همسایههای جنگ و صلح
عنایت صحتی شکوه
سوم خرداد ۱۳۶۱ رزمندگان اسلام موفق شدند در عملیات "الی بیت المقدس" اشغالگران بعثی ارتش صدام را از خرمشهر اخراج کنند.
در اولین ساعت بعد از آزادی خرمشهر، بچههای خرمشهر که پاییز 1359 بیش از ۳۴ روز دلیرانه جلوی صدامیها مقاومت کرده بودند، با ذوق و شوق فراوان وارد شهر شدند.
بهروز مرادی، به محض ورود به شهر، یاد چیزی افتاد. چند تا از نیروها را با خود همراه کرد و به طرف میدان فرمانداری رفت.
از قدیم، نرسیده به میدان، کتابخانهای قرارداشت. بهروز با اضطراب وارد ساختمان یک طبقۀ کتابخانه شد. به محض ورود، همه در جا خشکشان زد.
تعدادی اسکلت، وسط سالن کتابخانه دور هم افتاده بودند. کتابهای قفسهها، روی آنها ریخته بودند.
بهروز با بغض و اشک گفت:
- آبان ۱۳۵۹ که عراقیها داشتند خرمشهر را اشغال میکردند، اینها ۱۲ نفر از تکاوران نیروی دریایی ارتش مستقر در خرمشهر و چندتایی هم بچههای سپاه بودند که در کتابخانه پناه گرفته بودند و نمیگذاشتند عراقیها به پل خرمشهر نزدیک شوند.
آن موقع یکی دو بار آمده بودم پیش آنها. بعداً شنیدم گلولۀ خمپارۀ بعثیها به سقف کتابخانه خورده و همۀ آنها شهید شدهاند. از آبان ۵۹ تا امروز (سوم خرداد ۱۳۶۱) منتظر بودم تا بیایم و ببینم چه بر سر اینها آمده است.
بچهها، آرام و با احترام، کتابها را کنار زدند و استخوانها را از میان آوار سقف درآوردند تا برای خانوادههای شان که بیش از یک سال و نیم دنبال بچۀ خود میگشتند، بفرستند.
آن کتابخانه امروز نوسازی شده است.
نمیدانم آیا در سالن کتابخانه نوشتهاند:
12 رزمندۀ غیرتمند ارتشی و سپاهی که هرکدام از یک نقطۀ ایران برای دفاع از وطن خویش به خرمشهر آمده بودند، در این کتابخانه، بیش از یک سال با "جنگ و صلح"، "بینوایان" و "پیرمرد و دریا" همسایه بودند؟!
بهروز مرادی، رزمنده، عکاس، نقاش، خبرنگار و نویسندۀ اهل خرمشهر ۴ خرداد ۱۳۶۷ آخرین روزهای جنگ، در شلمچه به شهادت رسید و در خرمشهر به خاک سپرده شد.
بازنوشتۀ حمید داودآبادی
خودت باش
اینقدر این در و اون در نزن
چقدر دنبال کمک از این و اون هستی؟
خودت باش. خودت و خودش
خودت و خدایت
این مدعیان
بازیگران ظاهرالصلاح
اگر توان داشتند، اینقدر خود را
برای پُست و مقام دنیایی
پَست نمیساختند!
انتظار مدد از دیگران را حذف کن
توقع یاریِ مثلاً بزرگان را کنار انداز
کِی میخواهی باور کنی
همه چیز، خودت هستی؟!
تا کِی دستت را
بر شانههایی میگذاری
که تا بفهمند، شانه خالی میکنند
بر زمینت میزنند
و میخندند؟!
باورت نمیشود
خودت
از حقیرانی
که خود را بزرگ میانگارند
خییییلی بزرگتری؟!
تا حالا بهش فکر نکردی؟
آنها فقط خوب نقش بازی میکنند!
دنبالهرَوی کورکورانۀ ما
آنها را در خیمه شب بازیشان
پر روتر میکند!
تا وقتی به این باور نرسی
و همواره خودت را کوچک پنداری
صد سالت هم که شود، بزرگ نمیشوی
محتاج هستی یکی دستت را بگیرد
تا زمین نخوری!
متوجه نیستی
همان موقع که آنان را بزرگ پنداشتی
و خود را کوچک شمردی
و دربرابر آن حقیران،خویش را احقر دیدی
وجود خدایی خویش را گُم ساختی!
هُوَ اَلاوّل
هُوَ اَلاخر
خودت باش
خودت و خدایت
و نه هیچکس دیگر
چه زیبا فرمود حضرت امام صادق (ع):
اَلقَلبُ حَرَمُ الله، فَلاتسکُن فی حَرَمُ الله غَیرالله
قلب حریم خداست
پس هیچکس را غیرخدا، درآن ساکن مکن!
حمید داودآبادی - مرداد 1401