eitaa logo
HDAVODABADI
1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
199 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
واقعا چی عوض شده؟! من که همون حمید هستم و مسعود هم همون که بود! مسعود دهنمکی و حمید داودآبادی پس از 32 سال در دو پرده! عکس بالا: زمستان 1365 اندیمشک: قبل از عملیات کربلای 5 عکاس: محسن شیرازی عکس پایین: زمستان 1397 تهران: یادواره حمید داودآبادی عکاس: محسن رنگین کمان
مسئولین مبسوط! و باز هم مردم حرف آخر را زدند. همان مردمی که فرزندان خود را همچنان برای دفاع از اسلام و انقلاب به قربانگاه می فرستند. همین مردمی که هیچکس با وانت، مرغ و برنج و گوشت دم خانه پیرزنی که سه بچه اش شهید شده اند، توزیع نمی کند. همین مردمی که پدر پیر دو شهید، از همین مغازه ای خرید می کند که من و تو روغن و برنج می خریم. همین مردمی که هزینه بنزین دور دور کردن ماشین های مدل بالا و آقازاده ها، بر دوش آنان بیشتر سنگینی می کند ولی صدایشان درنمی آید. هیچ تحفیفی هم ویژه خانواده شهدا و جانبازان شیمیایی که نفس ندارند و ... وجود ندارد. پدر و مادری که همه دار و ندار خود فرزندانشان را فدا کردند، نه با اسکورت و محافظ آمده بودند، نه با ماشین ضدگلوله. پای پیاده، مثل همه مردم، مثل 40 سال گذشته. با اتوبوس و مترو، از در خانه آمدند تا بگویند: ما همچنان ایستاده ایم. مسئولین اما. خیلیها که نیامدند چون کار واجب تر داشتند. بعضیا که اصلاح طلب و کارگزار هستند و این کارها را پوپولیستی و امّل بازی می دانند و همچنان خود را تافته جدابافته می دانند. و آنهایی که آمدند ... ای وای با ماشین شیشه دودی، چراغ زنان و بوق زنان، انگاری دختر 14 ساله عروس می برند! تا دم جایگاه آمدند. تازه چون هوا سرد بود، محافظین و همراهان بجایشان مشت گره کرده خود را بالا می بردند و شعار می دادند! حواستان باشد این مسندی که بر آن تکیه زده اید، امانت خون آن فرزندان مظلوم است. از انقلاب گرفته تا جنگ و دفاع از حرم و این آخری ها مقابله با فتنه. شاید این دنیا چندصباحی فکر کنید خبری است، ولی آخرش باید آه و ناله آن مادر و پدر شهید را جوابگو باشید. و باز مردم محجوب، مظلوم، صبور، مقاوم و مخلص، خالصانه تر از مدعیان، آمدند و مشت خود را بر دهان همه آنانی که با انقلاب اسلامی زاویه پیدا کرده اند، چه چپ و چه راست و هر حزب و گروه، کوبیدند. خدا لعنت کند آنان را که بجای دین، حزب دارند! حمید داودآبادی 4 آذر 1398 تهران - میدان انقلاب اسلامی @hdavodabadi
نماز در خرمشهر بهار 1375 مسجد جامع خرمشهر عکاس: حمید داودآبادی با دیدن این عکس، چی به ذهنتان می رسد؟
3 = 1 مگه میشه؟ مگه داریم؟ 1 مساوی است با 3 کی گفته؟! من! بله من میگم 1 مساوی است با 3 همین جنابعالی خود شما بله خود تو هرچقدر دوست داری، فکر کن و به این سوال مثلا ساده پاسخ بده: از ساعت 6 صبح دیروز تا ساعت 6 صبح امروز چند روز یا چند ساعت گذشته است؟ عجله نکن. می دونم جوابت اینه و غیر از این نخواهد بود که: "1 روز، یا همان 24 ساعت" خب این جواب کاملا اشتباهه! بله اشتباهه، چون من می گم! چرا؟ بر چه اساس؟ پسر گُلم که پیش خودت میگی: "این یارو پا به سن گذاشته، پیر شده و قاط زده." خانم خانما که توی دلت می خندی و با خودت فکر می کنی: "این بابا قطعا یه چیزی زده!" نترسید قاطی نکردم چیزی هم نزدم رد هم ندادم فقط یک دقیقه خوب گوش کن و بعد فکر کن و جواب بده. به قول حضرت علی (ع): فَکّر، فَکّر، ثُمَّ تَکَلُّم "فکر کن، فکر کن، سپس حرف بزن!" از ساعت 6 صبح دیروز تا 6 صبح امروز، ظاهرا 24 ساعت یا همان یک روز گذشته است، ولی: من (میگم من، که به ساحت محترم کسی بر نخوره) از ساعت 6 صبح دیروز تا 6 صبح امروز "24 ساعت از عمر شیرین خود را از دست داده ام." همان که تا مریض میشم، به دکترها التماس می کنم و حاضرم هرچه دارم بدهم، تا یک دقیقه بیشتر توی همین دنیای مثلا اَخ و بد بمونم. از ساعت 6 صبح دیروز تا 6 صبح امروز "24 ساعت به مرگ خود نزدیک تر شده ام." عمر شیرینی که از نوجوانی برای لحظه لحظه اش برنامه داشتم، رو به اتمام رفته است. از ساعت 6 صبح دیروز تا 6 صبح امروز "24 ساعت وقت کاری ای را که خدا بهم داده، از دست دادم." زمانی که داشتمش تا آرزوهایی را که از کودکی تا امروز در ذهن خود می پروراندم، طرح هایی که در جوانی برای آینده و امروز داشتم، کارهایی که می توانستم در عرض 1 روز به سرانجام برسانم و حاصل آن را به خود و مردم و هر آنکه هدفم است تقدیم کنم، به بیکاری و بی حاصلی گذراندم. حالا از ساعت 6 صبح دیروز تا 6 صبح امروز چند تا 24 ساعت از دست داده ایم؟! 1 روز عمر از دست دادیم 1 روز به مرگ نزدیک شدیم 1 روز کارهای نکرده داشتیم حمید داودآبادی 6 آذر 1398 @hdavidabadi