eitaa logo
HDAVODABADI
1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
200 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
آن‌چه شما خواسته‌اید خاطرات تصویری بخون و ببین! شیوهای نو و جالب در ذکر خاطرات از همون روزهای اول (۳۰ سال پیش) وقتی خدا توفیق داد و تونستم خاطراتم از روزهای خوب خوش و سخت جنگ را در قالب کتاب "یاد یاران" منتشر کنم، یک آرزوی بزرگ داشتم. با گذر زمان، خاطرات را تکمیل کردم تا این‌که بعد از درست ۳۰ سال، متن کامل خاطراتم از کودکی و نوجوانی که مصادف بود با انقلاب اسلامی و حوادث بعد از آن و جنگ، در کتاب دو جلدی "از معراج برگشتگان" در ۱۶۲۶ صفحه، توسط نشر شهید کاظمی منتشر شد. متاسفانه به دلیل حجم بالای کتاب و از همه مهم‌تر گرانی کاغذ و هزینۀ چاپ که باعث بالا رفتن قیمت کتاب شد، ناشر نتوانست آن‌گونه که انتظار می‌رفت، در این کتاب قطور از عکس بهرۀ لازم را ببرد. البته باید تعداد بالای عکس‌های بنده را از جنگ، در نظر گرفت. خدا رحم کرد عکاس رسمی با دوربین و فیلم و نگاتیو دولتی و وصل به بیت‌المال نبودم و همۀ هزینه‌ها را از جیب مبارک خویش می‌پرداختم. به لطف خدا توانستم چند هزار عکس که اکثر آنها کار خودم است، از همۀ افراد، شهدا، موقعیت‌ها و اماکنی که ذکرشان در خاطرات آمده است، مقابل دیدگان‌تان قرار دهم. این مجموعۀ ارزشمند که شامل تصاویر و همچنین فیلم‌های متنوع و نابی می‌باشد، برای همۀ آنان که کتاب‌های "یاد یاران"، "یاد ایام"، "دیدم که جانم می‌رود"، مجموعۀ ۱۰ جلدی "انقلاب، جنگ و صلح" و "از معراج برگشتگان" را دارند و خوانده‌اند، جالب، جذاب و مفید خواهد بود. امروز می‌تونم با خیال راحت و دلِ خوش بگویم: "تقریباً به آرزوی ۳۰ سالۀ خود رسیدم و خدا را بر این نعمت شاکرم." به امید خدا این مجموعۀ بی‌نظیر در قالب یک DVD برای مخاطبین تهیه و به قیمت هر نسخه ۱۰ هزار تومان عرضه شد. مراکز فروش: تهران، میدان انقلاب اسلامی، اول خیابان کارگر جنوبی، خیابان شهدای ژاندارمری، پاساژ ناشران کوثر، فروشگاه نشر یا زهرا (س) تهران: بهشت زهرا (س)، قطعه ۲۴ کتابفروشی شهدا قم: خیابان معلم، مجتمع ناشران، طبقه اول، فروشگاه انتشارات شهید کاظمی
نوشتن با درد و زخم! عکس: تابستان 1363 اردوگاه بستان خوزستان ۳۷ سال پیش فروردین 1365 بعد از عملیات والفجر 8 و جراحت در فاو بیمارستان آیت الله طالقانی تهران ترکش خمپاره کف دستم را سوراخ کرده، وارد شکمم شده و روده هایم را آبکش کرده بود. از درد به خود می پیچیدم. نه درد دل و روده پاره شده! که درد دست. با وجودی که دستم در میان گاز و پانسمان گم شده بود و هر روز زخمی که مفصل انگشت سبابه دستم را برده بود شستشو می دادند، ولی همواره سعی می کردم ... هر شیئی که به زخم نزدیک می شد، تا عمق وجود و مغز استخوانهایم تیر می کشید ولی ... دکتر "حبیب الله پیروی" پزشک معالجم بود. هر چه دکتر و پرستارها اصرار می کردند، فایده نداشت. به هر زحمتی که بود، خودکار را به زور میان انگشتان قرار می دادم و سعی می کردم بنویسم. تعادل نداشتم و کج و ماوج می نوشتم. خودم نمی توانستم بخوانم که چه نوشته ام. درست عین اولین خط هایی که در دبستان می نوشتم. خرچنگ غورباقه! در برابر اصرار دکتر که می گفت: زخمت باز می ماند و استخوانهایت جوش نمی خورند." می گفتم: مهم اینه که بتونم بنویسم. همه تلاش من اینه که نوشتن یادم نره. اگر الان نتونم با این دست معیوب بنویسم، معلوم نیست بعدا بتونم. و الحمدلله شد، آنچه می خواستم. و همه آنچه تا امروز نوشته و به چاپ رسانده ام، نتیجه همان تلاش در اوج درد و زخم است. دکتر "حبیب الله پیروی" رئیس سابق دانشگاه پزشکی شهید بهشتی، پس از عمری خدمت خالصانه و فداکارانه به ملت، سال گذشته جان شیرین خویش را هدیه پیشگاه الهی و سلامت مردم کرد. حمید داودآبادی
سیگار بخرید تا یاد شهدا ترویج شود! عجب خبر نداشتیم فرهنگ دفاع مقدس آن هم از نوع کتاب، این قدر عزیز و محبوب شده که شرکت دخانیات هم برای دفاع از آن ‌وارد معرکه شده است و از سود فروش سیگار و توزیع سرطان، بخشی را به نشر فرهنگ‌ دفاع مقدس اختصاص داده است! آهان راستی انحصار واردات سیگار در دست کی بود؟! شاید فردا ببینید روی بسته های سیگار هم تبلیغ کتاب و شهدا بشود، خب مگر بد است؟! بیستمین جشنواره کتاب دفاع مقدس در حالی برگزار شد که ۱۸ ارگان، سازمان، نهاد، بانک و حتی شرکت دخانیات از آن حمایت مالی و معنوی و در اصل تبلیغ برای خودشان کردند ولی تا امروز با گذشت ۲۰ روز از پایان ‌جشنواره هیچکس پاسخگو نیست که جوایز نقدی نویسندگان که حداکثر هشت‌ میلیون تومان بوده، کجاست، با آن چه می شود و کی پرداخت خواهد شد؟! فقط سرانگشتی حساب کنید دو سه تا بانک غولل، بنیاد حفظ آثار، و .... فقط کافی است هر کدام ۱۰ میلیون تومان می گذاشتند وسط که قطعا خیلی بیشتر از آن بوده و هست! پس چطور است که حضرات تا امروز می گویند پول نداربم جوایز را پرداخت کنیم؟! البته همان روز اول هدایای داوران‌ را کامل پرواخت کردند! وقتی می گویم: فرهنگ دفاع مقدس یتیم است، بی سر و صاحب است و هر کس و ناکسی بر سر خادمان آن می کوبد و لقمه ای چرب از آن برای خود می گیرد، این است! اگر پس فردا دیدید مواد فروشان محل و توزیع کنندگان .... و .... از جشنواره کتاب دفاع مقدس حمایت مالی کردند، اصلا فکر نکنید قصد پولشویی دارند! خب انها هم می خواهند مثل دخانیات برای رضای خدا موش بگیرند! چه کسی باید وارد شود و بر این پایمال حق الناس و افتضاحات نظارت و بازرسی کند؟! حمید داودآبادی @hdavodabadi
کاسبی با دفاع مقدس! روز ۲۰ اسفند آقای کریمپور از بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس تماس گرفت‌ و گفت کتاب شهادت طلبان شما حائز رتبه شده است و روز دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ برای مراسم به باغ موزه دفاع مقدس تشریف بیاورید، پشت بندش آقایی تماس گرفت ‌و گفت شماره شبا و عابر بانک خود را برای آقایی به نام " میربابا " پیامک کنید تا تا سریع جوایز به حسابتان‌ واریز شود. روز ۲۲ اسفند در مراسم شرکت کردیم مراسمی که رییس بنیاد حفظ و وزیر ارشاد و دیگران بودند و لوح تقدیر را دادند. اینکه فهم حضرات چقدر بود که کتابی مرجع که ۲۵ سال کار پژوهشی آن طول کشید چگونه در ترازویشان گذاشته و سنجیده اند بماند! در نهایت اینکه فکر نکنید مثل دیگر جسنواره ها دهها سکه به هر نفر دادند، که اینجا بحث دفاع مقدس است! کل جایزه بنده شش میلیون تومان بود و بس! روز ۲۸ اسفند به آقای میربابا پیامک دادم که جوایز چی شد؟ که گفت تا آخر اسفند میریزیم به حسابتان! خبری نشد. روز چهارم فروردین زنگ زدم جوایز چی شد؟ آقای میربابا گفت: روز ششم فروردین پس از باز شدن بانکها می ریزیم به حسابتان. روز هشتم فروردین پیام دادم پس جوایز چی شد؟ همان آقا گفت: بعد از پایان تعطیلات سیزده فروردین میریزیم به حسابتان! سوال مهم: چه کسی بیش از ۲۰ روز است دارد با صدها میلیون‌تومان‌حق الناس دهها نفر کار می کند و سودش را می برد؟! حضرات وزارت ارشاد و بنیاد حفظ که براحتی در مراسم‌ مختلف سکه پخش می کنند، حالا برای پنج شش میلیون تومان‌جوایز نویسندگانی که عمری جان کنده اند تا‌کتابی بنویسند، این‌گونه کاسبی می کنند؟! واقعا اگر بنیاد حفظ آثار و وزارت ارشاد با بودجه های ... میلیاردی خود محتاج این شش میلیون تومان صدقه هستند، بحث دیگری است! خب اعلام کنند، مثل سیل و زلزله که دولت، خونسرد رویش را میکند آنطرف، دست به سینه منتظر کمکهای مردمی می نشیند، برای کمک به فرهنگ ‌مملکت هم مردم و خیرین وارد شوند! البته نه اینکه بیش از ۸۵ درصد بودجه، خرج بدنه، حقوق، مزایا، هدیه مدیران و ... سازمانها شود! این از بهار فرهنگ، وای به زمستانش! حمید داودآبادی
حلالیت طلبی از آقای کامور بخشایش متاسفانه در مطلب "کاسبی با دفاع مقدس" به اشتباه مطلبی درباره آقای جواد کامور بخشایش نوشتم که این بزرگوار تماس گرفت و توضیح داد که خودش از آن قضیه خبر نداشته است. بنده به رسم مسلمانی و وظیفه شرعی و اخلاقی، مطلب را تصحیح کردم و همین جا از ایشان عذر میخواهم‌ و حلالیت می طلبم. حمید داودآبادی
حلالیت طلبی از آقای کامور بخشایش متاسفانه در مطلب "کاسبی با دفاع مقدس" به اشتباه مطلبی درباره آقای جواد کامور بخشایش نوشتم که این بزرگوار تماس گرفت و توضیح داد که خودش از آن قضیه خبر نداشته است. بنده به رسم مسلمانی و وظیفه شرعی و اخلاقی، مطلب را تصحیح کردم و همین جا از ایشان عذر میخواهم‌ و حلالیت می طلبم. حمید داودآبادی