eitaa logo
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
300 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
64 فایل
🍀 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍀 🌷اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن🌷 🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ🌹 با سلام واحترام خدمت شما این کانال به جهت اطلاع رسانی وارسال پیام های حسینیه راه اندازی شده است.یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 6⃣ آموزه ششم : جهل، دشمن انسان امام عسکری(ع) : الجهل خصم (نادانی و جهالت دشمن (انسان) است) (میزان الحکمه ج1 ص312) در بسیاری از اندیشه های دینی مفهوم جهل در مقابل عقل به کار می رود و نباید آن را با بی سوادی و ندانستن یکسان گرفت ممکن است آدمی از لحاظ علمی و معلومات به مدارج بالایی برسد اما در عین حال از حیث عقل دچار نقصان و ضعف باشد رب عالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه. چه بسا عالمی که جهلش او را از پای درآورد در حالی که علمی که همراه دارد سودی به حالش نمی رساند (نهج البلاغه حکمت701) امام رضا(ع) : دوست هر انسانی عقل او و دشمنش جهل اوست (تحف العقول ص764) عقل آن است که آدمی را عاقبت به خیر کند. حق مداری، دوراندیشی، انصاف دادن، صبوری، خداباوری، دینداری، اخلاق نیکو، حسن معاشرت، بندگی خدا، کسب بهشت و رضوان الهی از جمله نشانه های انسان عاقل است در مقابل، باطل گرایی، بی انصافی، دنیازدگی، کم طاقتی، دین گریزی، اخلاق زشت بندگی غیرخدا و شیطنت، کسب جهنم و غضب خدا از جمله نشانه های انسان جاهل است 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💠
🔹یکی از ﺣﺎکمان ﮐﺮﻣﺎﻥ وقتی به حکومت رسید، یکی از بزرگان شهر را دستگیر ﻭ به‌همراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. 🔸بعد از مدتی ﻓﺮﺯﻧﺪش ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ. 🔹زندانی به وزیر حاکم ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ حاکم ﺑﮕﻮ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ می‌دهم و به‌جای آن فقط ﭘﺴﺮ خردسالم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ و نمیرد. 🔸حاکم وقتی پیشنهاد مرد را شنید ﮔﻔﺖ: من که حاکم ﮐﺮﻣﺎﻥ هستم، نظم و ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭشم. 🔹ﻓﺮﺯﻧﺪ آن شخص ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ جلوی چشم پدر جان داد. 🔸اتفاقا سال بعد ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ حاکم ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ. 🔹حاکم ﺑﺮﺍﯼ شفای پسرش ۵۰۰ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ فرزندش ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ ﻭﻟﯽ سودی نبخشید ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ وی ﻫﻢ جلوی چشمان پدر جان داد. 🔸ﺭﻭﺯﯼ حاکم، وزیرش ﺭﺍ ﺩﯾﺪ و ﮔﻔﺖ: ﻋﺠﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ، ﻻﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﺩﻋﺎی ﺧﺎﻧﻮﺍﺩه‌ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ و گرسنه‌ای ﮐﻪ ﺁن‌ها ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎ ﺍﻃﻌﺎﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭽﻪ‌ﺍﻡ ﺧﻮﺏ میﺷﺪ ﻭ زنده ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ. 🔹وزیر ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ، حاکم ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ و نظم ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ گوﺳﻔﻨﺪ حاکم ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭﺷﺪ. ▫️نشو در حساب جهان سخت‌گیر ▫️که هر سخت‌گیری بود سخت‌میر ▫️تو با خلق آسان بگیر نیک‌بخت ▫️که فردا نگیرد خدا بر تو سخت
سلام بر مولایی که با طلوع شمس وجودش، مجالی برای ظلم و ظلمت باقی نخواهد ماند. سلام بر او و بر لحظه‌ای که با دیدن روی ماهش، زمین و زمان غرق سرور خواهد شد. السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ التَّمَامِ مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس 🌸↫• 🪴↫•
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا صاحب الزمان دلم ((آرامش)) وارونه می‌خواهد... یعنی دلم ((شما را )) می خواهد... العجل یا صاحب الزمان(عج) 🌸↫• 🪴↫•
. 🌷امام عسكرى(عليه السلام): هر كه برادرش را در خلوت پند دهد او را آراسته است وهر كس برادرش را در جمع پند دهد او را سرشكسته كرده است 📚تحف العقول،ص۴۸۹
🌱⃟꯭░꯭𓂃 ִֶָ 🕊• 🕊• 🌻روزانه یک فراز، از صحیفه سجادیه  تقدیم شما خوبان خواهد شد، پیشنهاد می شه که دعا رو با معانی زیباش مطالعه بفرمایید.
🌷امیرالمومنین علی عليه السلام: اعتماد به خدا، محكم ترين اميد است. 📗غررالحكم حدیث۶٠۵
. 🔅 ✍️ دست غیبی که نجات‌دهنده‌ست 🔹کارگری که اهالی یکی از روستاهای کشور بود، به تهران رفته تا با فعالیت و دست‌رنج خود پولی تهیه کند و به ده خود برگشته و با زن‌وبچه خود برای امرارمعاش از آن پول استفاده نماید. 🔸پس از مدتی کارکردن، پول خوبی به دستش آمد و عازم ده خود شد. 🔹یک مرد تبهکاری از جریان این کارگر ساده مطلع می‌شود و تصمیم می‌گیرد که دنبال او رفته و به هر قیمتی که هست پول او را بدزدد و تصاحب کند. 🔸کارگر سوار اتومبیل شده و با خوشحالی عازم ده شد، غافل از اینکه مردی بدطینت در کمین اوست. 🔹بعد از آنکه به ده رسید و به خانه خود نزد زن‌وبچه‌اش رفت، آن دزد خائن، شبانه به پشت‌بام می‌رود و از سوراخی که پشت‌بام گنبدی‌شکل خانه‌های آن ده معمولاً داشته و اتاق آن‌ها نیز دارای چنین سوراخی بود کاملا متوجه آن کارگر می‌شود. 🔸در این میان می‌بیند که وی پول را زیر گلیم می‌گذارد. 🔹با خود می‌گوید وقتی که آن‌ها خوابیدند، بچه شیرخوار آن‌ها را به حیاط برده و بیدار می‌کنم و به گریه‌اش می‌اندازم. از صدای گریه او، پدرومادرش بیرون می‌آیند. 🔸در همان موقع با شتاب خود را به پول می‌رسانم و حتما به نتیجه می‌رسم. 🔹پدرومادر می‌خوابند. نیمه‌های شب، دزد آرام‌آرام وارد اتاق شده و بچه شیرخوار را به انتهای حیاطی که وسیع بود آورده و به گریه می‌اندازد. همان‌جا بچه را می‌گذارد و خودش را پنهان می‌نماید. 🔸از گریه بچه، پدرومادرش بیدار می‌شوند و از این پیشامد عجیب، وحشت‌زده و ناراحت با شتاب به‌سوی بچه می‌دوند. 🔹در همین وقت، دزد خود را به پول می‌رساند. همین که دستش به پول می‌رسد، زلزله مهیب و سرسام‌آوری رخ می‌دهد. 🔸همان اتاق به روی سر آن دزد خراب می‌شود و او در میان خروارها خاک و آوار، در حالی که پول را به‌دست گرفته، می‌میرد. 🔹اهل خانه نجات پیدا می‌کنند، ولی از این جریان اطلاع ندارند و با خود می‌گویند دست غیبی ما را نجات داد. 🔸پس از چند روزی که خاک‌ها را به این‌طرف و آن‌طرف ریختند تا اثاثیه خانه و پول را به دست بیاورند، ناگاه چشمشان به جسد آن دزد که پول‌ها را به دست گرفته می‌افتد و از راز مطلب آگاه می‌شوند.