eitaa logo
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
298 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
60 فایل
🍀 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍀 🌷اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن🌷 🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ🌹 با سلام واحترام خدمت شما این کانال به جهت اطلاع رسانی وارسال پیام های حسینیه راه اندازی شده است.یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🍃 💚بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ به نام و با توکل به اسم الله به رسم ادب یکشنبه اولین روز ماه محرم را با سلام برسرور و سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام آغاز می کنیم 🥀اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْـنِ 🥀وَ عَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْـنِ 🥀وَ عَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْـنِ 🥀وَ عَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْـنِ ماهی پر از خیر وبرکت و حاجت روایی براتون آرزو دارم 🍃▪️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🍃 شروع ماه را پُر برکت می کنیم صبحمان را معطر می کنیم نفسمان را خوشبو می کنیم با صلوات بر محضر ابا عبدالله الحسین علیه السلام بر نام حسین و کربلایش صلوات بر نام ابوالفضل و وفایش صلوات بر اهل حرم به حق زهرا صلوات بر جمله یاوران مولا صلوات 💚 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و 💚 علی آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌷سلام صبحتون کربلایی ▪️فرا رسیدن ماه سوگواری ▪️سید و سالار شهیدان تسلیت باد 🍃🌴🏴
▪️🍃 هلال ماه ‎ دوباره سر می زند و حزن و اندوه سرتاسر گیتی را فرا می گیرد ... مولای من! 🖤 جان عالم بفدای چشم های نازنینت که هر صبح و عصر به یاد جد غریبت بارانی است ... کجای این عالم خیمه عزا به پا کرده ای؟؟؟ 💚 اللهم عجل لولیک الفرج ▪️🍃
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم << زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا ۘ وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ >> زندگی پست دنیا در نظر بی‌دین‌ها رنگ‌ولعاب داده شده است. برای همین، مسلمانان فقیر را مسخره می‌کنند؛ درحالی‌که روز قیامت، مسلمانانی که مراقب رفتارشان بوده‌اند، از آن‌ها برترند. البته خدا به هرکه مصلحت بداند، فراوان روزی می‌دهد. سوره بقره آیه ۲١۳
حـدیث *🏴 | * عليه السلام *▪️كانَ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ اَلْمُحَرَّمِ لاَ يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ اَلْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ ▪️چون ماه محرّم مى رسيد كسى پدرم عليه السلام را خندان نمى ديد. غم و اندوه بر او چيره بود تا آن كه ده روز مى گذشت. روز دهم روز سوگوارى و اندوه و گريه او بود* 📗الأمالی (للصدوق) ج1 ص128 ─━━━━━─━━━─━━━━━─
*🏴 توصیه پیرامون اقامه عزای سیدالشهدا امام حسین (علیه‌السلام): ▪️خالصانه در مجالس عزاداری شرکت کنید. طوری باشید که غیر از امام حسین (علیه‌السلام) چیزی نبینید. ▪️با پاکی ظاهر و باطن به این مجالس مشرف شوید؛ همان‌طور که با وضو و طهارت در این جلسات شرکت می‌کنیم، به وسیله استغفار ، طهارت باطنی هم کسب کنیم. ▪️قبل از ورود به مراسم عزای ابی‌عبدالله (علیه‌السلام) بگوییم: خدایا اگر در وجود من مانعی از کسب فیض ابی‌عبدالله (علیه‌السلام) هست، آن را برطرف بفرما. ▪️دهه محرم، دهه تحول است، جناب حرّ یک شخص است اما حرّ شدن یک جریان می‌باشد. در این دهه باید متحول شویم. ◼️ فرارسیدن ماه ایام سوگواری سرور آزادگان جهان، علیه السلام را تسلیت می گوییم*
. 🔅 ✍ همیشه بهانه‌ای برای شکرگزاری هست 🔹حاج‌اکبر استادکار پدرم در جوانی بود. مردی بسیار مؤمن و صاحب سخاوت که زمین خانه‌ای که ساکن آن هستیم، هدیه او به پدرم بود. 🔸اکنون حاج‌اکبر در پیری بر اثر بیماری دیابت دچار نابینایی شده است. 🔹عید نوروز برای عیددیدنی به زیارت او می‌رویم. در را که می‌زنیم دقایقی طول می‌کشد تا حاج‌اکبر دم در بیاید و در را بر روی ما باز کند. 🔸پدرم با دیدن چشم‌های نابیناشده اربابش در سکوت اشک می‌ریزد. 🔹ارباب متوجه می‌شود و می‌گوید: هرگز بر من اشک مریز، من خدا را شاکرم که در اواخر عمرم بینایی خود را از دست داده‌ام و چه منتی بر من نهاد که من اکنون چهره فرزندانم را به یاد دارم. 🔸من رنگ‌ها را می‌شناسم. امروز نعمت خدا را فهمیده‌ام که نابینایان مادرزادی چه می‌کشند؟ 🔹آری! انسان بخواهد شاکر باشد همیشه برای شکر خویش بهانه‌ای دارد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💢 تطهیر فرش یا لباس نجس با آب قلیل 🙏🙏شما هم ناشر احکام شرعی باشید 🌹
🏴از همین امشب تا آخر ماه صفر، اموات خودتان را در ثواب عزاداری‌ها شریک کنید. این دو ماه را برای همه‌ی اموات خودتان نیت کنید. مرحوم علامه‌ی طباطبایی می‌فرمایند که این کار سبب می‌شود که اموات در عالم برزخ خوش‌حال بشوند و خوش‌حالی آن‌ها سبب خوش‌حالی‌های معنوی در عالم دنیا برای شما بشود. یعنی آن‌ها دست به دعا برمی‌دارند و برای شما دعا می‌کنند. اساتید، معلمین، همسایه‌ها، پدر، مادر، اجدادتان، امام راحل، شهدا، همه را در ثواب دو ماه عزاداری برای اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم شریک کنید. علامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و ادب و تسلیت مراسم ماه محرم ، از امشب ساعت۲۱:۳۰ با حضور گرانقدر شما و اساتید ارجمند شروع خواهد شد. << ان شاءالله >>
. ⚫️ با شنیدن نام «کربلا»، حضرت سیدالشهداء « سلام الله علیه » آه سردی از دل کشیدند و فرمودند: همین‌جا قرار است خون ما ریخته شود ... در نقل‌ها آمده است: 🥀سیدالشهداء علیه‌السلام همراه با اصحاب خود وقتی که به زمین کربلا رسیدند، اسب آن حضرت از حرکت ایستاد و حضرت از آن پایین آمده‌اند و سوار مرکب دیگری شدند و آن مرکب هم حتی یک قدم نیز بر نداشت و به همین شکل هفت مرکب را عوض کردند اما هیچ یک از آن ها حرکت نکرد. 🥀 وقتی که امام علیه‌السلام این حال را دید فرمودند: ای قوم! اسم این سرزمین چیست؟ گفتند: غاضریه. فرمودند: آیا اسمی غیر از این هم دارد؟ گفتند: نینوا . فرمودند:آیا اسمی غیر از این هم دارد؟گفتند :شاطئ الفرات . فرمودند: 📋 هل لها اسمٌ غيرَ هذا؟ قالوا: تُسَمّىٰ كربلاءَ ▪️آیا نیز اسم دیگری هم دارد؟ گفتند؛ کربلا 📋 فعِندَ ذلك تَنفَّسَ الصُّعَداء و بَکَی بکاءً شدیداً و قال: أرضُ كربٍ و بلاء ▪️پس در این هنگام سیدالشهدا علیه‌السلام نفس سردی کشیدند و شدیدا گریه کردند و فرمودند: "زمین کرب و بلا" (سختی و دشواری و بلا) 🥀 سپس فرمودند: 📋 اِنزلوا . هاهُنا مَناخُ رِكابِنا،‌هاهُنا تُسفَكُ دِمائُنا ▪️همگی پیاده شوید و بار و اساسیه خود را فرود آرید. اینجاست خوابگاه شتران ماست. اینجاست که خون ما قرار است ریخته شود. 📋ذهاهُنا واللّهِ تُهتَكُ حريمُنا،‌ هاهُنا واللّهِ تُقتلُ رِجالُنا ▪️و الله همین جاست که حرمت ما هتک می‌شود. والله همین جاست که مردان ما کشته می‌شوند. 📋 هاهُنا واللّه تُذبَحُ أطفالُنا، هاهُنا واللّهِ تُزارُ قبورُنا ▪️والله همین جاست که اطفال ما ذبح می‌شوند. والله همین جاست که قبور ما زیارت می‌شود‌. 📋 و بهٰذِه التّربة وَعَدَني جَدّي رسولُ اللّه رسول خدا صلی‌الله علیه وآله ولا خُلفَ لِقولِه ▪️ این تربت همان تربتی است که جدّم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وعده آن را به من داد و خلافی در گفتار او نیست. سپس از اسب خود پیاده شدند. 📚مقتل أبي مخنف ص۴۸ 📚الدّمعة السّاكبة،ج ۴ ص ۲۵۶؛ 📚وسيلة الدّارين، ص۷۵
. ⚫️ امر حضرت سیدالشهداء « سلام الله علیه » در برپایی خیمه‌ها ... در نَقلی آمده است: 🥀 بعد از این که سیدالشهدا علیه‌السلام وارد سرزمین کربلا شدند، فرمودند: عباس من! علی اکبر من! در این سرزمین، جای گودالی پیدا کنید تا در آن خیمه ها را برپا دارید. 🥀 وقتی که زینب کبری علیهماالسلام، این سخن برادر را شنیدند، پیش آمدند و فرمودند: ای برادر جان! پدرمان امیرالمومنین علیه‌السلام هر وقت که به جنگ می‌رفت، شنیده بودم که اصحاب خود را امر می کرد تا خیمه ها را در جای بلندی نصب کنند؛ چرا الان شما، اینگونه امر نمودید؟! 🥀 امام حسین علیه‌السلام با شنیدن کلام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها، اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد و فرمود: خواهرم! راست می گویی؛ اما پدرم این گونه عمل می کرد چون همیشه بر دشمن غالب بود اما من یقین دارم که در این سرزمین مغلوب خواهم شد و این کار را می‌کنم تا اهل و عیال مرا دشمنان نتوانند به راحتی، نظر نکنند. 🥀 زینب کبری تا اینگونه کلام برادر را شنید به شدت گریست و ناله سر داد. 📚 بحرالمصائب ج٣ص٢٣۵
💚🍃 🌷با توکل به اسم الله به رسم ادب با سلام بر سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْـنِ وَ عَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْـنِ وَ عَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْـنِ وَ عَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْـنِ 🌷بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ 🌷الهی به امید تو 🍃◼️🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ✋صلی الله علیک یا ابا عبدالله ازکـویرِ خشك بـر دریا سـلام هـرنـفـس بـر زاده ى زهـرا سـلام بازمـیگـویم بـه تواز راه دور یاحسین بن علی(ع)آقاسلام ✋الْسَلٰامُ عَلَیْکَ یٰاابٰاعَبْدالّله الْحُسَین 🌹🌴🏴
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم << كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ>> 👇👇
. ☝️⚫️☝️انسان‌های نخستین* گروهی ساده و یکدست بودند که کم‌کم دچار اختلافِ شدید شدند. خدا پیامبران اولوالعزم را فرستاد تا مژده‌رسان و هشداردهنده باشند و همراهشان کتاب‌های دادگستر فرستاد تا دربارۀ چیزهایی که مردم سرش اختلاف داشتند، بینشان داوری کنند؛ ولی این عالمانِ زیاده‌خواه بودند که با وجود این‌همه دلیل‌های روشن، اختلاف‌نظر در معارف دین را باب کردند. خدا هم به‌خواست خودش به مؤمنان لطف کرد و در کوران اختلاف‌ها و تفرقه‌ها، راه را از چاه نشانشان داد. بله، خدا هرکه را شایسته ببیند، به راه درستِ زندگی می‌برد. سوره بقره آیه ۲١۳
حـدیث 🏴 * | * عليه السلام *▪️اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ اَلنَّاسِ إِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اَللَّهِ عَلَيْكُمْ فَلاَ تَمَلُّوا اَلنِّعَمَ ▪️نيازهاى مردم به شما، از نعمت هاى خداوند بر شماست. پس از این نعمتها خسته نشوید (و آنها را برآورده سازيد)* 📗بحار الأنوار ج75 ص121 ─━━━━━─━━━─━━━━━─
. ⚫️ ثواب گریه بر " سلام الله علیه " ▪️ " سلام الله علیه " : وَ مَنْ ذُكِرَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ [عَيْنَيْهِ] مِنَ اَلدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يَرْضَ لَهُ بِدُونِ اَلْجَنَّةِ ◻️كسى كه يادى از حضرت حسين بن على " سلام الله علیهما " نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگس اشك خارج شود اجر او بر خداست و حق تعالى به كمتر از بهشت براى او راضى نيست. 📚 کامل الزيارات، جلد ۱، صفحه ۱۰۰ ‌
. 🔅 ✍️ فرصت‌ها چون ابر در گذرند 🔹مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. 🔸کشاورز گفت: برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می‌کنم، اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری، من دخترم را به تو خواهم داد. 🔹مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگ‌ترین بود، باز شد. باورکردنی نبود، بزرگ‌ترین و خشمگین‌ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. 🔸گاو با سم به زمین می‌کوبید و به‌طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. 🔹دومین در طویله که کوچک‌تر بود، باز شد. گاوی کوچک‌تر از قبلی که با سرعت حرکت کرد. 🔸جوان پیش خودش گفت: منطق می‌گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچک‌تر است و این ارزش جنگیدن ندارد. 🔹سومین در طویله هم باز شد و همان‌طور که فکر می‌کرد ضعیف‌ترین و کوچک‌ترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود. 🔸پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد، اما متوجه شد گاو دم ندارد. 🔹زندگی پر از ارزش‌های دست‌یافتنی است اما اگر به آن‌ها اجازه ردشدن بدهیم ممکن است دیگر هیچ‌وقت نصیبمان نشود، پس سعی کن همیشه اولین شانس را دریابی. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خادم اهلبیت در عمرش فخر باید به خدمتش بکند مثل مادر بزرگ خانه‌ی ما که خداوند رحمتش بکند پیره‌زن سالهای آخر عمر سخت دلبسته شد به خاموشی چیزهای کمی به خاطر داشت مبتلا بود به فراموشی روزی از روزها به او گفتند گرچه خو کرده‌ای به تنهایی نام‌های ائمه را مادر، این أواخر به خاطرت داری؟ گفتم اول: درست گفت علی، پاسخ دومین سوال حسن سومی را نگفته گفت حسین آن‌که در کربلا نداشت کفن گفتمش چهارمی‌و ساکت شد گفت: مادر ببخش یادم نیست تا همین‌جاش یاد من مانده‌ست مشکل از دین و اعتقادم نیست گفتمش آمدیم‌و از تو کسی این سوالات را شفاهی کرد دور از جان تو مَلَک در قبر بپرسد چه خواهی کرد؟ گرچه حرفم مزاح بود اما اشک او روی گونه‌اش افتاد گفت: من رفته است از یادم، او مرا که نمی‌برد از یاد من فقط تا حسین یادم هست، دادم از کف توان نیرو را شسته‌ام سالهای سال اما، استکان‌های مجلس او را اینکه اولاد سیدالشهدا اسمشان رفته‌ست از یادم زیر دیگ عزاش را یک عمر‌ فوت کردم به گریه افتادم اشک مادربزرگ در روضه ماند از او به جا و ارثیه شد رفت مادربزرگ از این دنیا خانه‌ی کوچکش حسینیه شد