بسم الله الرحمن الرحیم حجت _خدا قسمت بیست و یکم عید نوروز بود .😌محسن آقا و زهرا آمدند خانه مان .🏠 گوشه ی اتاق پذیرایی،مجسمه ی یک زن گزاشته بودم .تا داخل شد و چشمش به مجسمه افتاد 🙄 نگاهش را قاپید😳 انگار که یک زن واقعی دیده باشد!😳 بهم گفت : دایی جون شما دایی زنم هستید،اما مثل دایی خودم میمونید. 🤩 یه پیشنهاد👌🤚 اگه این مجسمه رو برداری و به جاش یه چیز دیگه بزاری ، خیلی بهتره. 😍 گفتم :مثلا چی؟🧐 گفت :مثلا عکس شهید کاظمی 😇🤩 با گوشه ی لبم لبخندی زدم که یعنی ول کن بابا ،عکس شهید دیگر چه صیغه ای بود 😏 نگاهم کرد و گفت : دایی جون .وقتی عکس شهید رو به روی ادم باشه ،آدم حس میکنه گناه کردن براش سخته 😔 انگار که شهید لحظه به لحظه داره میبیندمون 😞😔 حال و حوصله ی این تریپ حرف ها را نداشتم .😩😒 خواستم یک جوری او را از سر خودم وا بکنم گفتم :ما که این عکس بنده ی خدا ،این شهید کاظمی رو نداریم. 😜😟 گفت خودم برات میارم 😍 نه خیر . ول کن ماجرا نبود😅 .یکی دو روز بعد یک قاب عکس از شهید کاظمی برایم آورد 🤩 با بی میلی و از روی رو دربایستی ازش گرفتم .گزاشتمش گوشه ی اتاق😒😩 الان که محسن نیست 💔 این قاب عکس برایم خیلی عزیز است ،خیلی.😔 هم یادگار محسن هست و هم حس میکنم حاج احمد با آن لبخند زیبا و نگاه مهربانش،😍☺️ دارد لحظه به لحظه ی زندگیم را میبیند🌏 حق با محسن بود 😔 انگار گناه کردن واقعه سخت است 💔 بر گرفته از کتاب حجت خدا 💔

بسم الله الرحمن الرحیم حجت _خدا قسمت بیست و دوم یکبار آمد پیشم و بهم گفت:میای باهم عقد اخوت ببندیم ؟🧐 گفتم : باشه 🤩 گفت :نمیخوام همینجوری عقد بخونیم.😌 گفتم :پس باید چجوری باشه؟🤔 گفت :باید بریم قم حرم حضرت معصومه (س)اونجا یک سید روحانی بینمون عقد اخوت بخونه☺️😍 میدانستم حریفش نیستم 😒 قبول کردم 🤩 من را برد قم .فقط برای همین کار .از آن روز به بعد شدیم برادر .😍🤗 انگار که یک پدر و مادر باشیم 😇 قرار گزاشتیم توی سختی ها کنار هم باشیم و به هم کمک کنیم ،مخصوصا معنویات😉 اولین قدم مان هم شد زیارت قبر حاج احمد .جمعه های هرهفته😄 _______________🕊🌹🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊🌹 یکبار با هم رفتیم اصفهان درس اخلاق آیت الله ناصری 📚 آن جلسه خیلی بهش چسبید .از آن به بعد ،دیگر نمک گیر جلسات حاج آقا شد . جمعه ها که می رفتیم سر قبر حاج احمد ،جوری تنظیم میکرد که به درس این الله ناصری هم برسیم .📝⌛️ توی جلسات ،دفتر چه اش را هم می آورد 📝 و حرف ها و نکته های حاج آقا را هم مینوشت 🔊 از همان موقع بود که خودسازی اش بیشتر شد 🕰 دیگر حسابی رفت تو نخ مستحبات😊😍 یادم هست آن سال ماه شعبان ،همه ی روزه هایش را روزه گرفت .☺️😁 _____________________🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 با موئسسه رفته بودیم اردوی جهادی توی یکی از روستاها .😍 دستم رفت لای بالا بر 😱 خیلی خطر ناک بود 😰 محسن مرا دید.به شوخی گفت :کاری نکن که مجبور بشیم عکس بد ترکیبت رو بزاریم توی موئسسه و هی برات فاتحه بخونیم 😅😂 گفتم:نترس من شهید نمیشم🤣 خندید و گفت :میدونم توی این جمع اگه قرار باشه کسی شهید بشه.منم !😔 برگرفته از کتاب حجت خدا 💔

🚀مسافران عجیب و غریب🚀 پسرک👱‍♂ ماهیگیر مثل هر روز از کلبه 🏚بیرون آمد و نگاهی به روند رو انداخت دریا💦 آرام بود . خورشید🌞 با نور نظرهای رنگش همه جا را رنگ آمیزی🌈 کرده بود . کمی دورتر ، مرغ های دریایی🦅 در حال پرواز و جست و خیز بودند پسرک👱‍♂ ماهیگیر لبخندی زد و به طرف قایقش🚤 رفت . در همین حال با خودش گفت : امروز دریا💦 آرام است ، می توانم ماهی زیادی بگیرم و تلافی جند گذشته را دربیاورم . اگر در چند روز گذشته برای بودن آن آدم های عجیب و غریب که در اطراف ساحل پرسه می زدند نتوانستم ماهی بگید حالا با خیال راحت می توانم به دریا بروم و قایقم را پر از ماهی کتم » او با این خیال خوش به طرف قایق می رفت که ناگهان از دور ، نقطه سیاه رنگی🖤 را دید . آن نقطه نزدیک و نزدیک تر شد و کم کم به شکل یک کشتی بزرگ⛴ در آمد . پسرک👱‍♂ عقب عقب رفت و به طرف کلبه اش🏚 برگشت . در همین وقت بشر پیر او از کلیه بیرون آمد و پرسید : « چی شده ؟! از چی فرار می کنی پسر با انگشت دریا💦 را نشان داد و گفت : نگاه کن بابا ! دارند می آیند _کی ها! _همان کشتی⛴ عجیب و غریب با مسافران عجیب و غریبش

『بسم‌‌رب‌‌الشھداء‌‌و‌الصابرینـ🌼』

بسم الله الرحمن الرحیم حجت _خدا قسمت بیست و سوم موبایل تک بوقی میزد که یعنی اس ام اس داری. 📱 بر می داشتم چک میکردم .😁 محسن بود:سلام رفیق .حرم حضرت معصومه(س) نائب الزیاره ام .😍 چند ساعت بعد دوباره پیام می داد:سلام عزیز .مسجد جمکران نائب الزیاره ام .😍 هر هفته بهم پیام میداد .وقت و بی وقت .🤩 نه شب،دوازده شب،دوشب.⏰ دیگر حوصله ام را سر برده بود 😤 یکبار که دیدمش بهش گفتم :محسن تو زده به سرت .به خدا بیکاری .بر می داری این همه راه می ری قم که چی بشه ؟؟😳🧐 می ری جمکران که چی بشه؟🤔 از همینجا سلام بده به امام زمان صدات رو میشم که. 😅 گفت :میدونم سلامم رو میشنوه. میدونم جوابم هم میده.اما میخوام برم بهش بگم برای یه سلام دادن به تو،این همه راه رو کوبیدم اومدم .میخوام برم به آقا بگم اونقدر دوستت داشتم که واست تا اینجا اومدم .😍😍🤩🤩 ___________________🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 چند وقت توی مغازه پیشم کار میکرد. 🍃 موقع اذان مغرب که میشد سریع جیم فنگ میشد می رفت .☺️ می گفتم:محسن وایسا ،نرو.الان تو اوج کار و تو اوج مشتریه. 😳 محلی نمیگزاشت. میگفت:اگه میخوای از حقوقم کم کن من رفتم .😏 می رفت .من ماندم و مشتری ها.....🤦‍♀🤦‍♀ عید غدیر هم که رفته بودیم برای عقدش، محسن وسط مراسم ول کرد و رفت توی یک اتاق.😅شروع کرد به نماز خواندن ♥️ دیگر داشت کفرم را در می آورد 😤😡 رفتم پیشش و گفتم :نمازت تو سرت بخوره .یه کم آدم باش .الان مراسم جشنته. این نماز رو بعدا بخون 😡😡 به کی می گویی؟گوشش بدهکار نبود همان بود که بود .لجباز و یک دنده .😝 بر گرفته از کتاب حجت خدا 💔

ببخشید فردا ۳ پارت از کتاب رو میگذارم😁

🌻بيست و پنجم ذيقعده روز دحوالارض🌻 👈 بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است. 💠معنای دحوالارض «دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده‌اند، منظور از «دحوالارض» (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب‌های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود،این آب‌ها، به تدریج در گودال‌های زمین جای گرفتند و خشکی‌ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‌تر شدند. از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی‌ها و بلندی‌ها یا شیب‌های تند و غیرقابل سکونت بود، بعدها باران‌های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره‌ها گستردند، اندک اندک زمین‌هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان، کشت و زرع پدید آمد، مجموع این گسترده شدن، «دحو الارض» نام‌گذاری می‌شود. ✨✨✨✨✨✨✨ ♦️از امیرالمومنین علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود. 🔹کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت.» ♦️همچنین در برخی از روایات این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود(عج) معرفی شده و خاتم المحدثین، شیخ عباس قمی (ره) روز دحوالارض را از چهار روز معروفی ذکر کرده که روزه آن ثواب هفتاد سال عبادت را دارد. ♦️روز دحوالارض از روزهای پر برکت خدا برای بندگان سالک الی الله می باشد. ♦️در کتاب شریف «المراقبات» ميرزا ملكي تبريري روایت است که امام رضا ـ علیه السلام ـ فرموده اند: ♦️در شب بیست و پنجم ماه ذى القعده حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسى (ع) متولد شده اند. ♦️در این روز، رسول خدا صلى الله علیه و آله به قصدِ حجة الوداع از مدینه با یكصد و چهار هزار یا یكصد و بیست و چهار هزار و حضرت فاطمه (ع) و تمامى اهل بیت خود از راه شجره به مکه عزیمت نمودند. ♦️توبه، استغفار، عبادت و شب زنده داری از اعمالی است که در شب دحو الارض سفارش و تأکید بسیاری برای انجام دادن آنها شده است. 🔹شب و روز دحوالارض نمازها و ادعیه مخصوصی دارد که کیفیت آنها در کتاب مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی (ره) آمده است. ✨✨✨✨✨✨ 💠دحوالارض در قرآن ♦️در قرآن کریم به دحوالارض اشاره شده است. خداوند در آیه 30 سوره نازعات می فرمایند: «و زمین را پس از آن (آفرینش آسمان و زمین) گسترش داد». 🔹 بر پایه نظر بیشتر مفسران، منظور از «دَحیها» در این آیه، همان دحوالارض است. ✨✨✨✨✨✨✨ 💠شب و روز دحوالارض آداب و اعمال ویژه ای دارد؛ از جمله: 1. روزه داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد. 2. احیا و شب زنده داری شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است. 3. ذکر و دعا. 4. انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن. 5_زیارت حضرت امام رضا علیه السلام بهترین و با فضیلت‌ترین عمل مستحبی این روز است. در این شب عزیز برای هم دعا کنیم! مخصوصا برای شِفای مریضان و رفع گرفتاری از همه انسانها و در رأس دعاهایمان ظهور وفرج امام عصر را بویژه در قلوبمان از ذات اقدس الهی بخواهیم! 🌟التماس دعا🌟 @hdfute2480jgcddf