eitaa logo
HDAVODABADI
1.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
203 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
عید نوروز در جنگ بخش 3 پایانی با همۀ این‌ها، کسی‌ اخم‌ نکرد. همه‌ می‌خندیدند. از خندۀ بچه‌ها خنده‌ام‌ گرفت‌. حق‌ داشتند. باید برمی‌خاستم‌ تا پس‌ از خواندن‌ دعای‌ تحویل‌ سال‌، چند آیه‌ قرآن‌ بخوانیم‌. سپس‌ روی ‌یکدیگر را ببوسیم‌ و رسیدن‌ سال‌ نو را تبریک‌ بگوییم‌. این‌ها که ‌سنّت‌ بدی‌ نبود. صبح‌ روز بعد، هوا طراوت‌ خاصی‌ داشت‌. انگار یک‌‌شبه‌ همۀ گیاهان ‌سبز شده‌ بودند. تپه‌ها پر شده بود از پروانه‌های‌ بازیگوشی‌ که‌ بی‌توجه‌ به‌ جنگ و این‌ حرف‌ها، میان‌ گل‌های‌ سفید تازه‌‌شکفته‌، چرخ‌ می‌خوردند و دنبال‌ هم می‌پریدند. عطر شبنم‌ سبزه‌های‌ خیس‌خورده‌ و بوی‌ تند باروت‌ نم‌‌کشیده‌ که‌ از خمپارۀ تازه‌ منفجر شده‌ بلند بود، شامه‌ را پر می‌کرد. عیددیدنی‌ و رفتن‌ به‌ سنگر‌ بچه‌ها، لباس‌های‌ شسته‌ که‌ زیر پتوی‌ کف‌ سنگر اتو خورده‌ بودند. اگر کسی‌ عطر شاه‌عبدالعظیمی داشت، به‌ همه‌ می‌زد. همۀ این‌ها حکایت‌ از اولین‌ روز سال‌ نو داشت‌. داخل‌ هر سنگر عکس‌ شاد و خندانی‌ از امام‌ به‌ دیوار‌ بود. دیده‌بوسی‌، صلوات‌، ذکر حدیث‌ و تلاوت‌ قرآن‌؛ سرانجام ‌بسته‌های‌ کوچکی‌ که‌ تدارکات‌ فرستاده‌ بود، فضای‌ جبهه‌ را عیدی‌ می‌کرد. نامۀ بچه‌های‌ کوچک‌ که‌ از کیلومترها آن‌ طرف‌تر‌، از شهرهای‌ مختلف ‌آمده‌ بود. کودکان‌ و نوجوانان‌ خوش‌سلیقه‌، کارت‌های‌ تبریک‌ نقاشی‌ شده‌، مقداری‌ شکلات‌ و آجیل‌، یک‌ خودکار، یک‌ دفترچۀ سفید و نامه‌ای را در یک بسته‌ گذاشته بودند ‌و برای ما فرستاده‌ بودند. یکی از این بسته‌ها به من رسید. با شور و شوق فراوان کیسه را باز کردم. در صفحۀ اول دفترچه نوشته بود: «سلام ای برادر عزیز رزمنده که با رشادت و ازخودگذشتگی خود، میهن عزیز ما را از چنگال شیطان‌های خونخوار جهانی مانند صدام درآورده‌اید و با صدامیان مبارزه و ستیز می‌کنید. این‌جانب جواد مهرعلیان خواستار پیروزی و سلامت تو و دیگر رزمندگان می‌باشم و پیام من برای شما عزیزان و دلاوران این کشور و ملت این است که با رشادت هرچه بیش‌تر با صدامیان بجنگید و آنان را از خاک و میهن ما بیرون کنید و ایمان خود را از دست ندهید. باشد که ما نیز بتوانیم در پشت جبهه و در مدارس، با ابرقدرت‌ها و شیاطین آنها بجنگیم. خداحافظ خواهشمندم اگر پیامی برای ما دارید، به این نشانی بفرستید: اصفهان - خیابان آتشگاه - مدرسۀ حسین محمدی ناحیۀ 1 - کلاس دوم متشکرم.»
پزشک جنایتکار من! روز اول عیدی،نمیخواستم حال بدم رو به شما منتتقل کنم،ولی نتونستم خودم رو نگه دارم. وقتی خبر درگذشتش رو شنیدم،بغضم گرفت.دلم سوخت.نمیدونستم چی بگم وچیکار کنم. دقیقا34سال از زمانی که اولین بار دیدمش ومریضش شدم،میگذرد. خیلی دوست داشتم بروم پیشش،ولی نشد تا این روزهای لعنتی کرونایی،خبری تلخ وناگوار داغونم کرد. یکشنبه25اسفند1364ترکشهای خمپارۀ بعثیان درفاو، چشم ودست وپا وشش جای شکمم را آبکش کرد. روز سه شنبه27اسفند64(دقیقا مصادف باامسال سه شنبه27اسفند98)باهواپیما از اهواز به تهران و مستقیم به بیمارستان آیت الله طالقانی درمنطقه ولنجک اعزام شدم. حالم خیلی خراب بود.ازهمان لحظات اول،دکتری مودب ومهربان بالای سرم آمد واوضاع واحوالم را کنترل کرد. خاطره جالب وشادی با دکتر پیروی دارم که بماند برای بعد. الان بدجور حالم گرفتس. اگر آن روز ترکشهای خمپارۀ بعثیان بدنم را متلاشی کرد،امروز ترکشهای نفاق و وطن فروشی برجانم نشست و آتشم زد. همینطور که داشتم نام دکتر راجستجو میکردم تا عکسی از او برای مطلبم پیدا کنم،به تیترعجیبی برخورد کردم که بدجوری حالم راگرفت: "درگذشت یک جنایتکار دکتر حبیب‌‌‌آلله پیروی در اثر کرونا او جنایتکاری بود در لباس پزشک. پیروی یکی از حزب‌‌اللهی‌های شاخص دانشگاه ملی بود." لعنت خدا برمنافقان وطن فروش که حتی ازفوت پزشکی که همه عمرش را برای مداوای مردم گذاشته وسرانجام در راه درمان بیماران،خود گرفتار ویروس منحوس کرونا شده وجان شیرینش را فدا کرده،شاد میشوند! اصلی ترین حرف را امام خمینی درباره منافقین فرمود: "منافقین از کفار بدترند!" تنهاچیزی که دربرابر منافقین نوکرصدام و آمریکا میتوانم بگویم،این است وبس: یک دو بیتی وقت مردن گفت افلاطون و مُرد حیف دانا مُردن و صد حیف نادان زیستن به جامعه پزشکی وخانواده محترم دکتر حبیب الله پیروی،شهادت این پزشک متعهد را درسنگر دفاع از سلامت جامعه،تهنیت عرض میکنم. حمید داودآبادی 1 فروردین 1399 @hdavodabadi