eitaa logo
HDAVODABADI
1هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
199 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
چه کسی ماسک مرا برداشت؟! چه کودک نازی هرروزصبح،مادرش تکه ای نان وپنیردرکیفش میگذاشت وراهی مدرسه میکرد. وقتی معلم پرسید: -دوست دارید درآینده چه کاره شوید؟ باافتخار نوشت: -من دوست دارم درآینده دکترشوم تابه مردم کشورم خدمت کنم. پدر،بادستان پینه بسته،باهرآنچه داشت ونداشت،لوازم مدرسه را میخرید.به این امیدکه فرزندش دکتر شود. اوهمواره باخودمی اندیشیدسرانجام روزی زحمات پدرومادرم راجبران خواهم کرد. جلوی چشمان مشتاق ولی نگران پدرومادر بزرگ شد.همکلاسیهایش هرکدام کاره ای شدند،ولی ازمدرسه آنها،فقط اودکترشد. خودش همیشه معترف بودکه شامه ای قوی دارد وداشت ازاینجا بوکشیددر ووهان چین چه خبراست وفرداچه خواهد شد! وسرانجام ماسک ازچهره برداشت مردم،دستپاچه ونگران،دربدر داروخانه به داروخانه بدنبال ماسک برای پدرومادرپیر وفرزندکوچک خود میگشتند تا ازاضطراب آنهاکم کنند که برعکس،استرسشان بیشترشدکه مگر قحطی ماسک آمده؟! چه کسی ماسک مرابرداشته است؟! چه کسی ماسکهای80میلیون نفررابرداشته است؟ کرونا خفه میکند و اوفقط میبیند. مطب راتعطیل میکند. زمان جنگ نیست که! او نه تنها ماسکش رابرنمیدارد تابه صورت هموطنش بزند،که یک تنه میلیونها ماسک ازیک ملت می رباید. فردااگرآنکه ماسک ملت رابرداشت واحتکارکرد وبه طمع دلار خواست که بفرستد آنورآب،اعدام شود،صدای حقوق بشردرمی آید که واویلا... یکی گفت: ویروس کرونا به اوتزریق کنندوبگذارندبماند تا... باخود اندیشییدم: نه اصلا.ویروس کرونا دربرابر چنین زالوصفتی شرف دارد. دوستان او،هزاران دکتر باشرف وغیرتمند،پرستاران زحمتکش،شبانه روز درپی درمان هموطنان خودهستند.برخی ازآنان،کرونایی میشوند، و ازاین درد جان میسپارند وشهیدراه دفاع ازسلامت میشوند. فرداتاریخ درباره اوچه خواهدنوشت؟ درباره دکترهای دیگرچه خواهد نوشت؟ ویروسی آمد،دکترها وپرستاران وخدمتگذارانی جوانمردانه ایستادند،مبارزه کردند و جان خویش فداکردند. یکی هم پیداشدکه بی غیرت،بی شرف،بی...میلیونهاماسک ملت را برداشت. که نه.به یکباره ماسک ازچهره خودبرداشت. فرداکسی تصویر اورا درقاب خاتم،بردیوارنمیکوبد.هیچ جای شهر بنربزرگ اورابعنوان الگوی جوانمردی وغیرتمندی ودلاوری نصب نخواهندکرد. خانواده ودوستانش به اوچه لقبی میدهند؟ خادم یاخائن؟! فاصله خدمت تاخیانت،فقط به یک ماسک بسته است مهم این است کی وچگونه ماسک رابرداری. اوباآنکه شامه خوبی داشت،هیچوقت نتوانست آینده منحوس خودرااستشمام کند. شنیدم گفتند: او اصلا دکتر نبوده! خدا کند! خاک پای پزشکان،پرستاران،کادرپزشکی همه خادمان حمید داودآبادی 20 اسفند 1398 @hdavodabadi
به من بدهکاری فرمانده این جوری نگام نکن بهم بدهکاری کم و زیاد نداره مهم اینه که به من بدهکاری فرمانده نه اصلا راضی نمیشم من که از خانوادت طلبکار نیستم خودت به من بدهکاری طلب تو را فقط خودت می توانی بدهی نه اصلا راضی نمیشم دوستان شهیدم را واسطه نکن تو به من بدهکاری فرمانده قلب سوخته ای پیشت دارم آن روزها که می آمدی و جلوی من که نیروی کوچک و پر شرّ و نافرمانت بودم اشک می ریختی و ... به من بدهکاری برادر احمد پاریاب فرمانده گردان شهادت، گردان حبیب و ... آتشم زدی وقتی که می خواستم عین آدم بی تفاوت به همه حتی امثال تو سرم را در لاک فرو برم و به دنیا لبخند بزنم تا دنیا بهم قهقهه بزند به من بدهکاری فرمانده که نگذاشتی غرق دنیا شوم که فریب دنیائیان را نخورم اگر تو آن روزهای سخت و تلخ پر اشک و آه و ناله و فریاد و ... نمی آمدی الان من هم برای خودم ...هی بودم مثل بسیاری از دوستانم که برای خودشان کسی شده اند خب من هم دوست دارم عقده ای نیستم چرا هستم خوشم میاد دکتر وکیل وزیر سردار شهردار مهندس و ... خطابم کنند تو چون خودت هیچ کدام از اینها را نداشتی گیر دادی و نگذاشتی من هم غرق این القاب و صفات دنیا شوم این روزها بدجوری دلم تنگته فرمانده از کرونا می ترسم از مریضی می ترسم می خواهم به بهشت بروم ولی از مرگ می ترسم آن هم مرگی مظلومانه و غریبانه چون تو خوشم نیست بگویم چگونه رفتی هر که خواست برود بپرسد رفتنت آتشی به جانم زد که از زنده بودن خود بیزارم و جالب اینکه بعد از رفتنت چه حرفها که نشنیدم و چه اهانتها و چه نفرینها تو نگو خودم می دانم نوش جانم حقم است دوستی نه ببخشید خیلی کوچکتر از آنم که خود را دوست شما بدانم فرمانده فقط نیرویت بودم بسیجی ات و شما فرمانده دلاور و شجاع و بی نظیر و ... که چه غریبانه رفتی اگر داغ دل و کرونا و سوز جان اجازتم داد شاید یواشکی اومدم بهشت زهرا (س) سر مزارت این بار نوبت من است بر سر و روی خود بزنم گریه کنم فریاد بزنم به پایت بیفتم سنگت را ببوسم که بدهی ام را بده فرمانده خودت می دانی چگونه می توانی بدهی ات را حساب کنی محتاج گوشه چشمی ازت هستم و بس 24 اسفند 1398 7 سال پس از آنکه بعد از چند روز، پیکرت را در خانه یافتند! حمید داودآبادی @hdavodabadi
تبارک الله احسن الخالقین چند شب پیش، برنامه دورهمی مهمان ویژه ای داشت که با بقیه مهمانان کاملا متفاوت بود. نه خواننده بود، نه کمدین. نه هنرپیشه بود، نه فوتبالیست. و نه سلیریتی ای که خنده کنان از امانت خواری ها و ... تعریف می کرد! یک دکتر فوق تخصص جراحی پلاستیک. نه از آن دست که برای عمل بینی فلان هنرپیشه معروف شده است. نه از آن دست که برای برداشتن و گذاشتن گونه، فلان قدر می گیرند. یک دکتر فوق تخصص که زمان جنگ، کلی جبهه بوده، هر جای دنیا نشانی از علم بوده، رفته تا بیاموزد. چه آن روز که خودش یک تنه بود و چه امروز که حدود 700 نفر شاگرد و دکتر همکار دارد، در شهرهای دورافتاده و محروم مرزی، اعلامیه پخش می کند و به بیماران التماس می کند برای انجام عمل رایگان مراجعه کنند. و همراه گروهش، در کمترین امکانات مادی زندگی ولی مجهزترین وسایل پزشکی که با هزینه خودشان تهیه شده، به آن سر کشور می روند و دهها و صدها بیمار را بدون اخذ یک ریال، درمان و عمل می کنند. کجای دنیا چنین کسانی را سراغ دارید؟ سراغ دارید پزشکی که تا 4 صبح در مطبش بنشیند تا بیمارانی را که از شهرستان آمده اند معاینه و درمان کند و ویزیت هم نگیرد! دکتر عبدالجلیل کلانتر هرمزی متولد 1337 در رامهرمز است. همین یک نفر برای یک کشور کافی است. ولی این عزیز، حدود 700 نفر مثل خودش تولید کرده حداقل با روحیات و اخلاق و منشی واحد. خدا را شکر که دکتر کلانتر هرمزی مثل من نیست که فقط به عکسهای زمان جنگش بنازد و پز بدهد. او یک عکس هم از حضور مداومش در جبهه انتشار نداده، ولی اخلاق و مرام بچه های جنگ را در رفتار و کردار و عملش ارائه داده است. امروز دکتر و همکارانش بدون اخذ یک ریال کمک دولتی، فقط با هزینه شخصی خودشان دارند به بهترین نحو به خلق الله خدمات می کنند. و خدا نکند حضرات دولتی وسوسه شوند برای بهره بری های سیاسی و ... دکتر را بکشند توی بازی قدرت و مسئولیت. واویلا. که فردا همین گوهر نابی را که الان مملکت به آن می نازد، نخواهیم داشت. همه وزارت بهداشت و درمان در برابر دکتر کلانتر و همکارانش ذره ای بیش نیست. با این روحیه و اخلاقی که دکتر کلانتر دارد که تا امروز بیش از 700 شاگرد همچون خودش پرورانده است، خدا کند هر روز شاهد فزونی یافتن این عزیزان باشیم. و خدا کند مسئولین مملکتی امثال این عزیز را الگوی دلسوزی و غیرتمندی خود در کار و خدمت به مردم قرار بدهند. حتما برنامه دورهمی 21 اسفند 1398 را دانلود کنید و صحبت های دکتر عبدالجلیل کلانتر هرمزی را بشنوید تا شما هم، اشک شوق ریزان، این انسان بزرگ و همکارانش را تقدیر و تجلیل کنید. حمید داودآبادی 23 اسفند 1398 www.instagram.com/drkalantarj
جنگ شیمیایی - 1 خباثت آلمانها حکومت آلمان، در میان آمریکا، فرانسه، انگلیس و اتریش، اولین کشوری بود که در طول جنگ صدام علیه ایران، بیشترین موادخطرناک شیمیایی را به عراق صادر کرد که از آنها برای تولید مرگبارترین گازهای شیمیایی استفاده می شد. همان گازهای شیمیایی که هزاران رزمنده، صدها تن از مردم بی دفاع سردشت و بیش از 5000 تن از مردم حلبچه عراق را به فجیعترین شکل ممکن به کام مرگ کشاند. تا امروز نه آلمان و نه هیچکدام از کشورهای صادرکنندۀ گازهای شیمایی به عراق، در هیچ دادگاه و مجمع بین المللی، نه محاکمه و نه محکوم شده اند. آنها عمل جنایتکارانه خود را تاکتیکی برای مقابله با پیروزی ایران علیه صدام می دانند. جالبتر اینکه آلمان، اولین کشوری بود که مجروحین و مصدومین شیمیایی را به بهانه درمان می پذیرفت و آنها را در بیمارستانهایی خاص بستری می کرد. این که طی بیش از 30 سال، چند مصدوم شیمیایی توسط آلمانها معالجه و درمان شدند، جای سوال دارد. علت این کار، نه حس انساندوستی حاکمان نازی آلمان، که تکمیل تحقیقات پزشکی شان بود تا بفهمند: شدت تاثیر گازهای تولید شده در کارخانه های آلمان بر روی انسان چقدر است؟ دوام آن در بدن چه مدت است؟ و با این کار تحقیقات خود را برای خطرناکتر کردن گازهای شیمیایی کامل می کردند. اتفاقا آلمان یکی ار تولیدکنندگان اصلی ماسک و فیلتر مقابله با گاز بود که به ایران می فروخت! زمستان 1364 در زمان عملیات والفجر 8، به نیروهای ماسک همراه با فیلتر نو تحویل دادند. مسئول آموزش شیمیایی برای تکمیل آموزش، نیروها را به اتاقی برد و بین آنها گاز اشک آور - که خطری نداشت - انداخت. ناگهان همه متوجه شدیم فیلترهایمان خراب است و گاز به طرز وحشتناکی وارد گلویمان می شود. سرانجام فهمیدند که: داخل فیلترهای جنگی، زرد رنگ بود که نشان می داد این فیلتر در برابر گاز مقاوم است. ولی داخل فیلترهای آموزشی که مقداری گاز مثل اشک آور را عبور می داد و برای تمرین بود، آبی رنگ بود. آن روز فیلترهای ما همه زرد یعنی جنگی بود ولی معلوم شد در کارخانه های سازنده، رنگ فیلترها را عوض کرده و فیلترهای آسیب پذیر به ایران صادر کرده اند. و این یعنی که: تعداد زیادی از رزمندگان ایرانی که با خیال راحت ماسک با فیلتر جنگی بر صورت زده اند، در برابر گازهای شیمیایی اهدایی آلمان به صدام، به راحتی شیمیایی شده و جان داده اند! حمید داودآبادی 24 اسفند 1398 @hdavodabadi
یادی از شهید مصطفی کاظم زاده همین طوری به دلم اومد دو سه تا عکس قشنگ از شهید مصطفی کاظم زاده بذارم
مظلومتر از جانبازان در پاسداشت زحمات این روزهای شهیدان کادر پزشکی کشور ناگفته ای از مظلومیت پزشکان، پرستاران و کادر پزشکی در ایام جنگ زمان جنگ، ما داوطلبانه می رفتیم جنگ، می جنگیدیم، بعضیا شهید می شدند و ما ... عراق که توان مقابله با رزمندگان اسلام را نداشت، دست به کار وحشیانه ای می زد. حامیان صدام از آمریکا و فرانسه گرفته تا اتریش و انگلیس، برای اینکه ارتش بعث عراق در برابر مقاومت مردم ایران شکست نخورد، وحشیانه ترین گازهای شیمیایی را به عراق صادر می کردند. متخصصان عراقی که فقط تخصص مرگ داشتند، انواع گازهای خردل، خون، کُلُر و اعصاب را باهم مخلوط می کردند و خطرناکترین گاز دنیا را می ساختند که هیچ پادزهری نداشت. در هر عملیات، هواپیماهای عراقی چندین بار منطقه را و گاهی شهرهای بی دفاع مثل سردشت و حلبچه را بمباران شیمیایی می کردند. در حین عملیات رزمندگانی را که مجروح می شدند، با آمبولانس به اورژانس عقبه خط و از آنجا به بیمارستانهای شهرهای نزدیک جبهه اعزام می کردند. مهم ترین و تلخترین نکته اینجاست: مجروحینی که تا ساعتی قبل در منطقه تحت بمباران شیمیایی بودند، وقتی وارد بیمارستان می شدند، اولین نفر پزشکان بودند که آنها را معاینه یا عمل می کردند. سپس پرستاران لباس مجروحین را عوض می کردند تا لباس بیمارستان تن آنها کنند. ذرّات معلق گاز شیمیایی که سنگین هم است، بر لباس رزمنده نشسته بود. بدون اینکه پرستاران بدانند و بخواهند و متوجه شوند، بر دست ها و بدن آنها می نشست و یا به حلقومشان می رفت. و آنها نیز غریبانه، مظلومانه و بی خبر، شیمیایی می شدند. نمی دانم کسی تا به حال به فکر آن عزیزان بوده یا نه؟! حمید داودآبادی 25 اسفند 1398 @hdavodabadi