یادش بخیر ...
فروردین 1364
تهران، پارک شهر، باشگاه ورزشی شهید فهمیده
یادواره شهید سعید طوقانی پهلوان ورزش باستانی که اسفند 1363 در عملیات بدر در شرق دجله مفقودالجسد شد
از راست:
شهید علی کریم زاده – حمید داودآبادی – مرحوم پهلوان اکبر طوقانی پدر شهیدان سعید و محمد طوقانی – شهید مجید عتیقی نژاد
شهیدان علی کریم زاده و مجید عتیقی نژاد همراه سعید یزدانی و رحمان دزفولی از بچه ای با صفا و بامرام اندیمشک بودند که برای مراسم شهید سعید طوقانی و عباس دائم الحضور آمده بودند تهران.
@hdavodabadi
عکس زیرخاکی
تابستان 1372 تهران، حوزه هنری
مقابل دفتر ادبیات و هنر مقاومت
عکاس: حمید داودآبادی
"مُنقِذ عبدالوهاب الشریده" (ابو حیدر) سال ۱۳۲۵ در منطقه "ابی الخصیب" بصره در جنوب عراق متولد شد. او که تحصیلات آکادمیک خود را در ایتالیا و اسپانیا به پایان برده بود، سالها در مدارس و دانشگاه های کشور های عربی تدریس کرد و از اساتید هنر دانشگاه مستنصریه بغداد بود.
اواخر سال ۱۳۶۶ منقذ همچون دیگر مردم مظلوم عراق، بالاجبار از کلاس های دانشگاه که در آن جا نقاشی و مجسمه سازی را تدریس می کرد، به خط مقدم نبرد علیه ایران اعزام شد.
بمباران شیمیایی شهر عراقی حلبچه توسط هواپیماهای عراقی که به شهادت بیش از۵۰۰۰ زن و بچه بی گناه منجر شد، از صحنه هایی بود که منتقذ را شدیدا تکان داد. آن جا بود که منقذ تسلیم نیروهای ایرانی شد و همراه دیگر اسرا، به اردوگاه اسرای عراقی در تهران اعزام شد.
ابو حیدر تحت تاثیر جنایاتی که در حلبچه دیده بود، تابلوهای نقاشی بسیاری کشید. در کنار نقاشی مجسمه هم میساخت. او سوگواری مردم ایران را در ارتحال حضرت امام خمینی روی سنگ مرمری به ابعاد سه در یک متر حجاری کرده است که از آثار خوب هنری آن دوران به شمار میآید.
۶ تیر ماه ۱۳۷۱ رئیس حوزه هنری نامه ای به مقام معظم رهبری نوشت و شرحی از احوال منقذ را در آن یادآور شد. باوجودی که تبادل و آزادی اسرای عراقی متوقف شده بود، چند روز بعد مقام معظم رهبری دستور آزادی او را صادر فرمودند و منقذ پس از۵ سال زندگی در اردوگاه اسرا، آزاد شد.
منقذ باوجودی که برخی بستگانش در کانادا زندگی می کردند، پس از آزادی در ایران ماند و زندگی کرد. کار او در حوزه هنری بود. با استفاده از وسایل و تجهیزات خاص و دستساز خودش، طرح جلدهای زیادی برای کتابهای دفتر ادبیات و هنرمقاومت که خاطرات دفاع مقدس رامنتشر می کرد، ارائه داد.
آن روز منقذ که دید دوربین عکاسی همراهم است، درخواست کرد تا عکسی از و او مرحوم استاد "شمس آل احمد" برادر مرحوم "جلال آل احمد"
بیندازم من هم با افتخار پذیرفتم که یکیش شد این.
دیگر از او خبری نداشتم تا این که مطلع شدم منقذ مدتی در سلیمانیه عراق به سر برد، سپس عازم سوریه شد و از آن جا به کانادا و برای ادامه فعالیت هنری و آکادمیک به آمریکا رفته است.
سرانجام اسیر آزاد شده عراقی "منقذ عبدالوهاب الشریده" (ابو حیدر) روز جمعه ۴ مهر ۱۳۹۳ در سن ۶۸ سالگی بر اثر بیماری قلبی، در شهر نشویل ایالت تنسی آمریکا، در غربت و فراموشی فوت کرد.
روحشان شاد
حمید داودآبادی
@hdavodabadi
راز احمد
آخرین سفر بدون بازگشت حاج احمد متوسلیان
از 3 خرداد 1361 خرمشهر، تا 13 تیر 1361 بیروت
واقعا چی عوض شده؟!
من که همون حمید هستم و مسعود هم همون که بود!
مسعود دهنمکی و حمید داودآبادی
پس از 32 سال
در دو پرده!
عکس بالا:
زمستان 1365 اندیمشک: قبل از عملیات کربلای 5
عکاس: محسن شیرازی
عکس پایین:
زمستان 1397 تهران: یادواره حمید داودآبادی
عکاس: محسن رنگین کمان
مسئولین مبسوط!
و باز هم مردم حرف آخر را زدند.
همان مردمی که فرزندان خود را همچنان برای دفاع از اسلام و انقلاب به قربانگاه می فرستند.
همین مردمی که هیچکس با وانت، مرغ و برنج و گوشت دم خانه پیرزنی که سه بچه اش شهید شده اند، توزیع نمی کند.
همین مردمی که پدر پیر دو شهید، از همین مغازه ای خرید می کند که من و تو روغن و برنج می خریم.
همین مردمی که هزینه بنزین دور دور کردن ماشین های مدل بالا و آقازاده ها، بر دوش آنان بیشتر سنگینی می کند ولی صدایشان درنمی آید.
هیچ تحفیفی هم ویژه خانواده شهدا و جانبازان شیمیایی که نفس ندارند و ... وجود ندارد.
پدر و مادری که همه دار و ندار خود فرزندانشان را فدا کردند، نه با اسکورت و محافظ آمده بودند، نه با ماشین ضدگلوله.
پای پیاده، مثل همه مردم، مثل 40 سال گذشته.
با اتوبوس و مترو، از در خانه آمدند تا بگویند:
ما همچنان ایستاده ایم.
مسئولین اما.
خیلیها که نیامدند چون کار واجب تر داشتند.
بعضیا که اصلاح طلب و کارگزار هستند و این کارها را پوپولیستی و امّل بازی می دانند و همچنان خود را تافته جدابافته می دانند.
و آنهایی که آمدند ...
ای وای
با ماشین شیشه دودی، چراغ زنان و بوق زنان، انگاری دختر 14 ساله عروس می برند!
تا دم جایگاه آمدند.
تازه چون هوا سرد بود، محافظین و همراهان بجایشان مشت گره کرده خود را بالا می بردند و شعار می دادند!
حواستان باشد
این مسندی که بر آن تکیه زده اید، امانت خون آن فرزندان مظلوم است.
از انقلاب گرفته تا جنگ و دفاع از حرم و این آخری ها مقابله با فتنه.
شاید این دنیا چندصباحی فکر کنید خبری است،
ولی آخرش باید آه و ناله آن مادر و پدر شهید را جوابگو باشید.
و باز مردم محجوب، مظلوم، صبور، مقاوم و مخلص، خالصانه تر از مدعیان، آمدند و مشت خود را بر دهان همه آنانی که با انقلاب اسلامی زاویه پیدا کرده اند، چه چپ و چه راست و هر حزب و گروه، کوبیدند.
خدا لعنت کند آنان را که بجای دین، حزب دارند!
حمید داودآبادی
4 آذر 1398
تهران - میدان انقلاب اسلامی
@hdavodabadi