روز پدر بر باباهای شهید مبارک
ولادت حضرت علی بن ابیطالب (ع) و روز پدر، بر باباهای شهید که روزگاری در جبهه خاک پایشان بودم، و فرزندان عزیزشان تبریک و تهنیت باد.
شهیدان خدایی:
ابراهیم کسائیان
احمد پاریاب
امیر محمدی
ثابت شهابی نشاط
جهانشاه کریمیان
حسان اللقیس
حسین ارشدی
حمید طوبی
ذبیح الله بخشی
رضا حاتمی
سید رضا دستواره
سیفعلی برجی
شیخ الاسلام
صیاد محمدی
عباس تبری
عباس کریمی
علی اصغر صفرخانی
علی کریم زاده
علی موحد دانش
علی موسیوند
محمد حسین خانی
مصطفی حیدرنیا
مصطفی طیبی
نصرالله پالیزبان
و ...
یا رفیق من لارفیق له
حمید داودآبادی
16 اسفند 1398
@hdavodabadi
بابا درد دارد، پول ندارد!
عکس:سرگرمیهای این روزهایم
بعضی باباها،خیلی هم بابا نیستند.
سرشان زیاد توی حساب وکتاب نیست.
خیلی دنبال آرامش و آسایش خودشان نیستند.
نه درجوانی بودند،نه درپیری هستند.
اصلا نمی فهمند زندگی چیست وچگونه است.
فقط به دیگران فکر میکنند و غصه بقیه را میخورند.
انگار خودشان درد ندارند.
زخم درتنشان نیست.
گاز ریه شان را نترکانده!
واسه همین روزپدر را به بعضی باباها تبریک نگویید.
باباهایی که این شب عیدی بیکارند.
باباهایی که به خاطر گرفتن حق خود،اعتراض کرده وکتک خوردند.
باباهایی که به خاطر نگرفتن چندماه حقوق،حکم اخراج یازندان دستشان دادند.
باباهایی که دختر وپسرشان دنبال مراسم عروسی است،ولی آنها جیبشان خالی است.
باباهایی که شهرداری بساط دستفروشی شان را برده است.
بابایی سراغ دارم،می شناسمش،خیلی خوب.
آنچه را داشت،کرد سرمایه؛رفت بازار کفش و لباس خرید.برد کنار خیابان.
ازشانسش آن روز شهرداری گیر نداد.فروشش خوب بود.ذوق کرد برای خانه چیزی میخرد.
ازمترو که بیرون آمد،متوجه شد جیبش را زده اند.نشست کنار خیابان به گریه.
باباهایی هستند باوجودی که سنشان خیلی بالاست،هنوز در گوشه پارک،تنها گریه میکنند تابچه ها نفهمند درد دارند،پول ندارند!
باباهایی هستند که همه عشقشان رفتن سر مزار دوستان قدیمی است به این امید که زودتر تمام شوند.
باباهایی هم هستند که این روزها،مثل شیران در باغ وحش،با مُشتی قرص و آمپول،آرام میگیرند.تا مثلا نفهمند دوروبرشان چه خبر است.
اصلا میدونید باباها،در درون گریه میکنند و از داخل میسوزند و میپوسند؟!
بعدا میگن:چقدرزود پیرشدی جوون؟
بابا شدن،جوان را زود پیر میکند و پیر را زود خسته و خسته را زود میشکند.
اگر بابا دارید،حتی از دید شما ناپسند و بی کلاس،اُمّل و کهنه،شکسته وخسته و غیرقابل تحمل،قدرش را بدانید.
او ناراحت نمی شود حتی اگر در میهمانی ها و مجالس باکلاستان او را در خانه تنها بگذارید تاهمچنان غصه شما را بخورد.
کوه،همیشه کوه است
چه سرسبز و پردرخت و میوه
چه خشک و ظاهرا بی حاصل!
به هردویشان میتوان تکیه داد وقدرت گرفت.
نمی دونم شما روزپدر را چطوری به باباتون تبریک می گید؟!
حمید داودآبادی
17 اسفند 1398
@hdavodabadi
روز پدر بر اینها ...
سید میثم کاظمی:
فرزند سردار شهید "سید ابوالفضل کاظمی" معاون گردان میثم. شهادت اسفند 1363 عملیات بدر، شرق دجله.
محمد مهدی همت:
فرزند سردار شهید "محمد ابراهیم همت" فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله (ص). شهادت اسفند 1362 عملیات خیبر، طلائیه.
داوود کریمی:
فرزند سردار شهید "عباس کریمی" فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله (ص). شهادت اسفند 1363 عملیات بدر، شرق دجله.
حمید داودآبادی. خاک پای شهیدان.
اسفند 1398
@hdavodabadi
عکسی منتشر نشده
تصویری منتشر نشده از سردار شهید "محمد ناظری" فرمانده آموزش نیروهای هوابرد ویژه سپاه پاسداران، در کنار شهید لبنانی "محمد حیدر الجوهری" در دوره آموزشی.
شهید محمد ناظری متولد 1333 در تهران، فرمانده و بنیانگذار یگان ویژه تکاوری نیروی دریایی سپاه، مرکز آموزش هوابرد سپاه و از بنیانگذاران دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه (دافوس) بود که روز ۲۱ اردیبهشت 1395 در هنگام انجام مأموریت در منطقه دریایی نازعات به دلیل عارضه قلبلی درگذشت. مزار او در امامزاده علی اکبر چیذر قرار دارد.
شهید محمد حیدر الجوهری متولد 8 اردیبهشت 1357 شهر هرمل در شمال دره بقاع لبنان، روز17 اردیبهشت 1375 در منطقه وادی سلوقی، در نبرد با اشغالگران صهیونیست به شهادت رسید.
چه کسی ماسک مرا برداشت؟!
چه کودک نازی
هرروزصبح،مادرش تکه ای نان وپنیردرکیفش میگذاشت وراهی مدرسه میکرد.
وقتی معلم پرسید:
-دوست دارید درآینده چه کاره شوید؟
باافتخار نوشت:
-من دوست دارم درآینده دکترشوم تابه مردم کشورم خدمت کنم.
پدر،بادستان پینه بسته،باهرآنچه داشت ونداشت،لوازم مدرسه را میخرید.به این امیدکه فرزندش دکتر شود.
اوهمواره باخودمی اندیشیدسرانجام روزی زحمات پدرومادرم راجبران خواهم کرد.
جلوی چشمان مشتاق ولی نگران پدرومادر بزرگ شد.همکلاسیهایش هرکدام کاره ای شدند،ولی ازمدرسه آنها،فقط اودکترشد.
خودش همیشه معترف بودکه شامه ای قوی دارد وداشت
ازاینجا بوکشیددر ووهان چین چه خبراست وفرداچه خواهد شد!
وسرانجام ماسک ازچهره برداشت
مردم،دستپاچه ونگران،دربدر داروخانه به داروخانه بدنبال ماسک برای پدرومادرپیر وفرزندکوچک خود میگشتند تا ازاضطراب آنهاکم کنند که برعکس،استرسشان بیشترشدکه مگر قحطی ماسک آمده؟!
چه کسی ماسک مرابرداشته است؟!
چه کسی ماسکهای80میلیون نفررابرداشته است؟
کرونا خفه میکند و اوفقط میبیند.
مطب راتعطیل میکند.
زمان جنگ نیست که!
او نه تنها ماسکش رابرنمیدارد تابه صورت هموطنش بزند،که یک تنه میلیونها ماسک ازیک ملت می رباید.
فردااگرآنکه ماسک ملت رابرداشت واحتکارکرد وبه طمع دلار خواست که بفرستد آنورآب،اعدام شود،صدای حقوق بشردرمی آید که واویلا...
یکی گفت:
ویروس کرونا به اوتزریق کنندوبگذارندبماند تا...
باخود اندیشییدم:
نه اصلا.ویروس کرونا دربرابر چنین زالوصفتی شرف دارد.
دوستان او،هزاران دکتر باشرف وغیرتمند،پرستاران زحمتکش،شبانه روز درپی درمان هموطنان خودهستند.برخی ازآنان،کرونایی میشوند، و ازاین درد جان میسپارند وشهیدراه دفاع ازسلامت میشوند.
فرداتاریخ درباره اوچه خواهدنوشت؟
درباره دکترهای دیگرچه خواهد نوشت؟
ویروسی آمد،دکترها وپرستاران وخدمتگذارانی جوانمردانه ایستادند،مبارزه کردند و جان خویش فداکردند.
یکی هم پیداشدکه بی غیرت،بی شرف،بی...میلیونهاماسک ملت را برداشت.
که نه.به یکباره ماسک ازچهره خودبرداشت.
فرداکسی تصویر اورا درقاب خاتم،بردیوارنمیکوبد.هیچ جای شهر بنربزرگ اورابعنوان الگوی جوانمردی وغیرتمندی ودلاوری نصب نخواهندکرد.
خانواده ودوستانش به اوچه لقبی میدهند؟
خادم یاخائن؟!
فاصله خدمت تاخیانت،فقط به یک ماسک بسته است
مهم این است کی وچگونه ماسک رابرداری.
اوباآنکه شامه خوبی داشت،هیچوقت نتوانست آینده منحوس خودرااستشمام کند.
شنیدم گفتند: او اصلا دکتر نبوده!
خدا کند!
خاک پای پزشکان،پرستاران،کادرپزشکی همه خادمان
حمید داودآبادی
20 اسفند 1398
@hdavodabadi
به من بدهکاری فرمانده
این جوری نگام نکن
بهم بدهکاری
کم و زیاد نداره
مهم اینه که
به من بدهکاری فرمانده
نه
اصلا
راضی نمیشم
من که از خانوادت طلبکار نیستم
خودت به من بدهکاری
طلب تو را
فقط خودت می توانی بدهی
نه اصلا
راضی نمیشم
دوستان شهیدم را واسطه نکن
تو به من بدهکاری فرمانده
قلب سوخته ای پیشت دارم
آن روزها که می آمدی
و جلوی من که نیروی کوچک و پر شرّ و نافرمانت بودم
اشک می ریختی و ...
به من بدهکاری برادر احمد پاریاب
فرمانده گردان شهادت، گردان حبیب و ...
آتشم زدی
وقتی که می خواستم عین آدم
بی تفاوت به همه حتی امثال تو
سرم را در لاک فرو برم
و به دنیا لبخند بزنم
تا دنیا بهم قهقهه بزند
به من بدهکاری فرمانده
که نگذاشتی غرق دنیا شوم
که فریب دنیائیان را نخورم
اگر تو آن روزهای سخت و تلخ پر اشک و آه و ناله و فریاد و ...
نمی آمدی
الان من هم برای خودم ...هی بودم
مثل بسیاری از دوستانم
که برای خودشان کسی شده اند
خب من هم دوست دارم
عقده ای نیستم
چرا هستم
خوشم میاد
دکتر
وکیل
وزیر
سردار
شهردار
مهندس
و ...
خطابم کنند
تو چون خودت هیچ کدام از اینها را نداشتی
گیر دادی
و نگذاشتی من هم غرق این القاب و صفات دنیا شوم
این روزها بدجوری دلم تنگته فرمانده
از کرونا می ترسم
از مریضی می ترسم
می خواهم به بهشت بروم
ولی از مرگ می ترسم
آن هم مرگی مظلومانه و غریبانه چون تو
خوشم نیست بگویم چگونه رفتی
هر که خواست برود بپرسد
رفتنت آتشی به جانم زد که از زنده بودن خود بیزارم
و جالب اینکه
بعد از رفتنت
چه حرفها که نشنیدم
و چه اهانتها
و چه نفرینها
تو نگو
خودم می دانم
نوش جانم
حقم است
دوستی
نه ببخشید
خیلی کوچکتر از آنم که خود را دوست شما بدانم فرمانده
فقط نیرویت بودم
بسیجی ات
و شما
فرمانده دلاور و شجاع و بی نظیر و ...
که چه غریبانه رفتی
اگر داغ دل و کرونا و سوز جان اجازتم داد
شاید یواشکی
اومدم بهشت زهرا (س) سر مزارت
این بار نوبت من است
بر سر و روی خود بزنم
گریه کنم
فریاد بزنم
به پایت بیفتم
سنگت را ببوسم
که بدهی ام را بده فرمانده
خودت می دانی چگونه می توانی بدهی ات را حساب کنی
محتاج گوشه چشمی ازت هستم و بس
24 اسفند 1398
7 سال پس از آنکه بعد از چند روز، پیکرت را در خانه یافتند!
حمید داودآبادی
@hdavodabadi
تبارک الله احسن الخالقین
چند شب پیش، برنامه دورهمی مهمان ویژه ای داشت که با بقیه مهمانان کاملا متفاوت بود.
نه خواننده بود، نه کمدین. نه هنرپیشه بود، نه فوتبالیست.
و نه سلیریتی ای که خنده کنان از امانت خواری ها و ... تعریف می کرد!
یک دکتر فوق تخصص جراحی پلاستیک.
نه از آن دست که برای عمل بینی فلان هنرپیشه معروف شده است.
نه از آن دست که برای برداشتن و گذاشتن گونه، فلان قدر می گیرند.
یک دکتر فوق تخصص که زمان جنگ، کلی جبهه بوده، هر جای دنیا نشانی از علم بوده، رفته تا بیاموزد.
چه آن روز که خودش یک تنه بود و چه امروز که حدود 700 نفر شاگرد و دکتر همکار دارد، در شهرهای دورافتاده و محروم مرزی، اعلامیه پخش می کند و به بیماران التماس می کند برای انجام عمل رایگان مراجعه کنند.
و همراه گروهش، در کمترین امکانات مادی زندگی ولی مجهزترین وسایل پزشکی که با هزینه خودشان تهیه شده، به آن سر کشور می روند و دهها و صدها بیمار را بدون اخذ یک ریال، درمان و عمل می کنند.
کجای دنیا چنین کسانی را سراغ دارید؟
سراغ دارید پزشکی که تا 4 صبح در مطبش بنشیند تا بیمارانی را که از شهرستان آمده اند معاینه و درمان کند و ویزیت هم نگیرد!
دکتر عبدالجلیل کلانتر هرمزی متولد 1337 در رامهرمز است.
همین یک نفر برای یک کشور کافی است. ولی این عزیز، حدود 700 نفر مثل خودش تولید کرده حداقل با روحیات و اخلاق و منشی واحد.
خدا را شکر که دکتر کلانتر هرمزی مثل من نیست که فقط به عکسهای زمان جنگش بنازد و پز بدهد. او یک عکس هم از حضور مداومش در جبهه انتشار نداده، ولی اخلاق و مرام بچه های جنگ را در رفتار و کردار و عملش ارائه داده است.
امروز دکتر و همکارانش بدون اخذ یک ریال کمک دولتی، فقط با هزینه شخصی خودشان دارند به بهترین نحو به خلق الله خدمات می کنند.
و خدا نکند حضرات دولتی وسوسه شوند برای بهره بری های سیاسی و ... دکتر را بکشند توی بازی قدرت و مسئولیت.
واویلا.
که فردا همین گوهر نابی را که الان مملکت به آن می نازد، نخواهیم داشت.
همه وزارت بهداشت و درمان در برابر دکتر کلانتر و همکارانش ذره ای بیش نیست.
با این روحیه و اخلاقی که دکتر کلانتر دارد که تا امروز بیش از 700 شاگرد همچون خودش پرورانده است، خدا کند هر روز شاهد فزونی یافتن این عزیزان باشیم.
و خدا کند مسئولین مملکتی امثال این عزیز را الگوی دلسوزی و غیرتمندی خود در کار و خدمت به مردم قرار بدهند.
حتما برنامه دورهمی 21 اسفند 1398 را دانلود کنید و صحبت های دکتر عبدالجلیل کلانتر هرمزی را بشنوید تا شما هم، اشک شوق ریزان، این انسان بزرگ و همکارانش را تقدیر و تجلیل کنید.
حمید داودآبادی
23 اسفند 1398
www.instagram.com/drkalantarj