eitaa logo
خیریه حضرت فاطـمه الـزهرا(س)
105 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
675 ویدیو
11 فایل
حقیر مسعودلکزائیان فرروحانی وکارشـــــــــناس مسائل دینی مسئول گروه مردمی حضرت فاطمه(س) تلفن: 09304261414 کارت اهداء مبالغ درجهات مختلف 6219861982501271 6037997579671950
مشاهده در ایتا
دانلود
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمه تعالی الحمدولله باتوکل برخدای متعال وتوسل برحضرت حجه بن الحسن ارواحنا فداء کارساخت خونه طلبه روشروع کردیم با ۲میلیون تومن الحمدولله ۱۳روزپشت سرهم کارکردیم باتوسل روزانه ویاری شما سروران الان برای اتمام کار مبلغ (2میلیون) تومان نیازداریم برای دیوارکشی عاجزانه تقاضای یاری دارم (خداخیرتون بده) این مبلغ روتقسیم کردیم به 200سهم 10هزارتومانی به نیت فرج امام عصرعج اصل سهام200سهم باقیمانده 200سهم خریداری شده:0 نـــــکته: باخریدحداقل یک سهم شریـک در اتمام کارباشید خداخیرتون بده کارت اهداء 6273811094967053
هدایت شده از سبک زندگی اهل بیت(ع)
آلوده ها، لبِ حوض می‌نشینند! مرحوم استاد علی صفایی حائری، پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مى‌رساندند و مى‌ گفتند: اگر جسمِ آدمی با دو روز حمام نرفتن بو مى‌گيرد، روح نیز با يك نيتِ بد، گناه و معصیت، سياه و كِدر مى‌شود. به همين خاطر به امام رضا(ع) پناه مى‌بردند. می گفت: در زيارت يكشنبه حضرت زهرا- سلام الله علیها- آمده است: «اِنّا قد طًهُرنا بولايتهم»؛ ما با ولايت آنان تطهير مى‌شويم و زيارت امام رضا- سلام الله علیه- مثل حمام است. و با اين نياز، به درگاه امام مى‌شتافتند. روزى يكى از مريدانِ مشهدى‌شان به ایشان گفته بود: بياييد منزل ما، خدمت‌تان باشیم! ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيده، دیده بودند از حرم دور است، گفته بودند: نه! دور است. من جايى دور و بَرِ حرم مى‌خواهم! گفته بود: چرا اين‌ قدر نزديك؟ گفته بود: آخر، آلوده‌ها، لبِ حوض مى‌نشينند! ایشان آن قدر يقين به رافت و دستِ گشايش‌گرِ آقا داشتند كه وقتى گدايى در نزديكىِ حرم امام رضا(ع) از او چيزى خواست- با آن همه دست و دل‌بازیش که معروف بود- محل نگذاشتند و اعتنايى نکردند. وقتى اصرار فقير را ديدند فرمودند: خیلی بى‌سليقه‌اى! آدم در كنار دريا، از يك پيتِ حلبى، آب نمى‌خواهد! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال سیره علما. https://t.me/sireyefarzanegan
هدایت شده از خبرگزاری شبستان
📖 یکی از شیعیان به امام کاظم علیه السلام عرض کرد: آقا جان مرا هم در دعایتان فراموش نکنید. امام فرمود: آیا فکر میکنی من فراموش می کنم؟ مرد کمی تعمل کرد و عرض کرد: خیر آقا جان. امام فرمود از کجا میدانی؟ گفت: چون شما همیشه برای شیعیان خود دعا می‌کنید ، من هم از شیعیان شما هستم امام کاظم علیه السلام فرمودند چیز دیگری هم به ذهنت می رسد؟ عرض کرد خیر. امام فرمود هرگاه خواستی جایگاه خودت در نزد من را بدانی به خودت نگاه کن ببین من در پیش تو چه جایگاهی دارم اصول کافی، باب الاغضاء ، ح چهارم ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ همراه ما باشید با جمله های ناب http://eitaa.com/joinchat/588251140C02d6af013e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سبک زندگی اهل بیت(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کم خوراکی و ترک نهار امان از بیماری ها است 🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻 📚 حکیم خیراندیش 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
هدایت شده از سبک زندگی اهل بیت(ع)
🔸🔹🔸🔹🔸🔹 روایت سوزناک شیخ بردار . ♦️ امروز ١١ مرداد است. در ۱۱ مرداد سال ١٢٨٨ هجری، شهادت شیخ فضل الله نوری اتفاق افتاد. ◾️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری، کیفیت غسل و کفن و دفن ... ♦️در اثر تلاطم و طوفان، یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد. جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند. جمعیت کثیری ریخت توی حیاط. محشری برپا شد. مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند. همه می خواستند خود را به جنازه برسانند. 🔹دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد. هر که هر چه در دست داشت میزد. آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند. به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم. 🔹یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین که مرد تنومند و چهار شانه ای بود وارد حیاط نظمیه شد. غریبه بود. جلو آمد. بالای جنازه ایستاد. جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا ادرار کرد! 🔹تحویل جنازه عده ای از صاحب نفوذها یپرم خان ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ فضل الله و تحویل ندادن ان می ترسانند. یپرم راضی میشود و می گوید: بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی میدان توپخانه در گوشه‌ای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود. لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند. 🔹جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد. بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم. سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم. یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم. تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند. صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچ‌کاری کردیم. 🔹دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم. جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم. 🔹کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است. می آمدند پشت‌دیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام می‌دادند امامزاده درست کردید؟! 🔹 ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال می‌افتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان! 🔹حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید: یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند. گفت: دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست. همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود. فقط کفن کمی زرد شده بود. به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم. 🔹شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر حضرت معصومه( ع) برای خودش مقبره‌ای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد! نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند. صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم. نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ .(آل عمران/ ١٦٩) این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است . 📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید/ نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ - ۷۲ کانال سبک زندگی اهل
علیه‌ السلام فرمودند: 📍 افضل الاعمال الى الله الصلاة لوقتها، و بر الوالدين والجهاد فى سبيل الله؛ 📌 بهترين اعمال نزد خداوند، نماز اول وقت است پس از آن نيكى به پدرو مادر، و سپس جهاد در راه خدا است. 📚 بحارالانوار، جلد ۷۴ ، صفحه ۸۵ 🆔 @hadisekotah
هدایت شده از خبرگزاری شبستان
📖 شاگردی از استاد خود در مورد جلب رضایت خدا و بهترین راه‌ آن پرسید. استاد به او گفت: به گورستان برو و به مرده ها توهین کن. شاگرد دستور استاد را اجرا کرد و برگشت. استاد از او سوال کرد جواب دادند!؟ شاگرد گفت خیر. استاد گفت پس بار دیگر به گورستان برو و این بار مرده ها را ستایش کن! شاگرد امر استاد خود را انجام داد و بعد نزد او برگشت. استاد بار دیگر از او سوال کرد آیا مرده‌ ها جواب تو را دادند؟ شاگرد گفت‌ خیر! استاد تبسمی کرد و به او گفت: برای جلب رضایت خدا، همین طور رفتار کن!! نه به ستایش‌ مردم توجه کن و نه به تحقیر ها و تمسخرهای آنها! در این صورت است که می توانی راه خود را در پیش گیری. پس در انجام هر کاری فقط رضایت خداوند را در نظر داشته باش ، نه مردم ... ┈┈┈┈┈┈┈┈┈ همراه ما باشید با جمله های ناب http://eitaa.com/joinchat/588251140C02d6af013e