قبر امام حسین علیهالسلام را زیارت کند خدا در نامه اعمال او مینویسد: هزار هزار حج همراه حضرت مهدی علیهالسلام و هزار هزار عمره همراه پیامبر صلی الله علیه وآله و آزاد کردن هزار هزار برده و راهی کردن هزار هزار سوار برای جهاد و خداوند در مورد او میگوید: بنده صدیق من، به وعده من ایمان دارد و فرشتگان در مورد او میگویند: او صدیق است و خدا از بلندای عرش خود، او را ستایش کرده است و در زمین سَرور فرشتگان خوانده میشود.
📚 کامل الزیارات، ص۱۷۲
🟢 در روز عرفه از راه دور و نزدیک، زائر کربلا شویم به نیت تعجیل در امر فرج
https://eitaa.com/hazratzahrah/15195
♦️سالروز عروج ملکوتی شهید بهشتی و یارانش گرامی باد.
https://eitaa.com/hazratzahrah/15196
چگونگی شهادت حضرت مسلم ع
🔻 الله اکبر! چه خیری نصیب حضرت مسلم شد، البته خود این بزرگوار باب الحوائج است، عربها اعتقاد عجیبی دارند، عربها روی حساب اینکه فطری و ساده هستند مراکز را زود میشناسند.
🔸 حضرت مسلم با دو نفر راه بلد به سمت کوفه آمدند، مقداری که آمدند گم شدند بعد یکی از آن راه بلدها فوت کرد و دومی گفت که اینقدر خبر دارم که همین قسمت را بروی به آب میرسی و از تشنگی نجات پیدا میکنی.
🔹 حضرت تنها رفتند و به آب رسیدند. آنجا بالأخره مسیر پیدا شد، بعد یک نامهای برای امام حسین علیه السلام نوشتند و دست یک نفر دادند که اینطور شده و از این قضیهی گم شدن اول کار و جریان دو نفر هم که همراه ما بودند در دل من چیزی آمد، چه کنیم؟
🔸 جواب آمد که شما راه خود را ادامه بدهید و مبادا در این ادامه خوفی کنید، فقط شما باید بروید. وقتی دوباره حضرت فرمودند شما باید بروید، ایشان راه افتادند.
🔹 از این چشمه که راه افتادند، در بین راه دیدند یک نفر برای شکاری ـ مثلاً یک آهویی ـ تیر کشیده است. تیر را زد، به آهو خورد و افتاد.
🔸 اتفاقات سفر هم قواعد داشته است مخصوصاً برای افرادی مثل ایشان، ولی به این تعبیر گفتهاند «إنشاءالله دشمن را کشتیم» و تفأل به خیر زدند؛ در حالی که آنچه که پیش آمده است یک حکایت دیگری میکند و این مورد، جای تطیّر بود [نه تفأل].
🔹 تا اینکه آمدند و چه سِیر عجیب و پیچیدهای داشتهاند و با بیوفاییِ مردم مواجه شدند. اما همین مقدار بس که وقتی از خانهی طوعه (آن زنی که سر کوچه، منتظر پسر خود بود) بیرون آمدند، با اینکه امنیت خانه بیشتر بود منتها چون احتمال داشت که آتش در خانه بیندازند _خانهها هم با چوب و گل بوده_ برای حفاظت از خانهی او نخواستند در خانه بجنگند.
🔸 در کوچهای که گویا تنگ و بنبست بوده است گرفتار شدند.
🔻 ابتدا حدود هفتاد نفر را برای مقابله با حضرت فرستادند. رئیس شُرطه پیکی فرستاد و به عبیدالله گفت که کمکی بفرستد. عبیدالله گفت تو را سراغ یک نفر فرستادم، اگر تو را سراغ دیگری فرستاده بودم چه میکردی؟ منظور او از دیگری، حضرت اباعبدالله (علیه السلام) بود.
🔸 عبیدالله بسیار شیطنت داشت؛ یعنی معاویهی به تمام معنا، همراه با خشونت بود. بعد رئیس شُرطه برای او جواب نوشت که به گمان خود مرا سراغ دستفروشی از دستفروشهای حیره و کوفه فرستادهای؟
🔹 مرا سراغ شیر بیابان شجاعت فرستادهای، نیرو بفرست. برای مقابله با یک نفر، فکر کنم باز چهل نفر کمکی برای او فرستاد.
🔹 ثانیا حضرت به رئیس شرطه که مامور دستگیری ایشان بود، یک ضربت زدند که گویا دست یا یک قسمتی از بدنش مجروح شد. او به حضرت گفت که به شما امان میدهم. حضرت هم که چهل و دو نفر به دست ایشان کشته شده بودند، احساس خستگی میکردند.
🔸 بعد امان دادند، آن وقتها امان خیلی حرف بود. حضرت مسلم فرمود امان دارم؟ رئیس شُرطه گفت: امان داری. فرمود که قبول است، گرچه به امان شماها اعتباری نیست.
🔹 از بالا سنگ و آتش میریختند، حضرت مسلم فرمودند که ما را مسلمان هم نمیدانید که مانند کفار با سنگ و آتش به ما هجوم آوردید؟ چون کفار را اینطوری میزدند.
🔻 حضرت مسلم را نزد عبیدالله بردند و او شروع به بددهنی به ایشان کرد. سپس رئیس شرطه به عبیداللّه گفت که من به او امان دادم، عبیداللّه گفت که تو را چه به امان دادن؟! بیخود امان دادی؛ اتفاقاً خودت باید به خاطر این جراحتی که بر تو وارد شده او را بکشی.
🔸 لب حضرت شکافته شده بود و دندانهای ایشان صدمه خورده بود. حضرت قدحی از آب خواستند ولی از شدت خون ریزی و استمرار آن، تا خواستند آب بیاشامند، خون دندانهای ایشان در قدح ریخت.
🔹 آب قدح را عوض کردند، دوباره پر از خون شد، فرمودند: حکمتی در این کار است که من نباید آب بخورم.
🔸 حضرت را بر پشت بام دارالعماره بردند و او به حضرت ضربتی زد. ولی هیچ کارگر نیفتاد. چرا که فقط بخش مادی نفوس، موثر نیست؛ بلکه همزمان ارواح و قوا فعال هستند.
🔹 نقل میکنند لحظهی آخر، حضرت مسلم یک شوخی هم با آن شخص کردند و فرمودند که بندهی خدا، این خراشی که تو زدی قصاص آن جراحتی نشد که من به تو زدم.
🔸 بعد ایشان را به بالای دارالإماره بردند و یکی از آنها گردن حضرت را زد و بدن را پایین انداختند. بعد با هانی هم همین کار را کردند، او به جرم اینکه حضرت مسلم در خانهی او بود زندانی شده بود.
🔹 سپس بعضی از آن اشقیا بدنها را این طرف و آن طرف میکشاندند تا بعضی از قوم و قبیلهی هانی آمدند و حضرت مسلم (علیه السلام) را در زاویهی مسجد کوفه و هانی را این طرفتر دفن کردند.
📕برگرفته از کانال استاد شیخ جعفر ناصری
https://eitaa.com/hazratzahrah/15203