شهدای خان طومان می آیند
پیشکش به قدوم مبارک شهیدان والامقام
عزیزانی که این روزها از خان طومان بازمیگردند تا سوگواری بر اباعبدالله الحسین (ع) را حال و صفایی دیگر بخشند و خداییمان سازند
خان طومان چیست؟
خان طومان کیست؟!
خان طومان کجاست؟!
لبنان است یا عراق؟
سوریه است یا...
هرجا که هست،یقینا از دیشب برای من و تو نامی خواهدشد فراموش ناشدنی!
از دیشب که جسته و گریخته اخبار درگیری در شهر خان طومان در حومه جنوبی شهر حلب سوریه را دنبال می کردم،متعجب بودم که چقدر سنگ شده ام!
دیشب که من و تو،راحت زیر نسیم خنک پنکه و کولر خفتیم که داغ نکنیم،چه داغها که برچه دلها نشست!
دیشب که من از شدت لذت خواب و رفع خستگی خروپفم بلند بود
دیشب که بسیاری زیر نم قشنگ باران لذیذانه خفتند،کسانی بودند!-بله بودند،چون امروز نیستند دیگر-که زیر باران گلوله تا صبح مقاومت کردند!
از دیشب
چه نوعروسانی که بیوه گشتند
چه کودکان معصومی که یتیم شدند
چه چشمانی که منتظر بر در نشستند
چه پدر و مادرهایی که برای سلامت بازگشتن فرزند خود، صلوات نذر کردند
وچه بچه هایی که هنگام بازگشت از مدرسه،تصویر پدر خودرا بربالای در خانه خواهند دیدند.
و اینها همه
برای این است که
ایران نشود سوریه و عراق
ناموسمان به تاراج نرود
دینمان به غارت نرود
کشورمان نشود جولانگاه تروریستهای خارجی داعشی
خاکمان نشود پایگاه جنایتکاران غربی
و من و تو و ما،مثل دیشب
راحت و آسوده در کنار زن و بچه خود بخوابیم
و خیالمان راحت باشد
کسانی هستند که در اوج عشق،از پدرومادر و زن و فرزند خود بریده اند،تا ما،در امنیت کامل به سر بریم
حال میخواهد بفهمیم یا نفهمیم!
آنها به وظیفۀ عقلی و شرعی و میهنی خویش عمل میکنند
حتی اینکه عده ای ریشخندشان بزنند بگویند
ماهی دههامیلیون تومان حقوق میگیرند
ذره ای در ایمان آنها خلل ایجاد نخواهدکرد
درست همچون8سال دفاع مقدس
روحشان شاد
حمید داودآبادی
خسرو سینایی و دفاع از دفاع مقدس!
به بهانه سالروز وفات آن هنرمند بزرگوار
چند سال پیش دوست عزیزم، امیر حسین دهقان قراری گذاشت با آقای خسرو سینایی، كارگردان توانای كشور. خیلی مشتاق بودم ایشان را از نزدیك ببینم و با روحیاتش آشنا شوم.
قرارمان در خانه هنرمندان تهران بود. سه نفری دور میز نشستیم، گفتیم و شنیدیم و گپ زدیم.
برایم خیلی جالب و مهم بود كه آقای سینایی گفت:
- چرا نمیگذارند ما برای دفاع مقدس فیلم بسازیم؟ اصلا دفاع از دفاع مقدس، وظیفه تكتك ایرانیها بهخصوص ما هنرمندان است.
از این جمله و حس و حالش خیلی خوشم آمد.
خاطرهای كوتاه برایش گفتم كه حال و هوایش را به هم ریخت:
- حسن همراه برادر كوچكترش در عملیات بدر شركت داشت. در حین جنگ، برادرش تیر خورد و جلوی چشمش جان داد. ساعتی بعد فرمان عقبنشینی صادر شد.
حسن میگفت:
عراقیها داشتند منطقه را میگرفتند. میرفتند بالای سر مجروحان و به آنها تیر خلاص میزدند. دلم نمیآمد برادرم را جا بگذارم و بروم. فرصتی هم باقی نمانده بود. نشسته بودم بالای سر پیكر داداشم و گریه میكردم.
ناگهان متوجه شدم یك نفر یقه مرا گرفت و بلندم كرد. دیدم یك كماندوی عراقی كه مثل غول میماند، مرا بلند كرده است. هر آن منتظر بودم گلولهای در سرم خالی كند. عراقی باتعجب نگاهی به پیكر داداشم انداخت و با ایما و اشاره فهماند كه پیكر را بردارم و بروم.
هراسان و با شك داداشم را بر دوش گرفتم. هر قدمی كه میرفتم با خود میگفتم الان از پشت مرا میزند. برمیگشتم و به او نگاه میكردم.
كماندوی عراقی با اضطراب به عراقیهایی كه در اطراف داشتند به مجروحان و اسرا تیر خلاص میزدند نگاه میكرد و با اشاره دست میگفت سریعتر بروم.
من رفتم و پیكر برادرم را هم با خودم عقب بردم.
رنگ آقای سینایی پرید. خواهش كرد اجازه بدهم روی این خاطره كار كند كه گفتم:
- این خاطره مال من نیست. حسن قبل از والفجر ۸ این را برای من تعریف كرد و خودش در كربلای ۵ به برادر شهیدش پیوست. شما هرجور دوست دارید به آن بپردازید.
و دیگر آقای خسرو سینایی را ندیدم تا آن روز که خبر فوتش را بر اثر كرونا شنیدم.
حمید داودآبادی
در میان شهیدان کربلایی
علی مشاعی
نادر محمدی
سعید فتحی
مرداد ۱۳۶۱ اهواز - اردوگاه گردان عمار
هنگامه عملیات رمضان
مرداد ۱۴۰۱
جامانده از قافله کربلا
که حتی لیاقت همراهی با سپاه مختار را هم ندارد
حمید داودآبادی
گرامی باد سالروز وفات زائر دلسوخته ابا عبدالله الحسین (ع)
علی سلیمانی
هنرمند عزیزی که کرونا، آخرین نقشش را به او قبولاند
قطعا اشکریز حسین (ع) که عاشقانه نجف تا کربلا را به عشق خود خدا می پیمود
اکنون میهمان اهلبیت و بخصوص حضرت اباعبدالله (ع) است.
شادی روح همه عاشقان خدا و اهلبیت
بخوانیم فاتحه و صلوات
حمید داودآبادی